امت اسلامی

وبلاگ خبرنامه جهان اسلام نت نامه

امت اسلامی

وبلاگ خبرنامه جهان اسلام نت نامه

Yemen ifyemen
امت اسلامی

امام خامنه ای: بیدار شدن ملت‌ها و ایستادن با دست خالی، در مقابل رفتار تحقیر آمیز غرب و امریکا، حادثه بزرگی بود که البته بر خلاف تصور غربی‌ها، هنوز تمام نشده است.

عضویت در خبرنامه امت اسلامی
آرشیو خبرنامه



در اين وبلاگ
در كل اينترنت
نت نامه در گوگل پلاس

طبقه بندی موضوعی

پرونده ویژه : وهابیت 6

چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۱۰ ب.ظ

  

وهابیت یا بازگشت به دوران جاهلیت عرب ؟ ...  

بسیاری از متفکران اسلامی معتقدند که حرکت «وهابیت تندرو» با ویژگی‏های اعتقادی، اخلاقی و عملی از جهاتی نوعی بازگشت به دوران جاهلیت عرب است؛ زیرا بسیاری از خصائص آن دوران را با خود داشته و دارد.

دلائل و مدارک آنها را ذیلاً می‏آوریم و داوری نهایی را به عهده خوانندگان می‏گذاریم:

1. از بارزترین صفات عرب جاهلی خشونت و قساوت بی‏حساب بود، از کشتن انسان‏ها لذت می‏بردند و سالیان دراز خونریزی در میان آنها متوقف نمی‏شد.
در ذیل آیه 103 سوره آل عمران در تفاسیر مختلف آمده است که میان دو قبیله «اوس» و «خزرج» جنگ‏های خونینی رخ داد که 120 سال به طول انجامید.
( جامع البیان، ج 4، ص 46؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 61؛ تفسیر البغوی، ج 1، ص 333؛ فتح القدیر، ج 1، ص 369 و روح المعانی، ج 4، ص 19)
همچنین ابن اثیر در تاریخ خود بیش از شصت جنگ مهمّ زمان جاهلیت را نام می‏برد که در آنها هزاران تن کشته شدند. البته تعداد) کامل ابن اثیر، ج 1، ص 448-321، طبع بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق(
جنگ‏های کوچک و بزرگ تا 1700 جنگ نیز ثبت شده است.( العرب قبل الاسلام، ص 128)
همچنین نقل شده است که روزی پیامبرصلی الله وعلیه وآله از بهشت و نعمت‏های آن سخن گفت، در این میان عربی جاهلی از آن حضرت پرسید: آیا در آنجا جنگ و خونریزی وجود دارد؟ هنگامی که پاسخ منفی شنید، گفت: «إذَنْ لاخَیْرَ فیها؛ بنابراین، فایده‏ای ندارد!!». ( پیام امام امیرالمؤمنین، ج 2، ص 112)
آنها فرزندان خود را با دست خویش زنده زنده زیر خاک می‏کردند و به آن افتخار می‏نمودند.
مفسران ذیل آیه 8 و 9 سوره تکویر «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» داستان‏هایی از زنده به گور کردن دختران توسط عرب جاهلی آورده‏اند.
( ر.ک: جامع البیان، ج 30، ص 91؛ تفسیر ابن ابی‏حاتم، ج 10، ص 3403؛ تفسیر قرطبی، ج 19، ص 233؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 186 و ج 4، ص 510؛ تفسیر آلوسی، ج 30، ص 54.)

