میرزا نوکرش را صدا می زند و به او می گوید: قطار کی حرکت میکند؟ میگوید: مثلاً نیم ساعت دیگر. میفرماید: این اقا را الآن ببرید پای قطار و آنجا باشید تا ایشان مشرف بشوند کربلا، و بعد مراجعه کنید. نیم ساعت بعد، یک ساعت بعد میرزا مرتب می پرسد: خادم نیامد؟ و همین طور منتظر بوده و دقیقه شماری میکرده که خادم برگردد…