زوال رژیم صهیونیستی چگونه رقم خواهد خورد
بخشی از زوال اسرائیل به داخل و ضعف درونی این رژیم باز میگردد. باید از درون، جریانی ضد جریانی که باعث شکل گیری و موجودیت این رژیم شده، ایجاد شود...
رژیم صهیونیستی و صهیونیسم جهانی همواره تلاش کرده اند تا با ایجاد فضایی تبلیغاتی و رسانه ای اذهان و افکار عمومی را در اختیار بگیرند. در این مسیر تلاش می کنند با برجسته کردن برخی امور معمولی تصویری را که خود دوست دارند در ذهن مخاطب شکل دهند. در این راستا تلاش ما بر این است با آشکار کردن وجوه مخفی نگه داشته شدن این جریان، اذهان را در رسیدن به واقعیت صحیح یاری کنیم.
متنی که پیش روی شما است مصاحبه ای مبسوط با آقای ناصر ابوشریف مسئول دفتر جنبش جهاد اسلامی فلسطین در تهران است. موضوع اصلی این مصاحبه مسئله زوال رژیم صهیونیستی است مسئله ای که به رغم پوشیده ماندن در لفافی از تبلیغات رسانه ای امری نزدیک به واقعیت است. در این نوشته با آقای ناصر ابو شریف وجوه مختلف این موضوع مخفی از دیدگاه جهانیان را بررسی می کنیم. تلاش مان بر این است در راستای روشنگری افکار همگان، در موضوعاتی که با تبلیغات رسانه ها از دید مردم مخفی نگه داشته می شود، تلاش کنیم.
آقای ناصر ابو شریف متولد شهر طولکرم در کرانه باختری است که مدتها در زندانهای رژیم صهیونیستی اسیر بوده است و پس از آزادی نیز از فلسطین تبعید شده اند.
لزوم پرداختن به مسئله زوال اسرائیل
در آغاز من اقدام ممتازی را که [در پرداختن به موضوع زوال اسرائیل] انجام داده اید تبریک می گویم. و به اعتقاد من این موضوع، موضوعی مهم است. ما از طریق ایمان به قرآن اعتقاد داریم که قوانین و سنت هایی وجود دارند. (إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) (رعد 11) (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً) (أحزاب 62) (فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّةَ الأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلاً) (فاطر 43) ( وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ ... ) (بقره251) در این مجال حتماً باید دفاع کرد. فلسطین با ارتشی از آسمان آزاد نخواهد شد مگر اینکه اقدامی از سوی مسلمان انجام شود تا مسجد الاقصی را از شر یهود خلاص کنند.
عوامل تغییر
یکی از این عوامل، عامل ذاتی و درونی است ممکن است یک کشور خیلی خوب باشد اما نظام اقتصادی و اداری موجب تضعیف و از بین رفتن آن شوند. حتی بدون آنکه دشمن خارجی داشته باشند. به طور معمول دلایل سقوط یک تمدن دو بخش است یکی دلایل خارجی و دیگری دلایل داخلی. لکن دلیل اصلی غالباً همان دلیل داخلی است.
حتی در طبیعت مثلا درختان با شرایط طبیعی مثل سرما، گرما، باد و ... روبرو هستند غالباً در مقابل همة عوامل خارجی مقاومت می کند. اما اگر مشکلی درونی برایش پیش بیاید پوسیدگی یا بیماری داخل درخت برایش پیش بیاید این عوامل، دلایل قوی تری برای از بین رفتن این درخت خواهند بود. این درخت تا زمانی که سالم باشد می تواند در مقابل تمامی دشمنان خارجی مقاومت کند. اما اگر مشکلی از درون برایش پیش بیاید آنگاه عوامل خارجی موجب از بین رفتن آن خواهند شد.
آینده یهود در قرآن
خداوند در قرآن در مورد آیندة یهود می گوید: ... فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیراً (و چون تهدید آخر فرا رسد [بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد[تان] چنانکه بار اول داخل شدند [به زور] درآیند و بر هر چه دست یافتند یکسره [آن را] نابود کنند.) (اسراء7) این آیه پایان کار اسرائیل است که همان از بین رفتن است. از بین رفتن مفهوم های مختلفی دارد تتبیر اینجا یعنی از بین رفتن. تخریب فقط مخصوص ساختمان ها نیست، استکبار صهیونیستی کنونی نیز تخریب می شود.