قیس بن عاصم تمیمی محضر رسول خداصلی الله وعلیه وآله آمد و گفت: من در جاهلیت هشت دخترم را زنده به گور کرده‏ام! رسول خدا فرمود: در برابر هر یک از آنان یک برده را آزاد کن. در تفسیر ابن کثیر (ج 4، ص 510 ) ( . جامع البیان طبری، ج 30، ص 91؛ تفسیر قرطبی، ج 19، ص 233. ) آمده است که قیس گفته است من دوازده یا سیزده دختر را زنده به گور کرده‏ام،...
عرب قبر را صهر (داماد) می‏نامید! زیرا دخترانشان را در آن زنده به گور می‏کردند.(ر.ک: بحارالانوار، ج 73، ص 344. )
اسلام با شعار «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» ومطرح کردن‏( . انبیاء، آیه 107 . )
رحمانیت و رحیمیت خداوند هر روز در نمازها، به مبارزه با این خوی زشت پرداخت و بر آن غلبه کرد و رحمت و رأفت الهی محیط اسلام را فرا گرفت.
پیغمبر اسلام‏صلی الله وعلیه وآله که پیغمبر رحمت است، محبت در حق کودکان و افراد بی‏گناه و حتّی مراعات حیوانات و درختان را در جنگ‏ها سفارش می‏فرمود.
امیرمؤمنان‏علیه‏السلام در نامه معروف خود به مالک اشتر (نامه 53) به او فرمود: نسبت به همه مردم اعم از «مسلمان» و «غیر مسلمان»، مدارا و محبت کن (فانّهم صِنفان: إمّا أخٌ لک فی الدین، او نظیرٌ لک فی الخلق).
ولی وهابیت سلفی تندرو امروز، فتوا به اباحه جان و مال و ناموس همه کسانی که هم فکر آنها نیستند می‏دهد، و پیروان آنها هر روز خون بیگناهان، اعم از شیعه و سنی, زن و بچه و حتی کودک شیرخوار را می‏ریزند، هر جا را بتوانند آتش می‏زنند، حتی اعمال وحشتناکی که در عصر جاهلیت هم معمول نبود را انجام می‏دهند. با رفتار آنان مصداق بارز «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» ظاهر شد، ( . بقره، آیه 74 . )
تا آنجا که بیگانگان این شعار را سر داده‏اند «اسلام یعنی خشونت و آدم‏کشی».
همایش ضد پیروان مکتب اهل‏بیت که اخیراً در عربستان برگزار شد و سخنان پاره‏ای از عالم‏نمایان وهابی در سخت‏گیری و تشدّد نسبت به آنها اعم از بزرگ و کوچک حتی شیرخواران و دستور به کشتار آنان حاکی از اوج قساوت قلب و زنده شدن خوی جاهلی در آنان است.
(در این همایش صالح الفوزان عضو هیأت عالی افتای سعودی در سخنانی خواستار آن شد تا هیأت حاکمه این کشور، شیعیان مقیم مناطقی چون قطیف، مدینه منوره و نجران را به اسلام! دعوت کند و به اجبار آنها را به پذیرش اندیشه سلفی وادارند. عبداللَّه بن جبرین نیز در سخنان خود در این همایش خواستار دشمنی با پیروان مکتب اهل‏بیت و تحقیر و توهین آنان شد و گفت: نباید به آنان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند؛ باید با آنان برخورد شدید داشت. وی همچنین گفت: باید قربتاً الی اللَّه با فرزندان شیعه در دانشگاه‏ها سخت‏گیری کرد و در صورت لزوم کشتن آنها واجب است!
یکی دیگر از وهّابی‏ها به نام ناصر العمر، در سخنان خود خواستار برخورد با مردم عراق شد؛ وی در یادداشتی خواستار ممانعت از حجّ آنها و همچنین جلوگیری از انتشار کتاب، روزنامه و یا مجلاتی که آنان در نگارش آن نقش دارند در عربستان شد. لازم به یادآوری است که در همایش مذکور سلمان بن عبدالعزیز، امیر منطقه ریاض نیز حضور داشت. (شبکة المرصد العراقی MARSAD IRAQ.NET ؛ سایت شیعه نیوز، 7 مهرماه shia-news.com 1386). )

این حرکت غیر انسانی منحصر به شیعیان نبوده و نیست. راه انداختن حمام خون در طائف و مناطق دیگر در تاریخ گذشته آنها ثبت است و گواه دیگر این مدعاست.
جمیل صدقی زهاوی از علمای اهل سنت عراق درباره حمله وهابیان به شهر سنی‏نشین طائف می‏نویسد: «از زشت‏ترین کارهای وهابیان در سال 1217 قمری قتل عام مردم طائف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، طفل شیرخوار را بر روی سینه مادرش سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، و حتّی گروهی را که در مسجد مشغول نماز بودند، به قتل رساندند و کتابها که در میان آنها تعدادی قرآن و نسخه‏هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه بود، در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند.(الفجر الصادق، ص 22. )
زینی دحلان مفتی مکه نیز این ماجرا را در کتاب خود آورده است.( الدرر السنیّة، ص 45. )

غالب محمد ادیب از تاریخ جبرتی نقل می‏کند که وهابیان سه روز به غارت طائف پرداختند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را کشتند.( اخبار الحجاز و نجد فی تاریخ الجبرتی، ص 93. )
صلاح الدین مختار که خود وهّابی است می‏نویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشگر انبوهی از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد؛ در ماه ذی‏قعده به کربلا رسید و تمام برج و باروی شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، به قتل رساند و نزدیک ظهر با اموال وغنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود برداشت و بقیّه را به نسبت، هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم میان لشگریان خود تقسیم کرد!.(تاریخ المملکة السعودیة، ج 3، ص 73. )

شیخ عثمان نجدی از مورّخان وهّابی می‏نویسد: «وهابیان به صورت غافلگیرانه وارد کربلا شدند و بسیاری از اهالی آنجا را در کوچه و بازار کشتند. ضریع حسین‏علیه‏السلام را خراب کردند و آنچه داخل آن بود را غارت نمودند و در شهر نیز هر چه از اموال، اسلحه، لباس، طلا و فرش و قرآن نفیس یافتند را ربودند، نزدیک ظهر از شهر خارج شدند، در حالی که قریب به دو هزار تن از اهالی کربلا را کشته بودند».
( عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216. )
آری این یک خوی بسیار زشت جاهلی بود که آن را تجدید کردند.

