شیخ الشهدا و سیدالشهدای مقاومت اسلامی
مقاومت اسلامی لبنان با ایستادگی و عدم تسلیم در برابر دشمن صهیونیستی و ایادی استکبار، مردانه جنگیدن را به دلاورانش آموخت و شهدایی گرانقدر چون شیخ راغب و سیدعباس موسوی را تقدیم کرد تا در این راه پر فراز الگوی جوانان امروز مقاومت باشند...
۱۶فوریه (27 بهمن) یادآور شهادت دو شخصیت برجسته حزبالله لبنان است. شهیدانی که آنچنان ضربات سنگینی بر پیکره منحوس اسرائیل وارد آوردند که رژیم اشغالگر تروریستی با تمام توان خود برای ترور آنان دست به کار شد.
شامگاه پنجشنبه ۱۶فوریه ۱۹۸۲میلادی شیخ راغب در حالیکه پس از برگزاری نماز مغرب و عشاء و دعای کمیل رهسپار منزلش بود با شلیک مزدوران صهیونیستی به شهادت رسید و درست ۸ سال بعد در همین روز سید عباس موسوی، سیدالشهدای مقاومت اسلامی، از مؤسسان و دبیر کل سابق حزبالله لبنان در سخنرانی مراسم یادبود شهادت شیخ راغب، با اصابت موشک بالگردهای رژیم صهیونیستی در مسیر روستای تفاحتا همراه با همسر و فرزند خردسالش به شهادت رسید.
در ادامه به بررسی زندگی این دو شهید بزرگوار مقاومت اسلامی میپردازیم:
زندگینامه شیخ راغب حرب
راغب حرب در تابستان سال ۱۹۵۲ در روستای جبشیت متولد میشود، هنگامیکه راغب اولین فرزند از هشت فرزند پسر و چهار دختر خانواده چشم به جهان میگشاید، مادر نام "علی " را برای او برمیگزیند، ولی پدر وی ضمن مخالفت اعلام میکند که میان جوانان و کودکان این روستا افراد زیادی وجود دارند که نامشان علی است و دوست دارد نام راغب را برای اولین فرزندش انتخاب کند، زیرا نام یکی از بزرگان خاندان حرب است که دهها سال پیش در نبرد با استعمارگران فرانسوی به شهادت رسیده بود.
پدر راغب کشاورز و از معدود کسانی بود که به مطالعه تاریخ و فرهنگ و ادبیات اسلامی علاقه داشت.
خانه وی مکانی برای جلسات شبانه و برگزاری مراسم مذهبی و دینی تبدیل شده بود که علمای سرشناس همچون مرحوم شیخ محمد مهدی شمسالدین نایب رئیس پیشین مجلس اعلای شیعیان لبنان و آیتالله سیدمحمدحسین فضلالله در این مجالس حضور مییافتند.
راغب از دوران نوجوانی به کشاورزان کمک میکرد و در همین مرحله بود که آگاهی های سیاسی و فکری و مبارزه با محرومیت در وجود راغب نوجوان شکل گرفت.
در هفت سالگی برای فراگیری علوم ابتدایی به مدرسهای در جبشیت رفت. و سپس برای دوره دبیرستان به منطقه نبطیه. در اوایل سال ۱۹۶۹ برای تحصیل علم به بیروت رفت و یک سال بعد به نجف اشرف سفر کرد و از محضر اساتید بزرگ بهره برد. در سال ۱۹۷۴ در پی تبعید رژیم بعثی عراق به لبنان بازگشت.
وی به حضور بر سر کلاس درسهای دینی در مدرسه و نیز شرکت در نمازهای جماعت مسجد بسیار اهمیت میداد.
در سن ۱۵ سالگی از ادامه تحصیل در مدارس کلاسیک منصرف شد وی به آموزگاران میگفت که علاقهای به آموختن زبان فرانسه ندارد، فرانسه یک کشور استعمارگر است و در نتیجه به تحصیل علوم دینی روی آورد و برای طلب علم ابتدا به بیروت هجرت کرد و در محله العنبه که علامه سید محمد حسین فضلالله امامت مسجد آن محل را بر عهده داشت ساکن شد.