حتی در قرآن کریم در مورد جنگ احد می گوید: (أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَـذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) (و آیا هنگامی که آسیبی به شما رسید که شما خود دو چند آن رسانده بودید ،گفتید : این آسیب از کجا رسید ? بگو : از جانب خودتان هر آینه خدا بر هر چیزی تواناست) (آل عمران 165) خداوند می گوید ضربه ای که خوردید از داخل و از سوی خودتان بود.
زوال اسرائیل چگونه رقم خواهد خورد
مسئلة زوال اسرائیل به دو عامل بستگی دارد:
1. تلاشی که مسلمانان در مقابله با رژیم صهیونیستی انجام می دهند.
2. بخش دیگر مربوط به درون اسرائیل و تأثیر حالت ضعف درونی آنها به زوال این رژیم است. باید از درون، جریانی ایجاد شود ضد آن جریانی که باعث شکل گیری این رژیم شده است.
عوامل خارجی هم وجود دارند: ملت فلسطین، امت بزرگ عرب، امت اسلامی، امکانات بسیاری که وجود دارند. اگر فرآیند سازماندهی و نظام مند کردن این ها صورت بگیرد، اگر امکانات جهان اسلام جمع بندی شده و نهادینه شود، اسرائیل از بین خواهد رفت. صرف سازمان دادن به امکانات جهان اسلام اگر صورت بگیرد باید اسرائیل را تمام شده تلقی کرد.
مهمترین عامل زوال از درون
عوامل داخلی ضعف رژیم صهیونیستی بسیارند. اما در حال حاضر مهمترین عاملی ضعف داخلی این رژیم که در عرصة کنونی کاملا آشکار است، افراط گرایی دینی شدید در داخل رژیم صهیونیستی است. این از عوامل مهم است. پروژه صهیونیسم امروز یک پروژه استراتژیک نیست بلکه در خدمت احساسات و واکنش های دینی قرار گرفته است نه رفتارهای استراتژیک. روش سیاستمداران کنونی اسرائیل روش پرز، کیسینجر و اسلاف آنها نیست بلکه روش نتانیاهو است که فکر او بیش از آنکه مشغول اندیشه های استراتژیک باشد بیشتر مشغول صندوق های رأی است. اگر اندیشه وی استراتژیک می بود و افسران اطلاعاتی و متفکران سیاسی بزرگ داخل اسرائیل همراه وی بودند وی مرتکب اعمالی که این روزها می شود، نمی شد. مثلاً اشغال کرانه باختری را یک اشتباه استراتژیک بر می شمارند. زیرا اسرائیل بر سر یک دو راهی قرار دارد. از آنجا که هم اکنون تعداد فلسطینیان داخل فلسطین تاریخی بیشتر از یهودیان آن است یا باید به کشوری دو قومیتی تبدیل شود یا همانند آفریقای جنوبی در سایة نظامی نژادپرستانه که فاسدترین نظامها در طول تاریخ بوده است نظامی را تشکیل دهد که در آن نظام، اقلیت بر اکثریت حکومت می کند. این مسیری است که اسرائیل به سمت آن در حال حرکت است. این برای جهانیان نامقبول است. این ناقض قوانین نوین جهانی است، ناقض حقوق بشری است که امروز با بنیان و قواعد مشخصی در جهان منتشر و همگانی شده است.