2. عرب جاهلی از شنیدن حرف حق ابا داشت لذا به هم سفارش می‏کردند که به هنگام تلاوت آیات قرآن از سوی پیغمبر اکرم‏صلی الله وعلیه وآله فریاد سر دهند، تا کسی سخن آن حضرت را نشنود.
( قرآن می‏فرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ». (فصلت، آیه 26) )
وهابیان سلفی تندرو نیز امروز صدها هزار کتاب بر ضد مخالفان خود که مملو از دروغ و تهمت است منتشر می‏سازند و به زور به آنها می‏دهند، اما اجازه نمی‏دهند حتی یک جلد کتاب روشنگر در پاسخ آنها منتشر شود.
کسی حق ندارد در سرزمین حجاز کتابی در پاسخ به شبهات وهابیت که مستدل، منطقی و محترمانه نوشته شده باشد منتشر کند و اگر از کشور دیگر نیز کسی کتابی در همین زمینه به آنجا ببرد، دستگیر و زندانی می‏شود. در حقیقت آنها با تمام امکانات به تبلیغ آیین خویش می‏پردازند، ولی نه خود گوش شنوایی برای شنیدن پاسخ‏های منطقی دارند و نه اجازه می‏دهند کسی این پاسخ‏ها را بشنود!!

3. مشرکان عصر جاهلیت بعد از نزول آیات قرآن آنچه را به نفعشان بود می‏پذیرفتند و آنچه به زیانشان بود نفی می‏کردند و از روش «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» استفاده می‏کردند.(نساء، آیه 150 . )
سلفی‏های امروز نیز نسبت به آیات قرآن چنین می‏کنند مثلاً برای نفی شفاعت پیامبر و سایر معصومین به آیه «قُلْ للَّهِ‏ِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً» ‏( . زمر، آیه 44 . ) متوسل می‏شوند و آیاتی همچون «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» ( بقره، آیه 255 . )را که با صراحت از شفاعت اولیاءاللَّه سخن می‏گوید، به فراموشی می‏سپارند.

4. عرب جاهلی تازه مسلمانان را شکنجه می‏دادند و مجبور به تغییر عقیده می‏کردند.
(داستان شکنجه‏های یاسر و سمیّه که به شهادت آنان انجامید و شکنجه‏های بلال و دیگر مسلمانان توسط مشرکان مغرور قریش را همگان شنیده‏اند. )
وهابیت تکفیری نیز به اجبار و تهدید به قتل، مسلمین را وادار به تغییر عقیده و پذیرش آیین خود می‏کنند و اعمال غیر وهّابی را صحیح نمی‏دانند و در گذشته نه چندان دور شاهد و ناظر بودیم که در مسجد مدینه مرتباً مخالفان را شلاق می‏زدند.
احمد زینی دحلان مفتی مکه مکرمه می‏نویسد: «اگر کسی به مذهب وهابیت در می‏آمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود «محمد بن عبدالوهاب» به وی می‏گفت: باید دوباره حج انجام دهی، زیرا حج گذشته تو در حال «شرک» صورت گرفته است! و به کسی که می‏خواست وارد کیش وهابیت بشود، می‏گفت: پس از شهادتین باید گواهی دهی که در گذشته کافر بوده‏ای و پدر و مادرت نیز در حال کفر از دنیا رفته‏اند! و همچنین باید گواهی دهی که علمای گذشته نیز کافر مرده‏اند! اگر گواهی نمی‏داد وی را می‏کشتند و هر کس را که از مذهب وهابیّت پیروی نمی‏کرد، مشرک دانسته و خون و مال او را مباح می‏دانست. آری، او بر این باور بود که طیّ قرون گذشته تمامی مسلمانان کافر بوده‏اند!».( الدرر السنیّة، ج 1، ص 41؛ الفجر الصادق، تألیف جمیل صدقی الزهاوی، ص 17 . )
اکنون نیز در کنار قبرستان بقیع سردابی توسط سلفی‏های تکفیری درست شده که اگر کسی زیارت نامه‏ای با صدای کمی بلند در بقیع بخواند او را به آنجا می‏برند و شکنجه می‏دهند و می‏گویند تا از کار خود اظهار پشیمانی نکنی رها نمی‏شوی!

