سناریوهای پیش روی روابط دوحه-ریاض
يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۰۶ ب.ظ
سه سناریوی تسلیم قطر در برابر پادشاهی عربستان سعودی، تعدیل مواضع دو کشور و تداوم روابطشان کمافیسابق و در نهایت نزدیک شدن قطر به محور جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزبالله، در خصوص تنشهای اخیر ریاض-دوحه محتمل به نظر میرسد...
طی نشست وزرای خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، پادشاهی عربستان سعودی به اتفاق بحرین و امارات متحدهی عربی، اقدام به احضار سفرای خود از قطر نمودند. پادشاهی عربستان سعودی، بحرین و امارات متحدهی عربی علت تصمیم خود برای احضار سفرای خود از قطر را پایبند نبودن این کشور به مقرراتی عنوان کردند که قبلاً این کشورها دربارهی آن توافق کرده بودند.
در مقابل، قطر نسبت به اقدام هماهنگ عربستان سعودی، بحرین و امارات متحدهی عربی در فراخواندن سفرای خود از این کشور، ابراز تأسف کرد. شورای وزیران قطر در نشست هفتگی خود، با تأکید بر اینکه موضع ریاض، ابوظبی و منامه هیچ ارتباطی با مصالح ملتهای عرب حوزهی خلیج فارس ندارد، افزودند: موضع این سه کشور با اختلاف مواضع کشورها پیرامون مسائل خارج از شورای همکاری ارتباط دارد.
سؤالی که در اینجا به ذهن متبادر میگردد این است که علل اصلی این تنش چه بوده و چه سناریوهایی را میتوان در آیندهی روابط قطر با این سه کشور یا بهتر بگوییم پادشاهی عربستان سعودی انتظار داشت که خواهیم کوشید در ادامه به آن پاسخ داده و تحلیلی از اوضاع پیشآمده ارائه دهیم.
بر این اساس، سه سناریوی تسلیم قطر در برابر پادشاهی عربستان سعودی، تعدیل مواضع دو کشور و تداوم روابطشان کمافیسابق و در نهایت نزدیک شدن قطر به محور جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزبالله، محتمل به نظر میرسد که صرفنظر از تحقق هریک از این سناریوها، تداوم عوامل تنشزا در مناسبات دو کشور، پابرجا خواهد بود.
شاید در نگاه اول، بروز چنین بحرانی در روابط دوجانبه میان دوحه و ریاض، آن هم با این شدت و حدت، کمی عجیب به نظر برسد. دو کشور معتقد به سیستم مذهبی یکسان، یعنی وهابیت، دارای رابطهی حسنه با غرب و با پیشینهی همکاری در چارچوب اتحادیهی عرب و بهخصوص شورای همکاریهای خلیج فارس، حال به مرحلهای رسیدهاند که یکدیگر را به انجام اقدامات غیرمسئولانه و تلویحاً غیردوستانه علیه هم متهم میکنند، اما وقتی به تاریخچهی روابط دو کشور نگاه عمیقتری صورت گیرد، درخواهیم یافت عوامل تنشزا در مناسبات دوجانبه کم نبوده است. برداشت ایدئولوژیک سعودیها از وهابیت در مقابل نگاه اعتدالگرایانهتر و آمیخته با عملگرایی قطریها از آن در کنار اختلافات مرزی و ارضی دو کشور بهعنوان موانعی بر سر مودت کامل میان دوحه و ریاض ایفای نقش نموده است.
در سال 1992 نظامیان پادشاهی عربستان سعودی در عمق خاک قطر پیش رفتند و آشکارا بخشی از این کشور را اشغال کردند که هرچند قطریها به مقابله به مثل دست نزدند، اما کدورت آنها از ریاض را به دنبال داشت. در 1995 نیز که شیخ حمد بن خلیفه طی کودتای بدون خونریزی جای پدرش را گرفت، مقامات عربستانی اقدام وی را نپسندیدند و دست به اقدامات نافرجامی بهمنظور برکناری وی زدند که بالتبع خشم امیر قطر را برانگیخت. شیخ حمد با سیاستهای جاهطلبانهی خود کوشید جایگاه قطر را در عرصهی منطقهای و حتی جهانی اعتلا بخشد.
