شکست داعش بدون اسد ممکن نیست
غرب جایگزینی برای اسد ندارد. ممکن است اسد از قدرت خلع شود، اما شیوه حکمرانی در سوریه تغییر نخواهد کرد. برکناری او تنها به معنای از میان بردن حداقل نظم موجود در سوریه و افزودن بر آشوب ها است...
با وقوع حملات تروریستی پاریس در هفته گذشته، فرانسوا اولاند در اقدامی مشابه جورج دبلیو بوش پس از حملات 11 سپتامبر فرانسه را در جنگ با تروریسم اعلام کرد. اگرچه این حملات توانست انگیزه لازم برای مبارزه با تروریسم را فراهم کند، اما نشان داد که اقدامات انجام شده پس از 11 سپتامبر در مبارزه با تروریسم تا چه اندازه ناکارآمد بوده است. گروه های تروریستی پس از 2001 گسترش یافته و بیش از پیش کشورهای غربی و خاورمیانه را در معرض تهدید قرار دادند.
سرنوشت بشار اسد می تواند آزمایش خوبی برای این گزاره باشد؛ اگر چه مشروعیت بشار اسد در این مدت به چالش کشیده شده، اما نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که تنها نیروهای زمینی این دولت می توانند اقدام به بازپس گیری سرزمین هایی کنند که هم اکنون در دست داعش است. نیروهای اسد تاکنون نتوانستند سرزمین های از دست رفته را بدست بیاورند، زیرا کشورهای غربی و عربی از طیف گسترده ای از نیروهای معرض، به قصد سرنگونی اسد حمایت کرده اند. این واقعیت که عمده سرزمین های از دست رفته به دست داعش و افراط گرایان افتاده است، منجر به نوعی انفعال شده است چرا که نه اسد و نه داعش هیچ یک گزینه های قابل حمایتی نیستند.
اما حملات پاریس نشان می دهد که باید یک استراتژی دقیق برای مبارزه با داعش تدوین کرد. صحبت از پیشرفت های تاریخی در مذاکرات وین و حصول به راه حل سیاسی نمی تواند مشکلی به نام داعش یا افراط گرایی را از میان بردارد. امکان مصالحه با افراط گرایان وجود ندارد و سرزمین هایی که هم اکنون در اشغال این گروه ها قرار دارد باید بازپس گرفته شود. اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که با استفاده از کدام نیروها می توان این سرزمین ها را مجددا بدست آورد؟ نیروهای کرد منابع و انگیزه لازم را برای بازپس گیری همه سرزمین های از دست رفته ندارند و تنها به سرزمین های کردنشین بسنده خواهند کرد. نیروهای معارض معتدل غیرکرد نیز محدود و پراکنده هستند. در بسیاری از موارد نیز نمی توان به متعادل بودن مواضع آنها اطمینان کرد.
بنابراین تنها گزینه های باقیمانده غرب، روسیه، اسد و ایران است. واشنگتن، فرانسه و متحدان آنها در ناتو مایل به اعزام نیروی زمینی به سوریه نیستند. بنابراین گزینه اول حذف می شود و شرایط وخیم سوریه به روسیه واگذار می شود. روسیه نیز از بشار اسد حمایت خواهد کرد.
بنابراین حذف داعش به اولویت اول تبدیل می شود؛ ممکن است پس از حذف داعش، روسیه در ازای کاهش تحریم ها حاضر به حمایت از انتقال قدرت در سوریه شود. اما در شرایط حاضر برکناری اسد از اولویت برخوردار نیست.
به نظر می رسد که این واقعیت نیز از سوی غرب پذیرفته شده است. جان کری یک روز پس از حملات پاریس در حاشیه نشست وین اعلام کرد که وقت بیرون کردن تروریست ها از سرزمین های اشغال شده فرا رسیده است. سخنان کری به معنای پذیرش تاکتیکی اسد در شرایط حاضر است.
بنابراین سرنوشت اسد می تواند سنجشی برای اقدامات آتی در مبارزه با تروریسم باشد. سوریه از سه جنبه روند شکل گرفته برای مبارزه با تروریسم پس از 11 سپتامبر را به چالش کشیده است.