5. عرب جاهلی به ماه‏های حرام (ماه هایی که جنگ در آن حرام بود) اهمیت نمی‏داد و به میل خود آن را تغییر می‏داد.
ماه‏های حرام چهار ماه است، ماه‏های ذی قعده، ذی حجه، محرم و رجب که در میان عرب جنگ در این چهار ماه حرام بود، ولی چون جنگ و غارت جزئی از زندگی عرب جاهلی شده بود، لذا تحمل سه ماه آتش بس برای آنان مشکل بود، به همین خاطر گاه بعضی از این سه ماه را از ماه‏های حرام حذف می‏کردند و ماه دیگری را به جای آن می‏گذاشتند. قرآن در همین باره می‏فرماید: «إِنَّمَا النَّسِی‏ءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (توبه، آیه 37). )
سلفی‏های تکفیری امروز بدتر از عرب جاهلی، کشتارهای دسته‏جمعی بیگناهان را در عراق هیچ روز و در هیچ ماهی متوقف نمی‏کنند و حکومت طالبان در افغانستان نیز چنین بود.

6. اعراب جاهلی سعی در تخریب مساجد داشتند چنانکه در تفسیر آیه شریفه «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَی فِی خَرَابِهَا» آمده است که مشرکان مکه بعد از مهاجرت مسلمین به مدینه‏( بقره، آیه 114 . )محل عبادت و نماز آنها را ویران کردند.
( در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه فوق آمده است: «وقد وردت الروایة بانّهم هدموا مساجد کان اصحاب النبی‏صلی الله وعلیه وآله یصلّون فیها بمکّة لمّا هاجر النبی‏صلی الله وعلیه وآله الی المدینة؛ در روایات آمده است، مشرکان قریش مکان‏هایی را که مسلمین در آنجا نماز می‏خواندند، پس از هجرت پیامبر به مدینه، ویران ساختند». )
سلفی‏ها نیز اخیراً فتوا دادند مساجد پیروان اهل‏بیت‏علیهم‏السلام را تخریب کنند و مراقد ائمه اهل‏بیت ‏علیهم ‏السلام که مرکز عبادت الهی بود نیز به دست آنها تخریب شد؛ همانگونه که طیّ چند سال گذشته مسجد علی‏علیه‏السلام و مسجد حضرت زهراعلیهاالسلام را در مدینه (از مساجد سبعه) تخریب کردند.

7. عرب جاهلی بر اثر جهل و نادانی، خود را عاقل‏ترین مردم و مسلمانان را به عنوان سفهاء و ابلهان معرفی می‏کرد.( «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُوا کَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ» (بقره، آیه 13). ) عالم‏نمایان نادان وهابی تکفیری نیز، خود را از همه علمای اسلام اعم از سنی و شیعه عالم‏تر و بزرگان علمای اسلام را به جهل و ناآگاهی نسبت می‏دهند.

8 . عرب جاهلی برای زنان کمترین ارزشی قائل نبود و هنگامی که به او بشارت می‏دادند خدا به تو دختری داده، صورتش از شدت غضب سیاه می‏شد و مدتی پنهان می‏گردید، سپس اگر می‏توانست دختر را زنده بگور می‏کرد.( قرآن کریم در این رابطه می‏فرماید: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَی‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» (نحل، آیه 59-58). )
سلفی‏های متعصب نیز هیچ‏گونه حقی برای زنان قائل نیستند، نه مشاغل اجتماعی، نه حق رأی دادن؛ حتی حق رانندگی با رعایت کامل حجاب اسلامی را نیز به زنان نمی‏دهند.
حال خود قضاوت کنید آیا وهابیت تندرو بازگشت به دوران جاهلیت عرب نیست؟
ما امیدواریم آنان بیش از این به خود و جهان اسلام ستم نکنند و به مقتضای «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» ‏(زمر، آیه 18-17)با علمای اسلام اعم از شیعه و اهل سنت بنشینند و سخنان روشنگرانه آنها را بشنوند و به اشتباهات خطرناک خود پی ببرند و راه تفاهم جهان اسلام را به روی خود بگشایند و اتهامات دشمنان را دائر بر خشونت اسلامی در پرتو معارف نورانی واحکام حیات‏بخش و مملو از رحمت و رأفت اسلامی را بزدایند.
«وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ».( . قصص، آیه 51 . )

به نقل از سایت ولی عصر (عج)

توهین محمد بن عبد الوهاب به قبرپیامبر (ص)

گویند: محمد بن عبدالوهاب بر سر قبر رسول(ص) خدا می‏رفت و با عصای چماق گونه خود بر قبر آن حضرت می ‏کوفت و می گفت: یا محمد، قم ان کنت‏حیّا «یعنی ای محمد(ص) اگر زنده‏ای برخیز» و با این عمل می‏خواست‏به پیروان خود نشان دهد که پیغمبر(ص) زنده نیست و نباید از او حاجت‏خواست.