نژاد پرستی صهیونیستی در جهان امروز
در قرن بیست و یکم نظامی نژاد پرستانه به گونه ای که اقلیتی بر یک اکثریت حکومت کنند مورد پذیرش نیست. اینکه اکثریت در 7 یا 8% سرزمین فلسطین زندگی کنند ولی اقلیت مالک همه چیز باشد و بر همه چیز حاکمیت داشته باشد. یکی از مهمترین عوامل داخلی برای اسرائیل ضعف جبهة داخلی آنها است. این حاکمیت عکس دیگر کشورها است. به طور معمول کشورها از ارتش برخوردارند که این ارتش در کشور نقش هایی ایفا می کند مثل ایران که ارتشی دارد. حتی اگر ارتش از بین برود کشور باقی خواهد بود کشور 5 هزار سال می تواند در یک سرزمین باقی باشد. دولت ها تغییر کرده اند ممکن است ارتش ها تضعیف شده باشند ولی کشور ارتش را تأسیس می کند. اما اسرائیل بر ارتش بنا شده است. ارتش است که کشور درست کرده است. باندهای مسلح صهیونیستی کشور برای خود درست کردند. یعنی عکس دیگر کشورها شکل گرفته است. ارتش اسرائیل طی سالهای گذشته مطلقاً در هیچ جنگی پیروز نشده است. در سال 1987 انتفاضه اول شکل گرفت. تمام ارتش اسرائیل مشغول این انتفاضه شد اما در آن پیروز نشد. پیروزی آنها در گفتگوهای سیاسی ای بود که در اسلو انجام دادند.
در سال 2000 میلادی انتفاضه دوم انتفاق افتاد آنها نتوانستند آن را متوقف کنند در حالی که تعداد کشته های آنها بسیار زیاد بود. این انتفاضه یک جنگ حقیقی بود و تمام ارتش اسرائیل درگیر آن شد. در سال 2000 از جنوب لبنان خارج شد. در سال 2005 از نوار غزه خارج شد و شهرک های صهیونیستی نوار غزه را تحویل داد. در سال 2006 میلادی با اینکه تمام دنیا همراهش بود نتوانست بر حزب الله لبنان در جنوب لبنان پیروز شود. در سال 2008 به نوار غزه حمله کرد. عرصه ای که براساس معیارهای نظامی میدانی بسیار ساده بود. نوار غزه بدون جنگ یک زمین سوخته است و در آن امکانات جنگی پیدا نمی شود بلکه سلاح های سبک در آنجا وجود دارد. تعدادی موشک در آنجا وجود دارد که برخی این موشک را لوله می نامند و در نخستین استفاده آنها، این موشک ها به سمت شخص پرتاب کننده باز میگشته. با وجود این، اسرائیل نتوانست اهداف خود را از این جنگ محقق سازد. با این حال، جنگ علیه نوار غزه را در سال های 2012 و 2014 تکرار کرد و نتوانست به هدف خود برسد. ارتش اسرائیل پس از سال 1967 نتوانست یک پیروزی حقیقی به دست آورد. جامعة اسرائیل با کوچکترین احساس خطر وارد پناهگاه ها می شوند جامعه ای بسیار ضعیف که یک بمب کوچک می تواند تمام مردم را وادار کند به پناهگاه بروند. شما به غزه نگاه کنید زمانی که موشکی اصابت می کند تمامی کودکان و جوانان به سمت محل اصابت موشک می روند و اصلا نمی ترسند. جامعه اسرائیلی در مقایسه با جوامع کشورهای منطقه، جامعه بسیار ضعیفی است.
اعتراف صهیونیست ها به زوال اسرائیل
بن گوریون گفته است اسرائیل زمانی که اولین شکست خود را بخورد از بین خواهد رفت. یعنی شکست های اسرائیل همگی هشدار از بین رفتن این رژیم است. این گفته بن گوریون مؤسس این رژیم است.
آنچه ما باید انجام دهیم
امروز اسرائیل بیشتر از ناحیة ضعفی که امت اسلامی از آن رنج می برد تغذیه میشود. این حالت ضعف شدیدی که امروز امت اسلامی در آن به سر می برد، مهمترین سبب قوت اسرائیل است. تفرقه و تکه تکه شدن امت اسلامی چیزی است که اسرائیل را زنده نگه می دارد. هرگونه وحدت، نیرومندی، هماهنگی، همبستگی و وحدت اسلامی می تواند موجب از بین رفتن اسرائیل شود. یعنی وحدت می تواند به تنهایی موجب زوال اسرائیل شود. تصور کنید الآن دهها هزار جوانی که وجود دارند آنهایی که در سوریه و عراق هستند اگر همگی در چهارچوب یک جبهة واحد متحد شوند نه فقط اسرائیل بلکه هیچ نیرویی روی کرة خاکی نمی تواند مقابل آنها بایستد.
یعنی هرگونه نیروی متحد در کشورهای عربی و اسلامی می تواند به انقلابی بدل شود و وضعیت را برای اسرائیل بر عکس کند و بخش زیادی از یهودیان فلسطین را ترک خواهند کرد. بیش از 700 هزار اسرائیلی خارج از اسرائیل زندگی می کنند و قصد بازگشت به اسرائیل را ندارند و این عدد بعد از جنگ اخیر غزه [جنگ 51 روزه سال 2014] افزایش یافت. این ملت فلسطین بودند که کشته شدند. موشک های فلسطینی تعداد کمی از اسرائیلی ها را به هلاکت رساند. به رغم این مسئله، نظر سنجی های اسرائیلی نشان داد 44% از یهودیان اسرائیل اگر فرصت مهاجرت از اسرائیل برای آنها پیش بیاید از اسرائیل مهاجرت خواهند کرد.
اگر مردم غزه این مسئله را عنوان می کردند طبیعی بود. اما اسرائیلی ها در سایة قدرت نظامی و حکومت و امکاناتی که در اختیار دارند این مسئله را بیان می کنند و 44% از آنها خواستار ترک اسرائیل هستند و این رقم بسیار زیاد و نامفهوم است. این نشان دهنده آن است که جامعة داخلی اسرائیل بسیار لرزان و ضعیف است. هر گونه توانمندی در امت اسلامی بر این مسئله انعکاس خواهد یافت و این مسئله را تسریع خواهد کرد و بر ضعف آنها خواهد افزود و موجب خواهد شد آنها از فلسطین خارج شوند. ما در سال های اخیر به اسرائیل عمر دوباره دادیم اسرائیل در وضع خوبی نبود اما به او عمر داده ایم. جنگ های داخلی عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و ... به اسرائیل عمر دوباره داده است.
نقش مقاومت در زوال اسرائیل
مقاومت طی قرن گذشته و سالهایی که از قرن جدید گذشته است تلاش می کرد حملات اسرائیل را دفع کرده و در مقابل آنها دفاع کند تا سرعت رشد طرح صهیونیستی را بگیرد. مثلاً در مورد انتفاضه کنونی، در این انتفاضه نمی توان موضوع زوال اسرائیل را مطرح کرد. مجموعه ای از جوانان با سنگ و چاقو و سلاح های اولیه انتفاضه را به وجود آورده اند و در حقیقت تحریم های آنها را شکسته اند اما همین رعب و وحشت شدیدی را به وجود آورده است و هدف آنها از بین بردن اسرائیل نیست بلکه هدف آنها متوقف کردن پروژة تقسیم مسجد الاقصی است. آنها در این حد توانسته اند پروژه صهیونیستی را متوقف کرده یا برای آن مانع ایجاد کنند. در دوره اخیر ما شاهد رشد مضاعف پروژه مقاومت بوده ایم.
در انتفاضه اول تمامی مردم فلسطین با کرامت، در انتفاضه شرکت کردند. تمام ارتش اسرائیل مشغول این انتفاضه شد و نمی توانست با انتفاضه و یا ارتش دیگری مقابله کند و در حالت ضعف شدیدی قرار گرفت. انتفاضه دوم که شعله ور شد وضعیت به همین صورت بود. مقاومت لبنان صحنه های قهرمانانه ای را خلق کرد و پیروزی های برجسته و بزرگی را به دست آورده بود و سال به سال بر توانمندی هایش افزوده می شد. قدرت مقاومت در نوار غزه از سال 2000 هر سال بیشتر شد و به طور خاص پس از سال 2005 که قدرت مقاومت زیاد شد. اسرائیل هنگامی که در جنگ 2006 [جنگ 33 روزه] جنگ سال 2009 [جنگ 22 روزه] و جنگ سال 2012 [جنگ 5 روزه] قرار گرفت دید وضع وخیمی پیدا کرده است و قدرت حزب الله در لبنان و حماس و جهاد در نوار غزه نخستین خطر استراتژیک اسرائیل شد.
اما متأسفانه از سال 2011 این خطر اسرائیل، شروع به ضعیف شدن کرد. نخست آنکه غزه در محاصره قرار گرفت آن هم نه از جانب اسرائیل بلکه نوار غزه از جانب اعراب و مسلمانان محاصره شد. آنها هستند که نوار غزه را محاصره کرده اند. آنها هستند که مانع رسیدن اسلحه، پول و امکانات به نوار غزه شده اند. حزب الله هم از چند جهت محاصره شد و در مسئله سوریه مشغول شد. اینگونه به جنبش های مقاومت ضربه وارد شد و پروژه مقاومت که هدف بعدی اش آزاد کردن سرزمین فلسطین بود، ناتمام ماند. حزب الله این مسئله را اعلام کرد. سید حسن نصرالله در یکی از سخنان اخیر خود گفته است جنگ بعدی با اسرائیل جنگ دفاعی نخواهد بود بلکه جنگ هجومی و برای آزاد سازی خواهد بود و ما وارد فلسطین خواهیم شد. این پروژه تحت تأثیر حوادث منطقه قرار گرفت.
پروژه مقاومت اگر براساس مسیری که طی کرده بود اگر رشد طبیعی خود را کرده بود به نقطه ای می رسید که می توانست سرزمین را آزاد کند و همانگونه که توانست جنوب لبنان را آزاد کند هر چند فلسطین همانند جنوب لبنان نیست اما می توانست فلسطین را هم آزاد کند. اما با تأسف شدید همانگونه که گفتم از سوی خود ما یعنی امت اسلامی، این پروژه ناتمام ماند.
نقش خاخامها و لابی صهیونیستی در وقایع فلسطین
جنبش صهیونیسم را مذهبی های یهودی ایجاد نکردند. حتی برخی از آنها ملحد بودند. هرتزل که مؤسس این جنبش بود نه تنها مذهبی نبود بلکه ملحد بود. اما به دین تکیه کرد تا از آن به عنوان موتور محرک قوم یهود برای حرکت به سوی فلسطین استفاده کند و از دین برای اهداف سیاسی و استعماری استفاده کرد. جنبش صهیونیسم بیش از آنکه یک جنبش دینی باشد یک جنبش سیاسی است ولی بر دین یهودی تکیه کرده است. در آغاز خاخام ها فقط به امور دینی مشغول بودند.
خاخام ها در کشور مثل مفتی ها در کشورهای عربی بودند که از حاکمیت پیروی می کردند اما در دوره اخیر شاهد نقش تأثیر گذار خاخام ها هستیم و هم اکنون برخی از آنها در درون دولت اسرائیل دارای پست ها بزرگی هستند. بیشتر جنبش های شهرک سازی، جنبش های دینی هستند که خاخام ها آنها را رهبری می کنند. مثلاً جنبشی مثل شاس در اسرائیل را یک خاخام به نام اُفادیا یوسف رهبری می کرد او رهبر معنوی این حزب بود یعنی این حزب سیاسی را یک رهبر مذهبی هدایت می کرد. امروز ما شاهد حضور شخصیت های دینی و خاخام ها در ادارة اسرائیل هستیم. حتی برخی از آنها اکنون وزیر دولت هستند و بسیاری هستند که به حرف آنها گوش می کنند و امروز همانند سابق نیست.
اما نقش لابی صهیونیسم در خدمت به رژیم صهیونیستی بسیار مشهور است. اسرائیل بدون حمایت خارجی چیزی نیست. لابی صهیونیستی ذاتاً شکلی از اشکال حمایت از اسرائیل خارج از چارچوب حاکمیتی اسرائیل است. در داخل آمریکا تأثیر شدیدی بر سیاست های آمریکا دارد که این بزرگترین حمایت از اسرائیل است. در کشورهای اروپایی نیز، همینگونه است. آنها با قطعنامه های بین المللی، روزنامه های محلی، نقد های داخلی به کسانی که با اسرائیل مخالف اند و توصیف آنها به عنوان کسانی که ضد یهود اند [آنتی سمیتیسم] و ... از اسرائیل حمایت می کنند. و این بزرگترین تکیه گاه خارجی و حامی اسرائیل است. اینگونه از اسرائیل محافظت میکند و در واقع تشکلی است که در تصمیم گیری هایی که در آمریکا و کشورهای اروپایی که از اسرائیل حمایت میکند انجام میشود از این رژیم حمایت می کند.
پررنگ شدن نقش خاخامها با گذشت زمان
بله. الآن این مسئله خیلی پر رنگ است. همانگونه که یادآور شدم بیشتر شهرک نشینان را امروز خاخام ها تحریک می کنند. طبیعتاً اندیشة افراطی مذهبی نتیجه آن است. خاخام دینی گذشته هرگز افراط گرا نبوده اند برخی از آنها شخصیت های روحانی و معنوی بودند. برخی از آنها اصلاً به سیاست نمی پرداختند و با جنبش صهیونیسم مخالف بودند. امروز جنبش های دینی ای وجود دارند که صهیونیسم را قبول ندارند اما خود آنها نسخه ای بدتر از صهیونیسم اند. همین ها نمایندگانی در دولت دارند، وزیر دارند، نمایندگانی در کنست دارند و نفوذ آنها روز به روز بیشتر میشود. اینها مریدان و شاگردان فراوانی دارند. همانگونه که نام بردم یکی از آنها جنبش شاس است. این جنبش در انتخابات اخیر کنست توانست 16 کرسی به دست آورد که رهبر معنوی آنها اُفادیا یوسف بود. بسیاری از سیاستمداران این حزب فارغ التحصیلان مدارس دینی اند نه فارغ التحصیلان مدارس سکولار.
تلاش لابی صهیونیستی برای حذف مقاومت
لابی ها، مجموعه ای گروه های فشار هستند که کار آنها اعمال فشار است. گروه های فشار فقط به کشور خود اعمال فشار نمی کنند به عنوان مثال اگر جنبش حماس بخواهد با دولت آمریکا روابط برقرار کند آنها بر دولت آمریکا فشار می آورند تا مانع برقراری ارتباط این دولت با جنبش حماس شوند. و حتی درخواست های حماس را هم گوش نکنند. لابی های فشار اینگونه عمل می کنند. آنها تأثیر شدیدی دارند و همواره با هر کسی که در کشورهای عربی و اروپایی بخواهد مقاومت را تبلیغ کند مقابله می کنند مثلاً اگر بخواهد تظاهراتی در انگلستان علیه رژیم صهیونیستی برگزار شود لابی صهیونیستی تظاهرات دیگری را در حمایت از اسرائیل برپا میکند تا تأثیر آن را بشکند. آنها به هر شکلی تلاش می کنند با جنبش های مقاومت و هر که از فلسطین حمایت میکند مقابله می کنند. امروز جنبش های فراوانی در داخل جوامع اروپایی وجود دارد که از خواسته های فلسطینیان حمایت میکند. جنبش و لابی صهیونیسم تلاش میکند تا مانع تأثیر گذاری این جنبش ها در کشورهایشان شوند و با هرکسی که از آنها حرف بزند مقابله می کنند.
در داخل لابی صهیونیستی بخش هایی وجود دارد که کار آنها ثبت است. آنها در تمام کرة زمین هرچه علیه یهودیان اتفاق میافتد را جمع آوری می کنند مثلاً اگر برای یک یهودی در چین اتفاق کوچکی بیافتد این را ثبت و آن را بزرگ می کنند و می گویند ببینید یهودیان در چه وضع پریشانی زندگی می کنند. آنها این را به تصویر در می آورند و می گویند ببینید یهودیان چگونه تحت ظلم و دشمنی و تجاوز قرار دارند. اینگونه عمل می کنند تا بر شهروندان آن کشور تأثیر بگذارند.
اما با این وجود ما پیشرفت محسوسی را علیه پروژه صهیونیستی در فلسطین، اروپا و حتی آمریکا مشاهده می کنیم. در آمریکا این حرکتی بهتر از قبل به وجود آمده است.
نقش رسانه های صهیونیستی
اسرائیل در دوران گذشته تقریبا بر بیشتر رسانه های جهان سیطره داشته است. در آمریکا این سیطره وجود داشته و هیچ کس نمی تواند انتقادی علیه رژیم صهیونیستی انجام دهد. در اروپا هم آنها قدرت فراوانی در رسانه ها دارند. لکن بعد ظهور ایستگاه ها و رسانه های آزاد، قدرت اسرائیل در تأثیر گذاری بر همة امور جهان کاهش یافت. امروز دوربین های دیگری غیر از دوربین های صهیونیستی که بیشتر آنها دوربین های پروژه صهیونیستی اند وجود دارند. رسانه هایی مثل سی ان ان، فاکس نیوز و ... همگی در خدمت پروژه صهیونیسم اند. امروز شبکه های دیگری وجود دارند که تصویری مغایر با تصاویر صهیونیست ها ارائه می دهند شبکه های فلسطینی مختلفی وجود دارند.