نخست، سیاست آمریکا در مقابل سوریه، این باور را که جنگ با تروریسم بخشی از انگاره ترویج دموکراسی است از بین می برد. بوش در سال 2001 مبارزه با تروریسم را پروژه ای اخلاقی معرفی کرد. در سال 2007 نیز کمک به مردان و زنان خاورمیانه ای برای ساختن جوامعی آزادی و برخورداری از حقوق بشر را دغدغه آمریکا خواند.
واقعیت این است که در شرایطی که رژیم السیسی در مصر بیش از 40 هزار زندانی سیاسی را در بدترین شرایط نگهداری می کند و عربستان، متحد دیرین آمریکا به دفعات حقوق شهروندان خود را نقض کرده است، نمی توان سخن از ترویج دموکراسی به میان آورد. در مقام عمل، همواره حمایت از آزادی با دورویی همراه بوده است. جورج دبلیو بوش علی رغم همه دعاوی خود، حمایت از رژیم های سرکوبگری همچون حسنی مبارک در مصر و اسلام کریم اف در ازبکستان را بیشتر کرد.
وضعیت سوریه نشان می دهد که غرب جایگزینی برای اسد ندارد. ممکن است اسد از قدرت خلع شود، اما شیوه حکمرانی در سوریه تغییر نخواهد کرد. بنابراین برکناری او تنها به معنای از میان بردن حداقل نظم موجود در سوریه و افزودن بر آشوب ها است.
دوم، هم اکنون ثابت شده است که تغییر نظام لزوما منجر به نتایج بهتر و دموکراتیک تر نخواهد شد. تجربه عراق و لیبی به خوبی نشان می دهد که نمی توان با تکیه بر زور، دموکراسی را در کشوری پیاده کرد. هزینه کردن نزدیک به 2 تریلیون دلار در عراق و از دست رفتن جان 4 هزار نیروی آمریکایی و 200 هزار شهروند عراقی سرانجام این کشور را تبدیل به محلی برای نزاع های قومی کرد. در لیبی، عمده قسمت های کشور به دست افراط گرایان افتاده است. افکار عمومی آمریکا هم از ورود آمریکا به بحران سوریه در سال 2011 حمایت نمی کردند.
اقدام به مداخله در بحران سوریه در شرایط حاضر می تواند منجر به تکرار الگوی پس از 11 سپتامبر شود. مداخله باید صرفا در حد حمایت از دولت های شکننده موجود و نه براندازی آنها صورت بگیرد. الگوی فرانسه برای مقابله با القاعده در مالی در سال 2013 می تواند نمونه مناسبی برای اقدام باشد.
در نهایت می توان گفت که خلاءهای موجود در دولت های شکننده خاورمیانه را گروه های افراطی منطقه پر خواهند کرد. انقلاب اطلاعات و تحول در ارتباطات منجر به تسریع ایجاد شبکه های جهادی شده است. در نتیجه در جهان شبکه ای امروز هر جنبش مسلح در جهان اسلام می تواند به طور بالقوه یک گروه افراطی شود.
سوریه نیز روندی مشابه را تجربه می کند. در سال 2011 ، نیروهای معارض معتدل هیچ شانسی در مقابل افراطیون که به سرعت در حال گسترش و جذب نیرو از سراسر جهان بودند، نداشتند. بنابراین در شرایط حاضر نمی توان به تغییر رژیم در هر شکل و نوعی از آن اعتماد کرد. این امکان وجود دارد که مداخله در امور یک کشور مستقل به امید ایجاد تحولات دموکراتیک منجر به سوءاستفاده نیروهای تندرو شده و شرایط را به مراتب وخیم تر کند.
مبارزه با تروریسم در دوران پس از حملات پاریس نشان دهنده لزوم شکست داعش، اما اجتناب از الگوی تحول دموکراتیک است که میراث دوران بوش محسوب می شود. گروه های تروریستی بازیگران غیردولتی هستند و برخورداری از یک سیستم بین المللی با بازیگران دولتی- صرفنظر از اقتدارگرا یا دموکراتیک بودن بازیگران آن- می تواند شرایط را برای همه بازیگران غیردولتی از جمله گروه های تروریستی دشوار کند.
منبع:دیپلماسی ایرانی