برگرفته از کتاب فرهنگ فرق اسلامی نوشته دکتر محمد جواد مشکور

وهابیت و تحقیر مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

حرمت زیارت پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله)
زیارت قبور پیامبران و صالحان بلکه هر گونه تکریم و بزرگداشت آنان را وهّابیّون حرام و موجب شرک می دانند.
«ابن تیمیّه» می گوید:«فمن جعل سفره إلی مسجد الرسول صلی اللّه علیه وسلّم وقبره کالسفر إلی قبور هؤلاء والمساجد التی عندهم فقد خالف إجماع المسلمین وخرج عن شریعة سیّد المرسلین»( الردّ علی الأخنائی: 18)
هر کس سفرش را به قصد زیارت قبر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) انجام دهد، مثل کسانی که به قصد زیارت قبور پیشوایانشان در مدینه و مساجدی که اطراف آن است سفر می کنند، با اجماع مسلمانان مخالفت نموده و از شریعت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) خارج شده است.
و نیز می گوید:«من زار قبره أو قبر غیره لیشرک به ویدعوه من دون اللّه فهذا حرام کلّه وهو مع کونه شرکاً باللّه»( الردّ علی الأخنائی: 25).
زیارت قبر پیامبر یا غیر او، و غیر خدا را خواندن، و شریک کردن آنان در کارهای خدایی، حرام، و شرک است.
و نیز می گوید: «التمسّح بالقبر وتقبیله ولو کان ذلک من قبور الأنبیاء شرک»( الجامع الفرید، کتاب الزیارة لابن تیمیّة: 438، المسألة السابعة). مسح و بوسیدن هر قبری اگر چه قبر پیامبر باشد، شرک است.
گفتنی است که این افکار مخالف با نصّ صریح قرآن است، آنجا که می فرماید: (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ )( نساء: 64) «و اگر آنان که به خود ستم کرده بودند، پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند».
و از قول برادران حضرت یوسف نقل می کند که از حضرت یعقوب خواستند تا برای آنان از خدا طلب مغفرت کند (یَـأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا)( یوسف: 97.) آیا آنها مشرک بودند؟
و از طرفی مخالف با روایات صحیح اهل سنّت می باشد چنانکه نقل می کنند: «أصاب الناس قحط فی زمن عمر رضی اللّه عنه، فجاء رجل إلی قبر النبی صلی اللّه علیه وسلّم، فقال: یا رسول اللّه! هلک الناس، استسق لأمّتک، فأتاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم فی المنام، فقال: إئت عمر فاقرأه منّی السلام، وأخبره أنّهم مسقون، وقل له: علیک الکیس.
قال: فأتی الرجل عمر فأخبره، فبکی عمر رضی اللّه عنه، وقال: یا ربّ ما آلوا إلاّ ما عجزت عنه»( تاریخ دمشق: 44/346 و 56/489، الإصابة: 6/216، المصنّف لابن أبی شیبة: 7/482، وکنز العمّال: 8/431.)
در زمان عمر، مردم دچار قحطی و خشکسالی شدند، مردی کنار قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)آمد و گفت: ای رسول خدا مردم نابود شدند، از خداوند برای امّتت طلب باران کن، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در عالم خواب به آن مرد فرمود: نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بزودی باران خواهد آمد و سیرآب خواهید شد، و بگو: کیسه سخاوت را گسترده ساز.
آن مرد ماجرای خوابش را برای عمر نقل کرد، قطرات اشک از چشمان عمر جاری شد و گفت: خداوندا کوشش و جدیّت کردم، ولی همیشه ناتوان و عاجز بودم.
ابن حجر در فتح الباری و ابن کثیر در البدایة والنهایة می گویند: اسناد این روایت صحیح است(فتح الباری: 2/412، فی باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء إذا قحطوا، والبدایة والنهایة: 7/105. فی واقعة سنة ثمانی عشرة).
ابن حجر می نویسد: مردی که خواب دیده بود بلال بن هلال از اصحاب رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)بود(فتح الباری: 2/412) بیان این روایت نه برای تایید آن از سوی شیعیان است بلکه تنها می خواستیم بدانید که حتی اهل سنت هم در روایاتشان کاملا مخالف ابن تیمیه سخن رانده اند.
نیز سیره تمامی مسلمین بر این امر در طول تاریخ استوار بوده و هست بطوری که «حصنی دمشقی» شافعی می نویسد: «وقال (ابن تیمیّة): «من استغاث بمیّت أو غائب من البشر، بحیث یدعوه فی الشدائد والکربات ، ویطلب منه قضاء الحاجات ... فإنّ هذا ظالم، ضالّ، مشرک.»
هذا شیء تقشعرّ منه الأبدان، ولم نسمع أحداً فاه، بل ولا رمز إلیه فی زمن من الأزمان، ولا بلد من البلدان، قبل زندیق حرّان ـ قاتله اللّه عزّ وجلّ ـ وقد جعل الزندیق الجاهل الجامد، قصّة عمر رضی اللّه عنه دعامة للتوصّل بها إلی خبث طویّته فی الإزدراء بسیّد الأوّلین والآخرین وأکرم السابقین واللاحقین، وحطّ رتبته فی حیاته، وأنّ جاهه وحرمته ورسالته وغیر ذلک زال بموته، وذلک منه کفر بیقین وزندقة محقّقة»( دفع الشبه عن الرسول : 131)
«ابن تیمیّه» گفته است: هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند و در گرفتاریها از وی استمداد کرده و طلب حاجت نماید، ظالم، گمراه و مشرک است.
از این سخن «ابن تیمیّه»، بدن انسان می لرزد، این سخن، قبل از زندیق حرّان «ابن تیمیّه» از دهان کسی در هیچ زمان و هیچ مکان بیرون نیامده است، این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیله ای برای رسیدن به نیّت نا پاکش در بی اعتنایی به ساحت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قرار داده و با این سخنان بی اساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده است، و مدعی شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است.

