نافرمانی و سرکشی گروههای وابسته به القاعده این گروه را مضمحل میکند
کارشناس مؤسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن ضمن بررسی وضعیت جنگ درون سازمانی گروههای شورشی سوری، درگیری داخلی وابستگان القاعده با این گروه تروریستی را عاملی توصیف میکند که در نهایت باعث اضمحلال القاعده میشود...
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از مؤسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن، «آرون زلین»، کارشناس این اندیشکده معتقد است که تصمیم القاعده برای جدا کردن گروهک تروریستی "دولت اسلامی در عراق و شام"، در نهایت به خود القاعده لطمه میزند و سرآغازی است برای اضمحلال القاعده.
در ساعات عصر روز دوم فوریه، فرمانده القاعده بنیانیهای را صادر کرد که در آن از گروه دولت اسلامی عراق و شام (آیاسآیاس) تبری جسته و اعلان کرد: «آیاسآیاس (داعش) از شاخههای گروه "قاعدة الجهاد" (عنوان رسمی القاعده) نیست، ما هیچ ارتباط سازمانی با آن نداریم و گروه ما هیچ مسئولیتی در قبال اقدامات آن ندارد». این برای اولین بار در تاریخ القاعده است که این گروه خود را از گروهی که نام آن را یدک میکشد، جدا میکند ـ هر چند که آیاسآیاس از سال 2006 به بعد از نام «القاعده» استفاده نکرد. هر چند که هنوز نمیتوان تشخیص داد که تأثیر این ماجرا بر فضای سوریه چیست، اما این بیانیه به خودی خود حائز اهمیت است ـ هم به لحاظ تاریخی و هم از این نظر که چنین رویدادی بر کل جنبش جهانی جهادی چه تأثیری خواهد داشت.
جدایی القاعده از داعش یادآور قطع حمایتهای گروه مبارزه اسلامی لیبی، گروه جهاد اسلامی مصر، ابو قتاده الفلسطینی و ابو مصعب السوری از "گروه مسلح اسلامی" (جیآیای) در سال 1996 در جریان جنگ داخلی الجزایر است. اسامه بن لادن خود به شدت نسبت به "گروه مسلح اسلامی" الجزایر مشکوک بود و در نتیجه همین تردید بود که درخواست ایجاد اردوگاههای آموزشی در الجزایر را رد کرد و به شدت نگران این بود که ایدئولوژی این گروه برای القاعده دردسر ساز شود. بن لادن حتی در ایجاد یک گروه کمتر رادیکال الجزایری در سال 1998 مشارکت داشت که گروه سلفی وعظ و مبارزه نام گرفت و در سال 2007 نامه خود را به القاعده در مغرب اسلامی تغییر داد.
درست شبیه به اوضاع کنونی که در سوریه شاهد هستیم، گروه مسلح اسلامی الجزایر، به مبارزه با دیگر گروههای اسلامگرا، به جای رویارویی با رژیم الجزایر، روی آورد. از جمله مهمترین اقدامات این گروه در این راستا، کشتن محمد سعید و عبدالاضاک رجام، رهبران شاخه جبهه آزادی بخش اسلامی بود که در سال 1994 با گروه مسلح اسلامی ادغام شده بود و نیز کشتن داوطلبانی بود که از گروه مبارزه اسلامی لیبی به این گروه پیوسته بودند. درست شبیه به گروه مسلح اسلامی، استفاده مفرط داعش از تکفیر و متعاقباً تصفیه دشمنان با استفاده از هر وسیلهای، به منبعی برای تشدید نارضایتی دیگر گروههای شورشی سوریه تبدیل شد؛ همچنین عدم تمایل داعش به پایبندی به یک دادگاه مستقل شریعت محور و ادعای ایجاد دولتی مستقل در سرزمینهای تحت کنترل خود، بر این نارضایتی افزوده است. داعش بر اساس همین ادعا، دیگر شورشیان و مردم غیر نظامی در شمال سوریه را به قتل میرساند، زندانی یا مجازات میکند.
عبرتهایی که از جنگ داخلی الجزایر برای القاعده باقی ماند باعث شد که این گروه از افراطکاریهای "القاعده در بینالنهرین" (یکی از عناوین ابتدایی داعش) در عراق در جریان یک دهه گذشته، زمانی که ابومصعب الزرقاوی هنوز رهبر این گروه بود، به شدت تبری بجوید. یکی از نامههایی که در سال 2005 به الزرقاوی نگاشته شد از طرف "عطاالله عبدالرحمن اللیبی" بود؛ وی یکی از لیبیاییهایی بود که به الجزایر رفت و از تصفیههای گروه مسلح اسلامی الجزایر نجات پیدا کرد. در این نامه اللیبی به الزرقاوی توصیه میکند تا خشونت بیش از حد را کنار گذشته و تلاشهای گروه خود را روی نیروهای آمریکایی متمرکز کند. عبرتی که اللیبی از تجربه الجزایر گرفت باعث شد که وی به الزرقاوی اصرار کند که بسیار مهم است خون مسلمانان سنی بیگناه ریخته نشود که در غیر این صورت پیامدهای جدی متوجه وی خواهد شد.
