مردم و سیاست خارجی در خاورمیانه؛ «مقاومت» مردمی، «سازش» سلطنتی!
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۴ ب.ظ
نقل است که پس از فشارهای آمریکا به حسنی مبارک رئیس جمهور اسبق مصر مبنی بر تن دادن به روندهای دموکراتیک، سفیر این کشور در جلسهای از مبارک میشنود که «من حاضرم انتخابات آزاد برگزار کنم اما اگر چنین اتفاقی افتاد، دیگر مصر همراه آمریکا نخواهد بود!» اینها در حالی است که «مقاومت» در کشورهای عضو جبهه مقاومت، حالا مردمی شده است در حالی که سازش، همچنان دولتی باقی مانده. این روزها در بحرین میتوان این تقابلها را مشاهده کرد...
نسبت دموکراسی و مشی سیاست خارجی در خاورمیانه، یکی از مواردی است که محل تامل بسیار است. آیا میان این دو میتوان ربطی منطقی یافت؟ به نظر بررسی دو جهتگیری کلان در عرصه سیاست خارجی کشورهای این منطقه یعنی سازش و مقاومت در کنار الگوهای حکومتی موجود میتواند پاسخ به این سوال را مشخص سازد. البته در این میان، روحیات مردم عرب مسلمان منطقه نیز یک مورد مهم است که در تحلیل اثرگذار خواهد بود.
سازش و حکومتهای سلطنتی
یکی از مواردی که همواره در مطالعات کارشناسان غربی به آن اشاره میشود، روحیه ضدآمریکایی و ضداستکباری و در معنایی وسیعتر، روحیه ضدغربی در میان جوانان عرب است. برخلاف طبقه متوسط جدید در این کشورها و به خصوص کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس که اگرچه دل در گروی حکومتهای سطلنتی نداشته و عمدتا منتقد دولت اما با روحیات غربگرایانه هستند، این جوانان و به طور عمده طبقه غیرمرفه در حوزه خارجی رویکردی متفاوت با مشی حکومتهای خود دارند. هرچند این رویکرد بر اثر تلاشهای جبهه رسانهای غربی و عربی تا حدی کاهش هم یافته باشد اما مشی ضدآمریکایی جوانان همچنان قابل رویت است تا جایی که بن لادن تا حدی هوادار دارد و حتی وجه ضد آمریکایی ظاهری داعش هم باعث شده تا براساس برخی گزارشها از محبوبیت نسبی در برخی کشورهای عربی برخوردار باشد. در چنین شرایطی، حکومتهای بسته به دلایل مختلف از جمله عدم ماندگاری در قدرت و خاندانی و موروثی بودن سلطنت، هیچگاه به حق رای مردم به عنوان شهروندان جامعه که حق تعیین سرنوشت خود را دارند، نیاندیشیده و صرفا به رفتارهای نمایشی از جمله برگزاری انتخاباتهای پارلمانی و شهرداریها دست میزنند. بر این اساس، صدای مردم در سیاست خارجی کشورهای عربی و به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس شنیده نمیشود.
مقاومت و حکومتهای دموکراتیک
اما در سوی دیگر و در کشورهایی که به اصطلاح در جبهه مقاومت قرار داشته و مخالف سیاستهای آمریکا هستند، ارتباط میان «مقاومت» به عنوان یکی از اصلیترین دالهای گفتمان حاکم بر سیاست خارجی این کشورها با مشی حکومتداری و جایگاه مردم در آن متفاوت است. ایران به عنوان اصلیترین کشور جبهه مقاومت، رکورددار برگزاری انتخابات است و نظریه مردم سالاری دینی را طرحریزی کرده است. عراق دیگر عضو این جبهه است که پس از سقوط صدام توانسته وجههای دموکراتیک از خود برجای بگذارد تا جایی که حالا داوود اوغلو نخست وزیر ترکیه که طی سه سال قبل آتشبیار بحران امنیتی عراق بود، از این کشور به عنوان نمونهای از دموکراسی در منطقه یاد کرده است. هرچه زمان میگذرد، همزیستی سیاسی و رفع گسلهای هویتی در عرصه حکومتداری بیشتر و هویت ملی پررنگتر میشود. در یمن، حوثیها با پیشتوانه مردمی و بدون توسل به خشونت و عملیاتهای مسلحانه، توانستند اعتراضات مردمی را مدیریت کنند و حالا خود را نماینده بخشی از مردم میدانند تا جایی که دولت ناچار شده است آنها را بپذیرد. در لبنان، حزبالله اگرچه عموما به عنوان یک گروه امنیتی و شبه نظامی شناخته میشود اما توانسته با برنامهریزیهای دقیق در عرصه حکومت نقش موثری ایفا کند تا جایی که در انتخابات پارلمانی گذشته این کشور، بخش مهمی از برنامههای حزبالله، خدماتی و اجتماعی بود تا سیاسی. اما پاشنه آشیل جبهه مقاومت، دولت سوریه بود که در نهایت نیز همین نقطه ضعف باعث شد تا دشمنان طمع کرده و به بحرانسازی اقدام نمایند. حکومت بسته حزبی و خاندانی در سوریه تا قبل از آغاز بحران در سال ۲۰۱۱، امری نیست که غیرقابل انکار باشد. همین امر نیز باعث شد تا بهانه آشوب به دست عدهای بیفتد؛ عدهای که البته با اصلاحات هم همراه نشدند و یکسره سقوط اسد را فریاد زدند. اما حالا شرایط سیاسی در سوریه تغییر کرده است. قانون انتخابات ریاست جمهوری به عنوانی یکی از اصلیترین موانع تحقق رای واقعی مردم، تغییر کرده است و اصلاحات در حوزههای قانونگذاری و اجرایی انجام شده اگرچه همچنان شرایط امنیتی، این اصلاحات را کمجلوه کرده است.
مقاومت مردمی، سازش سلطنتی!
اگرچه گروهها و احزاب سیاسی متعددی در منطقه حضور دارند که «سازش» و همراهی با سیاستهای آمریکا را پذیرفتهاند اما نبود فرایندهای دموکراتیک در کشورهای عربی و به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس، عملا شرایط را برای شنیده شدن صدای مردم در حوزه سیاست خارجی این کشورها مسدود کرده است. همین امر هم باعث شده تا فشارهای هر از چند گاه آمریکا که خود را مبلغ دموکراسی در جهان امروزی میداند، بر کشورهای عربی، نمایشی باشد. نقل است که پس از فشارهای آمریکا به حسنی مبارک رئیس جمهور اسبق مصر مبنی بر تن دادن به روندهای دموکراتیک، سفیر این کشور در جلسهای از مبارک میشنود که «من حاضرم انتخابات آزاد برگزار کنم اما اگر چنین اتفاقی افتاد، دیگر مصر همراه آمریکا نخواهد بود!» اینها در حالی است که «مقاومت» در کشورهای عضو جبهه مقاومت، حالا مردمی شده است در حالی که سازش، همچنان دولتی باقی مانده. این روزها در بحرین میتوان این تقابلها را مشاهده کرد؛ دولت در پی برگزاری انتخابات پارلمانی و آمارسازی از میزان مشارکت مردمی است در حالی که گروههای معارض، آن را تحریم کرده و خود یک همهپرسی برگزار کردهاند.
نویسنده: سعید ساسانیان
سازش و حکومتهای سلطنتی
یکی از مواردی که همواره در مطالعات کارشناسان غربی به آن اشاره میشود، روحیه ضدآمریکایی و ضداستکباری و در معنایی وسیعتر، روحیه ضدغربی در میان جوانان عرب است. برخلاف طبقه متوسط جدید در این کشورها و به خصوص کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس که اگرچه دل در گروی حکومتهای سطلنتی نداشته و عمدتا منتقد دولت اما با روحیات غربگرایانه هستند، این جوانان و به طور عمده طبقه غیرمرفه در حوزه خارجی رویکردی متفاوت با مشی حکومتهای خود دارند. هرچند این رویکرد بر اثر تلاشهای جبهه رسانهای غربی و عربی تا حدی کاهش هم یافته باشد اما مشی ضدآمریکایی جوانان همچنان قابل رویت است تا جایی که بن لادن تا حدی هوادار دارد و حتی وجه ضد آمریکایی ظاهری داعش هم باعث شده تا براساس برخی گزارشها از محبوبیت نسبی در برخی کشورهای عربی برخوردار باشد. در چنین شرایطی، حکومتهای بسته به دلایل مختلف از جمله عدم ماندگاری در قدرت و خاندانی و موروثی بودن سلطنت، هیچگاه به حق رای مردم به عنوان شهروندان جامعه که حق تعیین سرنوشت خود را دارند، نیاندیشیده و صرفا به رفتارهای نمایشی از جمله برگزاری انتخاباتهای پارلمانی و شهرداریها دست میزنند. بر این اساس، صدای مردم در سیاست خارجی کشورهای عربی و به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس شنیده نمیشود.
مقاومت و حکومتهای دموکراتیک
اما در سوی دیگر و در کشورهایی که به اصطلاح در جبهه مقاومت قرار داشته و مخالف سیاستهای آمریکا هستند، ارتباط میان «مقاومت» به عنوان یکی از اصلیترین دالهای گفتمان حاکم بر سیاست خارجی این کشورها با مشی حکومتداری و جایگاه مردم در آن متفاوت است. ایران به عنوان اصلیترین کشور جبهه مقاومت، رکورددار برگزاری انتخابات است و نظریه مردم سالاری دینی را طرحریزی کرده است. عراق دیگر عضو این جبهه است که پس از سقوط صدام توانسته وجههای دموکراتیک از خود برجای بگذارد تا جایی که حالا داوود اوغلو نخست وزیر ترکیه که طی سه سال قبل آتشبیار بحران امنیتی عراق بود، از این کشور به عنوان نمونهای از دموکراسی در منطقه یاد کرده است. هرچه زمان میگذرد، همزیستی سیاسی و رفع گسلهای هویتی در عرصه حکومتداری بیشتر و هویت ملی پررنگتر میشود. در یمن، حوثیها با پیشتوانه مردمی و بدون توسل به خشونت و عملیاتهای مسلحانه، توانستند اعتراضات مردمی را مدیریت کنند و حالا خود را نماینده بخشی از مردم میدانند تا جایی که دولت ناچار شده است آنها را بپذیرد. در لبنان، حزبالله اگرچه عموما به عنوان یک گروه امنیتی و شبه نظامی شناخته میشود اما توانسته با برنامهریزیهای دقیق در عرصه حکومت نقش موثری ایفا کند تا جایی که در انتخابات پارلمانی گذشته این کشور، بخش مهمی از برنامههای حزبالله، خدماتی و اجتماعی بود تا سیاسی. اما پاشنه آشیل جبهه مقاومت، دولت سوریه بود که در نهایت نیز همین نقطه ضعف باعث شد تا دشمنان طمع کرده و به بحرانسازی اقدام نمایند. حکومت بسته حزبی و خاندانی در سوریه تا قبل از آغاز بحران در سال ۲۰۱۱، امری نیست که غیرقابل انکار باشد. همین امر نیز باعث شد تا بهانه آشوب به دست عدهای بیفتد؛ عدهای که البته با اصلاحات هم همراه نشدند و یکسره سقوط اسد را فریاد زدند. اما حالا شرایط سیاسی در سوریه تغییر کرده است. قانون انتخابات ریاست جمهوری به عنوانی یکی از اصلیترین موانع تحقق رای واقعی مردم، تغییر کرده است و اصلاحات در حوزههای قانونگذاری و اجرایی انجام شده اگرچه همچنان شرایط امنیتی، این اصلاحات را کمجلوه کرده است.
مقاومت مردمی، سازش سلطنتی!
اگرچه گروهها و احزاب سیاسی متعددی در منطقه حضور دارند که «سازش» و همراهی با سیاستهای آمریکا را پذیرفتهاند اما نبود فرایندهای دموکراتیک در کشورهای عربی و به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس، عملا شرایط را برای شنیده شدن صدای مردم در حوزه سیاست خارجی این کشورها مسدود کرده است. همین امر هم باعث شده تا فشارهای هر از چند گاه آمریکا که خود را مبلغ دموکراسی در جهان امروزی میداند، بر کشورهای عربی، نمایشی باشد. نقل است که پس از فشارهای آمریکا به حسنی مبارک رئیس جمهور اسبق مصر مبنی بر تن دادن به روندهای دموکراتیک، سفیر این کشور در جلسهای از مبارک میشنود که «من حاضرم انتخابات آزاد برگزار کنم اما اگر چنین اتفاقی افتاد، دیگر مصر همراه آمریکا نخواهد بود!» اینها در حالی است که «مقاومت» در کشورهای عضو جبهه مقاومت، حالا مردمی شده است در حالی که سازش، همچنان دولتی باقی مانده. این روزها در بحرین میتوان این تقابلها را مشاهده کرد؛ دولت در پی برگزاری انتخابات پارلمانی و آمارسازی از میزان مشارکت مردمی است در حالی که گروههای معارض، آن را تحریم کرده و خود یک همهپرسی برگزار کردهاند.
نویسنده: سعید ساسانیان
منبع : رصد