اهانت به حضرت صدّیقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللّه علیها

استاد حسن سقّاف از دانشمندان معاصر اردنی در کتاب خود «التنبّی والردّ علی معتقد قِدَم العالم والحدّ» می نویسد: «ابن تیمیّة یحتجّ کثیر من الناس بکلامه، ویسمّیه بعضهم «شیخ الاسلام» ، وهو ناصبیّ، عدوّ لعلیّ(علیه السلام)، واتّهم فاطمة(علیها السلام)بأنّ فیها شعبة من النفاق»(26).
برخی از مردم به ابن تیمیّه، شیخ الاسلام می گویند با اینکه وی ناصبی و دشمن امیر المؤمنین (علیه السلام) است، و به ساحت حضرت صدّیقه طاهره جسارت کرده و می گوید: در او ـ نستجیر باللّه ـ شعبه ای از نفاق وجود داشت.( رجوع شود به منهاج السنة ج 4 ص 245.)

توهین به امیر مؤمنان علی (علیه السلام)

ابن حجر عسقلانی از علمای بزرگ اهل سنت نسبت به جوابیّه های ابن تیمیّه در پاسخ به علاّمه حلّی و در مقام تأثّر وتأسّف می گوید:
«وکم من مبالغة لتوهین کلام الرافضی أدّته أحیاناً إلی تنقیص علیّ رضی اللّه عنه»( لسان المیزان: 6/319.). ابن تیمیّه در پاسخ به علاّمه حلّی بقدری زیاده روی کرده است، که جوابهای او منجرّ به تنقیص مقام علی بن ابی طالب شده است.
و در موردی دیگر می گوید: «وقال ابن تیمیّة فی حقّ علیّ: أخطأ فی سبعة عشر شیئاً، ثمّ خالف فیها نصّ الکتاب منها اعتداد المتوفّی عنها زوجها أطول الأجلین(الدرر الکامنة: 1/153 ـ 155)
«ابن تیمیّه» در باره امیر مؤمنان(علیه السلام) می گوید: علی در 17 مورد دچار اشتباه شده است، و با نصّ قرآن مخالفت نموده است، که یکی از آنها در باره عدّه زن شوهر مرده است، که طولانی ترین زمان را تعیین کرده است.

وهابیت و انکار فضائل اهل بیت(علیهم السلام)