از آن زمان به بعد، رهبری ارشد القاعده در پاکستان از شاخههای مختلف خود درخواست کرد که از حمله به مردم مسلمان سنی بپرهیزند و بیشتر روی پرسنل امنیتی و نظامی و ساختمانهای ایشان متمرکز شوند. در مجموع، القاعده در شبه جزیره عربستان، در یمن و جبهه النصره (شاخه مرجحتر القاعده در سوریه) به این چارچوب پایبند ماندند، هر چند که خسارات جانبی به هر حال پیش آمد. اما داعش از این چارچوب عدول کرده است.
در حالی که بیانیه القاعده به ارتباط ناقصی که از سال 2004 بین این دو آغاز شده بود، پایان بخشید، نشانههای شکاف به اوایل ماه می در سال 2013 باز میگردد. پس از آنکه ابوبکر البغدادی در آوریل 2013 اعلان کرد که گروه "دولت اسلامی عراق" به سوریه هم نفوذ میکند، ایمن الضواهری تلاش کرد تا بازی قدرت البغدادی را برهم زند و از داعش خواست که اجازه دهد جبهه النصره به عنوان بازیگر ترجیحی در سوریه باقی بماند که در هر حال ناکام ماند. در مقابل البغدادی یک پیام صوتی را منتشر ساخت که در آن اعلام کرد داعش در سوریه باقی میماند و به توافقنامه تفکیکی سایکس ـ پیکو پس از جنگ جهانی اول، پایبند باقی نمیماند.
شکاف بین القاعده/جبهه النصره و داعش در ابتدا اساساً منوط به هماوردی میان رهبران این گروهها میشد. با این حال جنگ آشکار میان شورشیان ـ به طور خاص جبهه انقلابیون سوریه، جیش المجاهدین و جبهه اسلامی ـ و داعش از اوایل ماه ژانویه سال 2014، این فاصله را بیشتر کرده و دلیل اصلی آن است که در نهایت القاعده داعش را از خود جدا کرد. در حالی که جبهه النصره در مجموع خود را از این جنگ داخلی که میان شورشیان در جریان بود بیرون نگاه داشته، بیانیه القاعده میتواند سناریویی را تولید کند که در آن جنگ میان این دو محتملتر خواهد شد، به ویژه به این دلیل که یکی از شیوخ ارشد جبهه النصره، "سلطان بن عیس العتاوی"، از اعضای داعش درخواست کرده است تا به جبهه النصره بپیوندند. بیانیه القاعده حتی مسئولیت ناکامی در حل این فتنه را متوجه داعش دانسته است.
هر چند که داعش اقبال عمومی نداشته و منزوی شده است، اما رو به زوال نرفته و از صحنه جنگ خارج نشده است. این گروه در برابر یورشهایی که در شمال سوریه علیه آن ترتیب داده میشود، به خوبی مقاومت میکند. در حالی که حملات غافلگیر کننده جبهه انقلابیون سوریه، جیش المجاهدین و جبهه اسلامی باعث شد تا داعش اندکی به عقب رانده شود، اما این گروه توانست مجدداً این سرزمینها را باز پس گیرد. این کامیابی داعش تا حدودی در نتیجه برقرار شدن آتش بس، عدم تمایل برخی از گروهها و افراد شورشی برای مبارزه با این گروه و بیعت گرفتن داعش از برخی گروهها و مبارزان، محقق شد. داعش همچنین از منابع مالی و پشتیبانی مجزایی تغذیه میشود که این امر تأثیر منفی جدا شدن از القاعده را میکاهد.
همچنین در حالی که القاعده، جبهه النصره و چهرههای مذهبی کلیدی جامعه جهانی جهادی همچون "ابو محمد المقدیسی" و "ابوقتاده الفلسطینی"، داعش را محکوم کردهاند، دیگر گروهها و افراد از این گروه حمایت میکنند، از جمله جماعه الانصار بیت المقدسی (مصر)، انصار الشریعه (تونس)، ابو المضیر الشینقطی، ابو سعد الامیلی و شماری از فعالان کمتر شناخته شده. بقای داعش در برابر تهدیدات موجودیتی میتواند در نهایت منجر به تضعیف نظامی و سازمانی القاعده شود. یکی از نتایج جدی این ماجرا آن است که القاعده بیش از این حضور سازمانی رسمی در عراق ندارد.
همه این موارد روی هم رفته منازعه و رقابت برای آینده جنبش جهانی جهادی وهابی را آشکار میسازد. جنبش متحد القاعده که در سالهای دهه 1980 و دهه 1990 آشکار بود، پس از حادثه سپتامبر و به دنبال قیام مردم در کشورهای عربی، کمرنگ و کمرنگتر شده و اکنونی به غیر از نام، چیزی از آن باقی نمانده است.
منبع : تسنیم