او ابتدا ضمن تقویت مناسبات خود با ایالات متحدهی آمریکا با کسب حمایت همهجانبه در عرصهی آن کشور بهخصوص در حوزههای امنیتی تلاش کرد کشورش را از وابستگی به پادشاهی عربستان سعودی برهاند. در ادامه با بهره جستن از درآمدهای سرشار نفت و گاز در عرصهی داخلی، به توسعهی رفاه شهروندان قطری پرداخت، جایگاهش را استحکام بخشید و در عرصهی بینالمللی از یک سو بهوسیلهی ابزارهای نرم در سیاست خارجی، شامل ایجاد شبکهی الجزیره و سرمایهگذاری در عرصهی فرهنگی و ورزش، کوشید بر اعتبار بینالمللی قطر بیفزاید. از سوی دیگر، با حمایت مالی از گروههای مختلف سیاسی در سطح منطقه، سعی در جذب آنان بهسوی خود نمود و از این طریق، قدرت نفوذ و تأثیر خود را بر تحولات منطقهای بیشتر کرد.
رویکردی که چندان نمیتوانست مطلوب پادشاهی عربستان سعودی باشد. این کشور بهعنوان دارندهی بیشترین ذخایر نفتی در جهان و همچنین بزرگترین صادرکنندهی این مادهی حیاتی از جایگاه استراتژیکی در جهان برخوردار بوده است. ضمن اینکه درآمدهای سرشاری از این طریق نصیب ریاض میشود، خود بهعنوان ابزار کارآمدی برای پیگیری اهداف آن در عرصهی بینالمللی و استحکام بخشیدن به جایگاه این کشور ایفای نقش نموده است.
از سوی دیگر، سعودیها با توسل به ایدئولوژی وهابیت و با در اختیار داشتن شهرهای مقدس مسلمین چون مکه و مدینه، برای دههها بهعنوان یکی از بازیگران اصلی در منطقه حضور داشته است؛ بهویژه در ارتباط با دیگر شیخنشینهای خلیج فارس، همواره بهمثابهی برادر بزرگتر عمل نموده است. بنا بر آنچه گفته شد، جاهطلبیهای قطر کوچک چندان مورد رضایت پادشاهی عربستان سعودی نبوده و نیست. ریاض امروز با همسایهی کوچکی روبهروست که طی سالهای اخیر به یک رقیب جدی در عرصهی منطقهای مبدل شده است.
سعودیها اساساً رویکردی محافظهکارانه دارند و خواهان حفظ وضع موجودند. آنجا هم که تن به تغییر میدهند آن را بهگونهای تدریجی میخواهند. در مقابل، قطریها با نوعی عملگرایی لجامگسیخته، ضمن استقبال از تغییرات سریع و شدید در منطقه، در پی آناند تا از آشفتگی بهوجودآمده در این حالت سود جسته، ضمن یارگیری از گروههای مخالف، بر نفوذ خود بیفزایند که این تفاوت رویکرد را میتوان با نگاهی اجمالی به مواضع دو کشور در قبال مصر، تونس و یمن مشاهده نمود. در حالی که پادشاهی عربستان سعودی خواهان حفظ رژیمهای پیشین این کشورها بود، قطر صراحتاً از مخالفین دفاع میکرد. از این گذشته، عملگرایی قطریها که حمایت این کشور از گروههای سلفی و افراطیون سنی را به دنبال داشته، بهجهت ماهیت خشونتطلب این گروهها که نگاه چندان مثبتی هم به ریاض به دلیل مناسبات گستردهاش با غرب ندارند، نمیتواند مورد پذیرش آلسعود باشد. حتی آنجا که دوحه از گروههای میانهروتر همچون اخوانالمسلمین حمایت میکند، باز ریاض اینبار به جهت محافظهکاری آلسعود و افراطگرایی وهابیت، در قیاس با گروههای میانهرو سنی ناخرسند است. البته اختلافات ایدئولوژیک و روشی با گروههای مورد حمایت قطر تنها عامل اختلاف میان دو کشور نیست، بلکه پادشاهی عربستان سعودی از گسترش نفوذ قطر بیمناک است و رقابت میان دو کشور تا بدانجاست که حتی در مورد سوریه که هر دو علیه اسد و نظام سوریه فعالیت میکنند، باز خود را در حمایت دوحه و ریاض از گروههای مختلف مخالفین نشان میدهند. حتی کار به جایی میرسد که ارتش آزاد سوریه مورد حمایت ریاض با جبههی النصره مورد حمایت قطر، وارد درگیری مسلحانه میشود.
بنا بر آنچه گفته شد، نه تنها تنش میان دوحه و ریاض غافلگیرکننده نیست، بلکه اتفاقی جز آن شگفتانگیزتر به نظر میرسد؛ در جایی که هر دو کشور در تحولات منطقه رودرروی یکدیگر ایستادهاند (حتی در سوریه که بهظاهر در یک جبهه قرار گرفتهاند). حال با توجه به آنچه بیان گردید، باید دید چه آیندهای پیش روی مناسبات دو کشور است. به بیان دیگر، چه سناریوهایی را در آیندهی روابط دو کشور میتوان انتظار داشت.
سناریوی تعدیل تدریجی روابط
یک سناریو به این شرح است که اساساً این بحران، بحرانی عمیق نبوده و پس از چندی دو طرف مواضع خود را تعدیل خواهند کرد که در این حالت، گرچه روابط به وضعیت به قبل از اقدام پادشاهی عربستان سعودی، امارات متحدهی عربی و بحرین در فراخواندن سفرایشان از دوحه بازخواهد گشت، اما زمینههای تنش از بین نرفته و هر آن ممکن است در شرایطی خاص بروز نماید که در نتیجه، روابط دو کشور آنچنانکه در دو دههی اخیر بوده است، یعنی دوستانه، اما نه چندان مستحکم و باثبات، ادامه مییابد.
سناریوی عقبگرد قطر
سناریوی دیگر این است که اقدام پادشاهی عربستان سعودی و جدیت این کشور در ارتباط با قطر، مقامات دوحه را به عقبنشینی واداشته و به تعدیل سیاستهای این کشور منجر شود؛ هرچند پادشاهی عربستان سعودی از قدرتهای منطقه محسوب میشود و در عرصهی فرامنطقهای نیز از موقعیت قابل قبولی برخوردار است و بهطور کلی ریاض قدرتمندتر از دوحه است و بهرغم آنکه به نظر میرسد در برابر قطر دست بالا را داشته میتواند حمایت منطقهای و حتی جهانی مؤثرتری را کسب کند. بعید است قطر نیز از دستاوردهای دو دههی اخیر خود یکسره چشمپوشی نماید و بیکموکاست از سعودیها تمکین کند، شاید در بهترین حالت شاهد عقبنشینی در بخشهایی از سوی دوحه باشیم. البته در هر صورت، تحقق این سناریو، ولو به شکل نسبی، میتواند موقعیت سعودیها را بهبود بخشیده و ضمن تثبیت جایگاه آنها، راه را برای دستیابی به اهداف و منافع آنها در منطقه هموار نماید.
سناریوی دور شدن از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس
دیگر سناریویی که میتوان تحقق آن را متصور بود این است که فاصله میان قطر و دیگر شیخنشینهای خلیج فارس افزایش یافته، عمیقتر شدن شکافها دوحه را از محور پادشاهی عربستان سعودی و متحدانش دور ساخته و به محور جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزبالله نزدیک نماید. در اینباره شواهدی نیز در دست است که از آن جمله میتوان به دیدارهای هیئتهای اعزامی از سوی قطر در لبنان با مقامات حزبالله و دیپلماتهای ایرانی در بیروت اشاره کرد.
بهرغم آنچه ذکر شد، جمهوری اسلامی ایران و قطر اهداف متفاوتی را در منطقه دنبال نموده است. قطر در بسیاری از موارد، از گروههای متخاصم حمایت میکند. در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران گرایش به تقویت گروههای مقاومت در منطقه دارد، قطر در پی تقویت گروههای سنی است که بعضاً دارای ایدئولوژیهای افراطگرایانه و ماهیتی ضدشیعی و ضدایرانی هستند؛ بهعلاوه جمهوری اسلامی ایران و قطر در حوزهی انرژی (گاز) خود درگیر رقابت و کشمکش هستند (در ارتباط با بازاریابی برای فروش گاز تولیدی خود و اثرگذاری بیشتر بر بازار گاز جهان). در هر حال، تحقق این سناریو میتواند موضع جمهوری اسلامی ایران را تقویت نموده و تا حدی تضعیف سعودیها را به دنبال داشته باشد.
برخلاف آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، زمینههای تنش همواره در روابط پادشاهی عربستان سعودی و قطر بوده است. از نوع تفسیر دو کشور از وهابیت و اختلافات مرزی و سرزمینی که بگذریم، سیاستهای قطر طی دو دههی اخیر، در راستای افزایش نفوذ منطقهای این کشور که با عملگرایی لجامگسیختهی دوحه برای نیل به این هدف همراه بوده است، این کشور را رویاروی پادشاهی عربستان سعودی محافظهکار قرار داده است که جلوههای آن را میتوان در مواضع متفاوت دو کشور در ارتباط با تحولات اخیر جهان عرب مشاهده نمود. بر این اساس، سه سناریو در ارتباط با آیندهی مناسبات دو کشور محتمل به نظر میرسد: تسلیم قطر در برابر پادشاهی عربستان سعودی، تعدیل مواضع هر دو کشور و تداوم روابط دوستانهی آنها ولو به شکل ناپایدار و نه چندان عمیق، در نهایت تداوم شکاف میان دوحه و ریاض و نزدیکی قطر به محور جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزبالله.
ناگفته پیداست تحقق سناریوی اول، موضع پادشاهی عربستان سعودی را تقویت میکند. حال آنکه تحقق سناریوی سوم، موضع جمهوری اسلامی ایران را تقویت خواهد نمود. سناریوی دوم هم در صورت تحقق، تداوم وضع موجود را در پی خواهد داشت.
اما آن چیزی که در مورد شورای همکاری خلیج فارس به نظر میرسد این است که این شورا در اثر تحولات جهان عرب، بهویژه بحران سوریه، گامهای جدی در جهت همگرایی سیاسی و امنیتی برداشته بود؛ تا آنجا که زمینهی تشکیل نیروی نظامی مشترک ایجاد شده بود که به نظر میرسد با تحولات اخیر این دستاوردها از بین رفته باشد و شاهد یک عقبگرد در همگرایی این شورا باشیم.
در جمعبندی باید گفت صرفنظر از اینکه چه سناریویی در نهایت روی میدهد، یک چیز قطعی است و آن هم وجود و تداوم عوامل تنشزا در مناسبات ریاض و دوحه است که دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میبایست با رصد دقیق تحولات پیش رو در روابط آن دو کشور، از اختلافات و رقابتهای میان پادشاهی عربستان سعودی و قطر سود جسته و تحقق منافع ملی کشورمان را موجب گردد که این مهم البته در سایهی یک نگاه واقعگرایانه ممکن خواهد بود.
منبع : برهان