یکی از مبانی فکری «ابن تیمیّه» انکار فضائل مسلّم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است، او در کتاب «منهاج السنّة» که به قول علاّمه امینی باید آن را «منهاج البدعة» نامید(الغدیر: 3/148: وهو الحریّ بأن یسمّی «منهاج البدعة» وهو کتاب حشوه ضلالات وأکاذیب، وتحکّمات، وإنکار المسلّمات، وتکفیر المسلمین، وأخذ بناصر المبدعین، ونصب وعداء محتدم علی أهل بیت الوحی(علیهم السلام).) می نویسد: نزول آیه شریفه (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)( مائده: 55) در حقّ علی(علیه السلام)به اتفاق اهل علم دروغ است.
«وقد وضع بعض الکذّابین حدیثاً مفتری أنّ هذه الآیة نزلت فی علیّ لمّا تصدّق بخاتمه فی الصلاة، وهذا کذب بإجماع أهل العلم بالنقل، وکذبه بیّن من وجوه کثیرة(منهاج السنّة: 2/30.)
بعضی از دروغگویان حدیثی را جعل کرده و گفته اند: آیه (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ) در شأن علی هنگامی که در نماز انگشترش را به فقیر صدقة داد نازل شده است، به اجماع اهل علم این مطلب دروغ، و دروغ بودن آن آشکار است.
این حدیث و شأن نزول را بیش از 66 نفر از محدّثان و دانشمندان اهل سنّت نقل کرده اند(الغدیر: 3/154 ـ 162).
آلوسی از علماء بزرگ اهل سنّت می گوید:«غالب الأخباریّین علی أنّ هذه الآیة نزلت فی علیّ کرّم اللّه وجهه»
(غالب اخباریها معتقدند که این آیه در باره علی بن أبی طالب (علیه السلام)نازل شده است).
سپس می افزاید که حسّان شاعر، در این زمینه اشعاری سروده است، و آنگاه اشعار او را ذکر می کند(روح المعانی فی تفسیر القرآن: 6/167.)
و نیز می نویسد: «وأمّا قوله وأنزل اللّه فیهم (قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی)فهذا کذب ظاهر»( منهاج السنّة: 4/563.)
نزول آیه شریفه (قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا...) در حقّ خاندان رسالت دروغ است.
و حال آن که متجاوز از 45 نفر از بزرگان اهل سنّت آن را نقل کرده اند(الغدیر: 3/156.)
و در باره حدیث «علیّ مع الحقّ والحقّ معه» می نویسد: من أعظم الکلام کذباً وجهلاً فإنّ هذا الحدیث لم یروه أحد عن النبیّ صلّی اللّه علیه وسلّم لا بإسناد صحیح ولا ضعیف»
از بزرگترین دروغها و نادانیها است که این حدیث را از پیامبر بدانیم، چون این روایت را هیچ کس حتی با سند ضعیف، از پیامبر نقل نکرده است.
با این که جمعی از علماء بزرگ اهل سنّت همانند: خطیب بغدادی، هیثمی حاکم نیشابوری، ابن کثیر و ابن قتیبه، از ابو سعید خُدری، سعد بن وقّاص، علی بن أبی طالب (علیه السلام)، ام سلمه و عائشه این حدیث را با تعابیر مختلف نقل کرده اند.
مانند: «علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ، ولن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض یوم القیامة». و یا عبارت: «علیّ مع الحقّ والقرآن، والحقّ والقرآن مع علیّ، ولن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» و یا جمله: «الحقّ مع ذا، الحقّ مع ذا» و همچنین عبارت: «الّلهمّ أدر الحقّ مع علیّ حیث دار»
هیثمی از علماء بزرگ اهل سنّت می نویسد: «رواه أبو یعلی، ورجاله ثقات»( مجمع الزوائد للحافظ الهیثمی: 7/235.). این روایت را ابویعلی نقل نموده، و روات آن همه ثقه هستند.
و همچنین حاکم نیشابوری و ذهبی که از استوانه های علمی اهل سنّت به شمار می روند، تصریح به صحت روایت نموده اند(المستدرک: 3/123، 124 ح 4629)
فخر رازی می نویسد: «من اقتدی فی دینه بعلیّ بن أبی طالب فقد اهتدی لقول النبیّ صلّی اللّه علیه وآله وسلّم : «الّلهمّ أدر الحقّ مع علیّ حیث دار»( تفسیر الکبیر: 1/205 و207 ؛المحصول: 6/134. نیز رجوع شود به: تاریخ بغداد: 14/322، تاریخ مدینة دمشق: 42/449، کنز العمّال: 11/621 ح 33018 ,البدایة والنهایة لابن کثیر: 7/ 398، الصواعق المحرقة: 74، ط. المیمنة بمصر، تاریخ الخلفاء للسیوطی: 116 و162، وفیض القدیر للمناوی: 4/356، الإمامة والسیاسة: 1/98، تحقیق علی شیری.). هدایت یافته کسی است که به علی(علیه السلام) اقتدا کند، زیرا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)فرموده است: خدایا حق را بر محور علی قرار بده.

انکار موقعیت علمی علی(علیه السلام)