این شبکهها بر این مسئله که زمانی شبکههای صهیونیستی تنها تصویر موجود را ارائه میکردند تأثیر منفی گذاشته اند و جهانیان تصویری مغایر تصاویر آن شبکه ها می بینند. مردم تصویر ملت فلسطین را می بینند. حتی در دورة اخیر آنها تلاش کردند ملت فلسطین را در میان چاقو و انقلاب چاقو نشان دهند که اینها اینگونه اند. اما احساسات مردم جهان حتی برخی یهودیان به انتفاضه ملت فلسطین جلب شد و برخی از یهودیان حتی افسران صهیونیست، نتانیاهو را مسئول وضعیت کنونی دانستند. جوانی را که در تمام عمرش جز افکار افراطی یهودی ندیده است، مشکل اجتماعی و شخصی نداشته، در دانشگاه درس می خواند، اتومبیل شخصی دارد، چه کسی تشویق کرده که چاقو بردارد و به مقابله با اسرائیل بپردازد؟ دلایل سیاسی مختلفی وجود دارد که ریشة این دلایل، دولت اسرائیل است نه جوانان فلسطینی.
هم اکنون حتی داخل سرزمین های اشغالی هم مطالعاتی در مورد دلایل چنین پدیده ای در حال انجام است و در روزنامه ها هم چاپ می شود. آنچه مهم است این است که تصویری که اسرائیل ارائه می کند تنها تصویر موجود در جهان نیست و تصاویر دیگری وجود دارد. الآن ابزارهای بسیار ساده ای وجود دارد. هر کودکی می تواند عکس هایی بگیرد. حتی سازمان حقوق بشری اسرائیلی مثل «بتسلیم» دوربین هایی را در اختیار فلسطینان قرار داده تا از شرایط سختی که در قدس و الخلیل در آن زندگی می کنند در مناطقی که تجاوز به حریم آنها صورت می گیرد تصاویری تهیه کنند. فیلم هایی که آنها تهیه کرده اند در غرب و حتی در جامعه اسرائیل تأثیر گذاشتهاند.
نگاهی که صهیونیستها به فلسطینیان دارند و با همان نگاه علیه آنها اقداماتی انجام می دهند تأثیر گذاشته است. یعنی مردم سرزمین های اشغالی غافگیر شده اند و با تصاویر غافلگیر کننده ای از آنچه در کرانه باختری در جریان است مواجه شده اند. زیرا یهودیان در مناطق خاص خود زندگی می کنند و اقداماتی که اسرائیل انجام می دهد را مشاهده نمی کنند و حال آنکه تبلیغات صهیونیست ها فلسطینیان را مسئول این اقدامات می دانند. لذا بخشی از اسرائیلیها نظر مختلفی با آنچه در کرانه باختری در حال جریان است پیدا کرده اند. در حال حاضر این تصویر جدید بسیار مهم است و نقش مهمی در وضعیت کنونی بازی میکند.
نقش ایران در حمایت از مقاومت
ایران انقلاب اسلامی از همان نخست مسئله فلسطین را در رأس اولویت های خود و مسئله مرکزی امت اسلام قرار داد. وضعیت کنونی منطقه بر ایران و تمام منطقه تأثیر گذاشته است. اما من به عنوان یک فلسطینی و به عنوان کسی که در مسیر انقلاب اسلامی هستم می گویم ایران به فلسطین نیاز دارد و فلسطین نیز به ایران نیاز دارد. این مسئله ای است که امت اسلامی باید همگی بر آن اجماع کنند و این مسئله تنها نقطه وحدت تمام امت و راه برون رفت از وضعیت موجود است. اولا ممکن نیست بر پروژه دیگری غیر از مسئلة فلسطین اجماع کرد. ثانیا اهمیت دادن به فلسطین و آن را دائماً مسئلة مرکزی قرار دادن به اعتقاد من هم به فلسطین خدمت خواهد کرد هم به ایران.
منبع:اسلام تایمز