شیخ راغب یکسال را در حوزه علمیه محله العنبه گذراند و تصمیم گرفت تا به حوزه علمیه نجف اشرف هجرت کند.
او در نجف به همراه تعدادی از طلبههای لبنانی به نوعی یک انجمن مخصوص آموزش هنر خطابه و سخنرانی تشکیل داده بود و همچنین روزانه به بیت شهید سید محمد باقر صدر رجوع میکرد و در کنار مردم مینشست و پاسخ شهید صدر به پرسشهای گوناگون آنان گوش میداد.
راغب و آشنایی با اندیشههای امام خمینی(ره)
برای اولین بار از طریق مطالعه جزوه "تضاد اساسی بین اسلام و نظام شاهنشاهی" با دیدگاههای امام آشنا شد.
شیخ راغب این جزوه را همراه کتاب "حکومت اسلامی" که به تازگی انتشار یافته بود برای برادران روحانی خود در جبشیت ارسال کرد تا بیشتر با دیدگاههای امام خمینی آشنا شوند.
پیروزی انقلاب اسلامی، ساختار سازمانی و تشکیلاتی انقلابیون مسلمان لبنانی را تقویت کرد و به آنان انگیزه داد تا مفاهیم و جهتگیریهای سیاسی خود را عملی نمایند. شهر صور مرکز استان جنوب و اطراف آن و نیز شهرستان نبطیه و اطراف آن بیش از سایر شهرهای لبنان به فراخوانی پیام انقلاب اسلامی ایران پاسخ مثبت دادند.
پیروزی انقلاب اسلامی، ساختار سازمانی و تشکیلاتی انقلابیون مسلمان لبنانی را تقویت کرد و به آنان انگیزه داد تا مفاهیم و جهت گیری های سیاسی خود را عملی نمایند. شهر صور مرکز استان جنوب و اطراف آن و نیز شهرستان نبطیه و اطراف آن بیش از سایر شهرهای لبنان به فراخوانی پیام انقلاب اسلامی ایران پاسخ مثبت دادند.
شیخ راغب با امام خمینی(ره) به عنوان نایب امام زمان(عج) بیعت کرده بود و جمهوری اسلامی ایران را قلب جهان اسلام می دانست و همواره به ایران رفت و آمد داشت.
او در ۱۷ ربیعالاول ( سال ۱۳۶۲ شمسی ) همراه هئیتهای خارجی شرکتکننده درکنگره جهانی ائمه جمعه و جماعات در حسینه جماران با امام خمینی(ره) دیدار کرد و در کنفرانسی که در ایران برگزار شد، درباره جنوب لبنان، اشغال فلسطین و مبارزه با اشغالگران سخنرانی کرد.
سفرهای مدام راغب به کربلا
وی علاقه شدیدی به امام حسین(ع) داشت و به گفته مادرش از سن ۱۰ سالگی در هئیتهای عزاداری شهر نبطیه به ویژه در مجالس سخنرانی شیخ محمد مهدی شمسالدین حضور فعال داشت.
در دوران اقامت در نجف اشرف بود که شیفته شیوه برگزاری مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله (ع) از سوی مردم عراق شده و به همین دلیل برای زیارت مرقد امام حسین (ع) همواره به کربلا سفر میکرد.
شیخ راغب در تابستان سال ۱۹۷۲ پس از ازدواج تصمیم گرفت حوزه علمیه نجف اشرف را ترک نماید و تحصیل علوم دینی را در محله العنبه در شرق بیروت از سرگیرد.
وی در همان سال مجدداً به نجف اشرف بازگشت ولی پس از گذشت یکسال و شش ماه اقامت در حوزه علمیه نجف دوباره برای همیشه به لبنان بازگشت.
فعالیتهای سیاسی، مذهبی و مردمی شیخ راغب
شهرستان نبطیه در جنوب لبنان که شیخ راغب وارد آن شده بود بخشی از حوزه پیکارگران مسلمان لبنان را تشکیل میداد. در همان حال بازگشت علامه سید محمد حسین فضل اله و شیخ محمد مهدی شمس الدین به لبنان و نیز در سایه امام موسی صدر و نیز گروه دیگری از علمای اسلام در این کشور، فعالیت های اسلامی ابعاد تازهتر و تکامل یافتهتری پیدا کرد.
شیخ راغب در تابستان ۱۹۷۴ به جبشیت بازگشت و فعالیت های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خود را در مقابل حضور گسترده و فعال نیرو های چپگرا و لائیک با جدیت آغاز کرد.
در سال ۱۹۷۵ در جریان درگیری مسلحانه نیروهای اسلامگرا با جریانات چپگرا، اسلامگراها اختلاف نظرهای فکری و سیاسی درونی خود را کنار گذاشته تا در جریان های داخلی، در برابر نیروهای چپگرا و مسیحیان همدست اسرائیل بایستند و همزمان با تأسیس جنبش محرومان و گردان های مقاومت لبنان (امل)، شیخ راغب همراه تعدادی از فعالان به دیدار امام موسی صدر شتافت و طرح های خود را با ایشان در میان گذاشت.
در سال ۱۹۷۶ با همکاری با برخی از دوستان و مریدان که کادر رهبری جنبش امل را در منطقه نبطیه بر عهده داشتند موافقت کرد وخود نیز ضمن خودداری از عضویت کامل در این جنبش با کادرهای آن در جنوب لبنان همکاری کرد.
از راهکارهای مدنظر شیخ راغب برای گردهم آوری مسلمانان متعهد برپایی نماز جمعه بود.
پس از گذشت حدود ۲ سال از حضور شیخ راغب برپایی نماز جمعه گسترش یافت تا جائیکه نماز گزاران مومن شهر نبطیه و روستاهای جنوب لبنان به شرکت در این نماز عبادی سیاسی می شتافتند و باپیگیری هایی که شیخ راغب انجام داده بود توانسته بود نماز جمعه را در شهر بعلبک و روستاهای اطراف آن توسط علمای آن منطقه برپا کند و آن را به یکی از ابزارهای مهم مقابله با دشمن صهیونیستی درآورد.
شیخ راغب حرب همواره میان روستاهای جنوب در حال رفت و آمد بود و در مساجد آنها نماز جماعت و کلاس درس برپا میکرد.
او در رفتار با مردم بسیار بیریا و صادق بود در دیدارهای بیتکلف مینشست و لباسهای رسمی خود را از تن در میآورد. در مساجد روستاهای منطقه کتابخانه تأسیس می کرد و با همکاری روستائیان به مرمت مساجد می پرداخت و همواره می گفت : میل ندارم نخبگان روشنفکر به وجود بیاورم، می خواهم نسل مسلمانان جدید و وظیفه شناسی تربیت کنم که به سنت های اجتماعی آگاهی داشته باشد.
شیخ راغب در جنوب لبنان همزمان در چند جبهه در حال مبارزه بود به گونه ای که توانسته بود فعالیت جبهه چپگرایان را در این منطقه محدود کند تا آنجا که بیشتر طرفداران آنها بر اثر گسترش فعالیتهای اسلامی از آن منطقه گریختند، همچنین یکی دیگر ازدستاوردهای شیخ راغب حرب، ناکامی جدی طرح های گروههای مبلغ مسیحی در جنوب لبنان بود که درصدد بودند با احداث چند آسایشگاه برای کودکان و مادران بیسرپرست واجرای برنامههای آموزشی و فرهنگی و ارائه کمک های مالی به آنان، مسیحیت را در میان آنها گسترش دهند.
یک سال بعد طرح آسایشگاه کودکان بی سرپرست به نام دارالایتام حضرت زینب(س) در روستای حاروف از توابع شهرستان نبطیه را با کمک انجمن خیریه فرهنگی به بهره برداری رساند.
وی همچنین «خانه پول مسلمانان» را ایجاد کرد و در شهر شرقیه مدرسهای ابتدایی تاسیس کرد.
در مدّت اشغال اسرائیل در سال ۱۹۷۸ ایشان به صورت پنهانی به خانواده شهدا، مجروحین و اسیران کمک میکرد. که باعث ایجاد «بنیاد شهید لبنان» یکی از مؤسسات زیرمجموعه حزب الله شد.
مبارزه با رژیم صهیونیستی، هدف مبارزات شیخ راغب
اصلیترین جبهه مبارزه، از نظر راغب مبارزه با رژیم غاصب بود که از زمان حیات رسول اکرم(ص) تا به حال همچون خنجری در پهلوی اسلام و مسلمانان قرار داشته است.
تریبون نماز جمعه و منابر مساجد شهرها و روستاهای جنوب لبنان پایگاهی بود تا بهوسیله آن سخنرانیهای شیخ راغب به گوش مردم رسیده و باعث تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضآمیز بر ضد اشغالگران سر تاسر جنوب شود.
دشمن صهیونیستی پس از این حادثه، شهر جبشیت را منطقه نظامی بسته اعلام کرد.
شیخ راغب پس از این حادثه با رعایت احتیاط رفت و آمد می کرد و کمتر در خانه مسکونی خود حاضر می شد و از آن پس دیگر خواب راحت در خانه خود نداشت.
به موازات گسترش دامنه عملیات مجاهدان مسلمان، دامنه اقدامات سرکوبگرانه و یورشهای وحشیانه در همه شهرها و روستاها گسترش یافت.
هفتهای نمیگذشت مگر اینکه خانه شیخ به بهانه جستجو برای بازداشت او مورد یورش اشغالگران اسرائیل قرار میگرفت که معروفترین آن در دسامبر ۱۹۸۲ بود. در آن حمله آنان نتوانستند به وی دست پیدا کنند پس در مقابل این شکست به آزار کودکان بیسرپرستی پرداختند که وی به واسطه کامل نبودن ساختمان پرورشگاه سیده زینب، در خانه خود پناهشان داده بود.
دشمن صهیونیستی برای پیدا کردن وی جاسوس تعیین کرد و نهایتا در ۸ مارس ۱۹۸۳ نزدیک ساعت ۲ بامداد، نیروهای اسرائیلی به محل سکونت وی که منزل پسرخاله اش بود حمله بردند و وی را با چشمان بسته به پایگاه اطّلاعاتی در نزدیک شهر زبدین و سپس به بازداشگاه انصار و بعد از آن به مرکز اطّلاعات شهر صور منتقل کردند.
فرماندهان صهیونیست طی شکنجههای جسمی و روحی از وی خواستند جنوب را ترک کند که وی سرباز زد. همچنین وی درخواست صهیونیستها را برای تشکیل جلسهای در منزلش را نیز رد کرد.
اسرائیل در پی فشارهای مردمی ناچار به آزاد کردن وی پس از ۱۷ روز ناکامی در تحقّق هر گونه هدف شد.
تعقیب و گریز ادامه داشت تا اینکه شیخ راغب در شامگاه پنجشنبه ۱۶ فوریه ۱۹۸۴ بعد از برگزاری نماز در حالیکه رهسپار خانه بود با شلیک مزدوران صهیونیستی به آرزوی دیرینه اش رسید و به سوی آفریدگار خود عروج کرد.
یادداشت شیخ راغب درباره امام خمینی(ره)
مرجعیت راستین میتواند پشتوانه محکمی برای نظم بخشیدن و اصلاح وضع آنان باشد و قادر است از آنان پیکره واحدی بسازد که هر عضوی به درد آید عضو دیگر از برای آن بیقرار شود علاوه بر آن وجود یک عقل مدبر و کامل که صلاحیت او مورد تأیید دیگران است میتواند سدی در برابر خواستههای نامشروع نااهلان و ناصالحان شود.
این یادداشت برگی است از نوشتههای شیخ الشهدای مقاومت اسلامی لبنان ، شهید راغب حرب.
یکی از مهمترین عوامل پراکندگی مسلمانان به ویژه در لبنان، پراکندگی علمای آن و عدم وجود یک نظام واحد برای سازماندهی آنها و نبود وحدت میان آنان است و بهترین چیزی که میتواند بر این وضعیت غلبه کند بازگشت به اصولی است که ائمه معصومین (ع) آنها را پایهگذاری کردند و فقهای اولیه بر اساس آنها عمل کردند و مابقی علما از آنها تبعیت کردند. پس مرجعیت راستین میتواند پشتوانه محکمی برای نظم بخشیدن و اصلاح وضع آنان باشد و قادر است از آنان پیکره واحدی بسازد که هر عضوی به درد آید عضو دیگر از برای آن بیقرار شود علاوه بر آن وجود یک عقل مدبر و کامل که صلاحیت او مورد تأیید دیگران است میتواند سدی در برابر خواستههای نامشروع نااهلان و ناصالحان شود.
والله ولیالتوفیق / راغب حرب
هدیه رهبری به خانواده شهید "راغب حرب"
سفیر جمهوری اسلامی ایران در لبنان در هفتمین سالروز پیروزی مقاومت لبنان در جنگ ۳۳ روزه، با خانواده شهید شیخ راغب حرب شیخ شهدای مقاومت لبنان در منزل وی در جبشیت واقع در استان نبطیه در جنوب لبنان دیدار و قرآن اهدایی مقام معظم رهبری به مادر شهید راغب حرب را به وی اهدا کرد.
در این دیدار که شیخ عبدالکریم عبید مسوول امور اجتماعی حزبالله، شیخ اسماعیل حرب برادر شهید راغب حرب، همسر و فرزندان و نوادگان شهید راغب حرب، جواد نورالدین رئیس بنیاد شهید لبنان، جمعی از مسولان استان و تعدادی از خانوادههای شهدای نبطیه نیز حضور داشتند؛ خانواده شهید راغب حرب ضمن تقدیر از رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، خواستار ابلاغ درود آنان به معظمله شدند.
زندگینامه سید عباس موسوی
سیدالشهدای مقاومت «حجتالاسلام سید عباس موسوی» در تاریخ ۴ آبان ماه سال ۱۳۳۱ شمسی، در روستای «نبی شیث» واقع در «بقاع» از پدری موسوی و مادری هاشمی دیده به جهان گشود.
سید عباس در حومه جنوبی بیروت و در خانهای که همسایه مسجد بود، دوران کودکی را سپری کرد.
در دوران نوجوانی بر اثر پرورشهای پرمایه والدین و استعداد خارقالعاده با فضیلتهای اخلاقی الفت پیدا کرده و با دردهای محرومان و مستمندان آشنا گردید و این باعث شد تا همواره برای افراد رنجدیده و محاصره شده در ستم و شقاوت تلاش کند و احساس دلسوزی و تعهد در قبال مسلمانان با آگاهی دینی و پویایی سیاسی در او همیشه زنده باشد.
وقتی به پانزدهمین بهار زندگی قدم گذاشت، اعراب از رژیم صهیونیستی در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ میلادی شکست سختی خوردند و این باعث شد سید عباس به صفوف فداییان مجاهد جهت مشارکت در دفاع از فلسطین بپیوندد و پس از مدتی در حالیکه مصدوم شد.
ملاقات با امام موسی صدر و انگیزه تحصیل علوم اسلامی
سید عباس در سال ۱۳۸۷ هجری قمری پس از ملاقات با امام موسی صدر در منطقه اوزاعی جنوب بیروت و با توصیههای ایشان رغبت خاصی به مطالعات اسلامی پیدا کرد و بی درنگ به مراکز آموزشی مورد نظر پیوست.
تحصیلات وی در مؤسسهای در برج شمالی واقع در حوالی شهر صور حدود یکسال و اندی طول کشید و در سال ۱۳۸۸ هجری قمری برای ادامه تحصیل و بهره مندی از برکات حوزه پربار نجف، راهی عراق شد.
او در کنار دروس حوزوی به فراگیری زبانهای انگلیسی و فرانسوی پرداخت و از همان روزهای آشنایی با شهید صدر، به طور کامل تحت تأثیر برنامههای اصلاحی و ارشادی ایشان قرار گرفت و مصمم بود تا با الهام از اندیشهها و طرحهای ایشان مسئولیت تبلیغ و ارشاد را در جوامع شیعی لبنان عهدهدار شود.
سید عباس در عراق علاوه بر درس و تحصیل، در مبارزه با رژیم بعث عراق همکاری شایانی با مسلمانان انجام می داد.
مدتی بعد یعنی در سال ۱۳۶۹ شورای حزب الله، حجت الاسلام سید عباس موسوی(ره) را به عنوان دبیرکل حزب برگزید.
فعالیتهای آموزشی، فرهنگی و تبلیغی
سید عباس موسوی در ادامه فعالیتهای خود در شهر بعلبک، مرکزی را برای فراگیری علوم دینی برای طلابی که امکان عزیمت به نجف را نداشتند به نام امام منتظر علیه السلام در منطقه عین بورضا بنیان نهاد.
حوزه مذکور در کنار نقش تبلیغی موثر در منطقه بقاع و سایر مناطق لبنان به آموزش شمار قابل توجهی از روحانیان و مجاهدان در نقاط مرکزی، جنوبی و غربی لبنان نیز میپرداخت.
سپس به همراه همسرش حوزه الزهرا را جهت آموزش احکام اسلامی به راه انداخت.
سید عباس با روحیه خستگی ناپذیرش کلاسهای درس بسیاری را علاوه بر بعلبک در روستاها برگزار میکرد و در برپایی مدارس، دوره های آموزشی و پرورشی مشارکت داشت و در شرایطی کاملاً صمیمی و فضایی خودمانی و دوستانه جوانان را از تعلیمات قرآنی و فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام بهرهمند میکرد.
در زندگی پربارش با شخصیتهای اسلامی از چهارسوی جهان ارتباط داشت و از آنان صمیمانه در منزل محقرش استقبال می کرد.
در پاییز سال ۱۳۶۲ ه.ش در دفاع از جمهوری اسلامی ایران علیه متجاوزان بعثی، در عملیات والفجر شرکت جست تا سرانجام بنا به درخواست امام خمینی رحمه الله و بنا بر اتفاق نظر مسئولین نظام ایران، به لبنان اعزام گردید؛ چرا که صحنه لبنان بیش از جبهه های جنگ ایران به وجود او نیاز داشت.
وی در کنفرانسهای سیاسی، فکری و فرهنگی که در تهران، اسلام آباد، دمشق و آلمان منعقد گردید، حضور می یافت و برای رفع ناگواریهای جوامع اسلامی اهتمام می ورزید. در هر کجای جهان وقتی اجتماعی برای رسیدگی به امور فلسطین، کشمیر، افغانستان، یا هم بستگی با مسلمانان مبارز در الجزایر، تونس، مصر، عراق، و یا دیگر نقاط برگزار می شد، خود رابه آنجا می رساند و با نوعی هیجان درونی و اشتیاق زائدالوصف در بحثها و گفتگوها حضوری مداوم و فعال می یافت و از طریق فعالیتهای اسلامی خود با برجسته ترین رهبران کشورهای اسلامی و جنبشهای مسلمین در جهان اسلام، مراوده و ارتباط برقرار کرد.
سید عباس موسوی در کلام امام خامنهای
مقام معظم رهبری، از این شهید به عنوان علامه مجاهدی که هرگز خستگی و ملامت را نمی شناخت، سخن گفته و او را به عنوان عالمی ربانی و مخلص معرفی کرده اند.
رهبر فرزانه همچنین متذکر شدند: «شهید موسوی علم و عمل را در هم آمیخت و تمسک به صدق، فداکاری و ایثار را سرلوحه کار خویش قرار داد؛ همان بنیادهایی که در مسیر دستیابی به اهداف مقدس عالی جهت دفاع از اسلام و رویارویی با ستم و سرکوبی آن، آموزش می داد».
علامه سید محمد حسین فضل الله، روحانی برجسته لبنانی، در وصف وی، نوشته است: «خداوند در دلش زیست، پس انسان ایمان گردید. رسالت در وجودش ریشه دوانید و انسان اسلام گشت. آگاهانه تمام زندگی اش را با مسئولیت در هم آمیخت، پس انسان جنبش و حرکت گردید. امت در کلّ کیانش زندگی کرد، پس انسان انقلاب گردید و آن گاه که به ملکوت اعلی پیوست، جامعه مفهوم این سخن را دریافت که چگونه انسانی، در حالی که برای آنها زندگی می کند، در مسیر حق و توحید بوده است.»
سخنان سید حسن نصرالله درباره سیدالشهدای مقاومت
سید حسن نصرالله، دبیر کلّ کنونی جنبش حزب الله لبنان، او را چنین معرفی کرده است:
"برای کربلا متولد شده بود و در قلب او امام حسین علیه السلام در تپش بود و در رگهای او خشم انقلاب در جوشش بود.
در دیدگانش برای کودکان یتیم و افراد محروم و کم بضاعت، اشک حلقه می زد. وارث راستین دودمان، آرمان و سلسله نسب بلند مرتبه رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، عالمی زاهد، عالمی عابد، انقلابی مجاهد و از تبار محرومان به شمار می رفت.
فروتن، بیتکلف، دوست فقیران، مأنوس با محرومان و شیفته مجاهدان و عاشق شهیدان بود، با چشمانش یتیمان را مورد تفقد قرار میداد و در حد توان بر زخمهای آنان مرهم مینهاد.
پیوسته در فکر اسیران بود و پیشاپیش جمع حرکت میکرد و به گفتهها و اظهارات خویش در عرصههای گوناگون، اکتفا نمیکرد و همواره در فشارهای زندگی و مصائب روزگار یار و حامی سلحشوران بود.
سید عباس دور از همسر و کودک و خانوادهاش میکوشید در بین اهالی این سامان، پایداری و استقامت را ریشهدار سازد.
دستهای مبارزان را صمیمانه می فشرد و بر پیشانی آنان بوسه می زد و اراده آن سلحشوران علوی را مستحکم می نمود. حالات معنوی مجاهدان را تقویت میکرد، بر مصائب حماسه سازان عاشورا میگریست، و بر ایشان آیات دعوت به جهاد و دفاع از اسلام را تلاوت میکرد."
تأثیرپذیری از اندیشههای امام خمینی(ره)
با تشکیل حکومت اسلامی در ایران، سیدعباس که در صف مقدم جهاد علیه رژیم صهیونیستی قرار داشت، در سال ۱۹۷۹ به ایران سفر کرد تا از نزدیک با افکار امام خمینی(ره) آشنا شود.
سیدعباس موسوی با راه و روش و سیره حضرت امام خمینی(ره) در مبارزه علیه کفر و ظلم و ستمگر با دست خالی و ایمان و توکل به خداوند پرورش یافت و خود را برای انجام وظیفه بینالمللی خود در طول تاریخ آماده کرد.
با تأثیرپذیری حزبالله لبنان از اندیشه امام خمینی(ره) و نهضتی که بنیان گذاری کرد، این تشکّل مقاوم، در فعالیت های خود به مبارزه با رژیم صهیونیستی بسنده نکرد و در عرصه های سیاسی و اجتماعی لبنان حضور گسترده یافت و متولی بسیاری از امور محرومان، کارگران و مردمان ساکن در نواحی عقب افتاده شد.
او در لبنان از انقلاب اسلامی و بنیان گذار آن سخت دفاع کرد و خود را در وجود امام خمینی(ره) درآمیخت و در این راه سخن شهید محمدباقر صدر را عملی نمود، آن گاه که به مردم توصیه کرد: «در امام خمینی(ره) ذوب شوید، همان گونه که در اسلام ذوب گردیده اید.»
وحید سوید، روزنامه نگار و خبرنگار لبنانی در مورد وی میگوید: "ستاره سید در حال پرتوافشانی بود. خانه اش در صور ساده و بدون پیرایه همچون خانه تمام محرومان می نمود.
این مکان همچون کندوی زنبور عسل از سویی محل استقبال از مجاهدین بود که حامل رسالت تبلیغی بودند و از جبهه ها میآمدند و از طرف دیگر، آنهایی که مأموریتشان خاتمه یافته بود، با سید وداع می کردند."
تشکیل حزبالله لبنان
به دنبال اشغال لبنان توسط صهیونیستهای غاصب در سال ۱۴۰۲ قمری و عملیات شهادتطلبانه شیعیان علیه متجاوزان اسرائیلی، سازمانی به نام بسیج عمومی مستضعفین شکل گرفت که بعدها به مقاومت اسلامی معروف شد.
اولین ظهور علنی حزب الله در سال 1361 شمسی بود که با انتشار و توزیع اعلامیه ای خطاب به محرومین جهان به مناسبت کشتار صبرا و شتیلا و نیز یک سال بعد، به مناسبت شهادت «شیخ راغب حرب» ضمن اعلام موجودیت، اهداف و طرح های خود را برای مسائل گوناگون لبنان اعلام کرد و خواستار تغییر نظام سیاسی لبنان که بر اساس نقشه های سیاسی استعمار تنظیم شده بود، گردید.
علامه سیدعباس موسوی که در صف مقدم ستیز با رژیم اشغالگر قدس قرار داشت، با هم فکری جمعی از علما و گروهی از شاگردان خود، جنبش انقلابی «حزب الله لبنان» را در سال ۱۳۷۰ بنیان نهاد و به عنوان دبیرکل این حرکت شیعی، با ایمان و شجاعت خود، اقشار گوناگون و به خصوص نسل جوان را شیفته خود ساخت.
موسوی با تلاش بسیار اختلاف ایجادشده میان شیعیان جنوب لبنان و مردم فلسطین را برطرف ساخت و نقشه های رژیم صهیونیستی را برای این کار افشا کرد. حضور حزب الله در صحنه های سیاسی لبنان همراه با عملیات شهادت طلبانه علیه متجاوزان صهیونیستی و پیروزی های حماسه آفرین و شکوه مند آنان، موجب گردید که شیعیان جنوب و دیگر نواحی لبنان به سوی این تشکیلات گرایش یابند. این تشکل از قوی ترین نیروهای سیاسی و نظامی در لبنان است که نقش مؤثر و تعیین کننده ای در مسائل کلان لبنان دارد.
کمک به ایجاد امنیت در نواحی جنوب لبنان، تقویت روحیه مقاومت مسلمانان صرف نظر از وابستگی های قومی و فرقه ای و جلوگیری از عادی سازی روابط رژیم اشغالگر قدس با دولت لبنان ازجمله برنامههای حزب الله است.
شهادت سیدالشهدای مقاومت اسلامی
پس از عملیات «برعشیت» در روزهای نخست حمله اسرائیل به جنوب لبنان، در شانزدهم فوریه ۱۹۹۲ در هشتمین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب شهید موسوی اصرار کرد در مراسمی که حزب الله در شهرک «جبشیت» برگزار کرده بود سخنرانی کند.
در این مراسم همسر و حسین فرزند کوچک شهید موسوی نیز همراه او بودند و او سخنرانی خود را شبیه سخنرانی خداحافظی ایراد کرده و در آنجا وصیت جاودان خود یا همان «حفظ مقاومت اسلامی» را بر زبان آورد.
آن روز هواپیماهای جاسوسی اسرائیل بر فراز این شهرک در پرواز بودند، شهید موسوی آخرین گامهای خود را برداشته و بدون توجه به این هواپیماها سوار خودرو شد و در حالی که جبشیت را به مقصد بیروت ترک میکرد در شهرک «تفاحتا» هدف بالگردهای اسرائیلی قرار گرفت در نتیجه خودرویی که او و همسرش و حسین در آن بودند، منهدم شده و همگی آنان به فیض شهادت نائل آمدند.
اینگونه بود که شهید موسوی آنگونه که خود دوست داشت با تنی پاره پاره زندگی را وداع گفت و همانگونه که آرزو داشت به لقاء الله پیوست.
هیئتی از سوی ایران برای شرکت در مراسم تشییع پیکر او به سرپرستی آیة اللّه جنّتی و از سوی مقام معظم رهبری به لبنان رفتند.
«سید عباس موسوی» در زمان شهادت، دومین دبیرکل حزبالله لبنان بود که پس از «شیخ صبحی طفیلی»، این مسئولیت را بر عهده گرفت. به دنبال شهادت ایشان، «سید حسن نصرالله» سکانِ هدایت «حزب الله لبنان» را به دست گرفت و تا به امروز، در این مسئولیت باقی است.
مقاومت اسلامی لبنان با ایستادگی و عدم تسلیم در برابر دشمن صهیونیستی و ایادی استکبار، مردانه جنگیدن را به دلاورانش آموخت و شهدایی گرانقدر چون شیخ راغب و سیدعباس موسوی را تقدیم کرد تا در این راه پر فراز الگوی جوانان امروز مقاومت باشند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو
منبع: پایگاه اطلاع رسانی جبهه جهانی مستضعفین