ابن تیمیّه در انکار موقعیت علمی امیرالمومنین علیه السلام می نویسد: «قوله، ابن عباس تلمیذ علیّ کلام باطل»( منهاج السنّة: 7/536.)
عالم شیعه، علاّمه حلّی که می گوید: ابن عباس شاگرد علی (علیه السلام)بوده است، دروغ محض است.
«والمعروف أنّ علیّاً أخذ العلم عن أبی بکر»( منهاج السنّة: 5/513.). آن چه مشهور است علی علم را از ابوبکر فرا گرفته است.
همچنین گفته: «وقد جمع الشافعیّ ومحمّد بن نصر المَرْوَزی کتاباً کبیراً فیما لم یأخذ به المسلمون من قول علیّ لکون قول غیره من الصحابة أتبع للکتاب والسنّة»( منهاج السنّة: 8/281.)
شافعی و مَرْوَزی در کتابی بزرگ مواردی که مسلمانان به گفتار علی عمل نکرده اند را جمع آوری کرده اند، چون گفتار صحابه غیر از علی به قرآن و سنّت نزدیکتر بوده است.
«عثمان قد جمع القرآن کلّه بلا ریب، و کان أحیاناً یقرؤه فی رکعة واحدة، وعلیّ قد اختلف فیه هل حفظ القرآن کلّه أم لا؟»( منهاج السنّة: 8/229).
عثمان قرآن را جمع کرد و بعضی از اوقات تمام قرآن را در یک رکعت نماز قرائت می کرد، ولی در این که علی تمام قرآن را حفظ بود یا نه، اختلاف است.

دفاع ابن تیمیّه از ابن ملجم

قال ابن تیمیّة: والذی قتل علیّاً کان یصلّی ویصوم ویقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله یحبّ قتل علیّ، وفعل ذلک محبّة للّه ورسوله فی زعمه، وإن کان فی ذلک ضالاًّ مبتدعاً(منهاج السنة: 1/153).
«ابن تیمیّه» می گوید: آن کسی که علی را کشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن می خواند، و معتقد بود که کشتن علی مورد رضایت خدا و پبامبر است، و این کار را به خاطر به دست آوردن محبّت خدا و پیامبر انجام داد، اگر چه در این عقیده دچار گمراهی شده بود.
و نیز می گوید:«وقال أیضاً: قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادی مع کونه کان من أعبد الناس وأهل العلم»( منهاج السنّة: 5/47) . علی بن ابی طالب را یکی از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالی که از عابدترین انسانها و دارای مقام علمی بود به قتل رساند.
ملاحظه می کنید که «ابن تیمیّه»، ابن ملجم را چگونه مدح می کند با این که پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله وسلم)، او را از شقی ترین انسانها و در ردیف پی کننده ناقه ثمود شمرده است.
قال علی(علیه السلام): «أخبرنی الصادق المصدّق أنّی لا أموت حتی أضرب علی هذه وأشار إلی مقدّم رأسه الأیسر فتخضب هذه منها بدم، وأخذ بلحیته وقال لی: یقتلک أشقی هذه الأمّة کما عقر ناقة اللّه أشقی بنی فلان من ثمود»( مسند أبی یعلی: 1/431، المعجم الکبیر: 8/38، کنز العمّال: 13/192، تاریخ مدینة دمشق: 42/543)
قال الهیثمی: رواه الطبرانی وأبو یعلی وفیه رشدین بن سعد وقد وثّق ، وبقیّة رجاله ثقات.
حضرت امیر (علیه السلام) می فرماید: پیامبر راستگو و راستین به من خبر داد که مرا شقی ترین انسانهای این امت به شهادت خواهد رساند.
هیثمی روایاتی به این مضمون نقل می کند، سپس می نویسد: روات این روایات همه مورد وثوق هستند.
سپس روایت دیگری به همین مضمون نقل می کند و می گوید: وقال بعد روایة أخری بهذا المضمون: رواه أحمد والطبرانی والبزّار باختصار، ورجال الجمیع موثّقون(مجمع الزوائد: 9/136)
احمد وطبرانی و بزّار آن را به اختصار نقل کرده اند، و راویان این حدیث همه آنان ثقه می باشند.

تمجید ابن تیمیه از معاویه و یزید

ابن تیمیّه می نویسد: «إنّ الرافضة تعجز عن إثبات إیمانه (أی علیّ بن أبی طالب(علیه السلام)) وعدالته ، فإن احتجّوا بما تواتر من إسلامه وهجرته وجهاده، فقد تواتر إسلام معاویة ویزید وخلفاء بنی أمیّة وبنی العبّاس وصلاتهم وصیامهم وجهادهم الکفّار»( منهاج السنّة: 2/62). شیعه نمی تواند ایمان و عدالت علی (علیه السلام) را ثابت کند، چون اگر به اسلام و هجرت و جهاد علی که به تواتر ثابت شده است استدلال کند، خواهیم گفت که اسلام معاویه و یزید، و خلفاء بنو امیه، و بنو عباس، و همچنین نماز، و روزه، و جهاد آنان نیز به تواتر ثابت شده است.
همچنین هیئت افتای سعودی در پاسخ به سؤالی می نویسد: «لم یثبت فسقه الذی یقتضی اللعن»
فسق یزید به طوری که لعن او را جایز شمارد، ثابت نشده است(فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 3/297.)

منبع : خبرگزاری جهان اسلام (ایونا)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی