رقابت برای آینده خاورمیانه؛ استراتژی ایران برای نفوذ در منطقه چند بعدی است
مجموعهای از کارشناسان مسائل خاورمیانه در اندیشکده امریکن اینترپرایز گرد هم آمدند تا استراتژی را برای دولت آمریکا تنظیم کنند که در رقابت با ایران برای نفوذ در منطقه خاورمیانه، شکست نخورد...
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اندیشکده امریکن اینترپرایز، کارشناسان این اندیشکده بر این باورند که ایران برای پیشبرد اهداف خود در منطقه خاورمیانه و دیگر مناطق همسایه استراتژی مشخص و دقیقی دارد و این استراتژی صرفاً روی توان هستهای متمرکز نشده و دارای ابعاد بسیاری است؛ این در حالی است که آمریکا فاقد چنین استراتژی است.
بررسی استراتژیهای قدرت نرم آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه و افغانستان به خوبی از یک واقعیت آزاردهنده پرده برمیدارد: تهران از استراتژی مستحکم، که فقط گاهی کارآمدی لازم را ندارد، برای پیشبرد اهداف خود در خاورمیانه و سراسر جهان، بهره میبرد. در حالی که آمریکا فاقد چنین استراتژی است.
این پروژه با بررسی کلان فعالیتهای ایرانیها در مناطقی که توسط اقدامات این کشور به عنوان حوزه نفوذ آن تعریف شده است، کار خود را آغاز کرد. از خلیج فارس گرفته تا سرتاسر منطقه شامات و تا قلب افغانستان، جمهوری اسلامی سرمایه گذاری قابل توجهی را روی فعالیتهای قدرت نرم و سخت خود کرده است؛ نه تنها برای گسترش دادن نفوذ خود بلکه برای محدود کردن اهداف آمریکا و مقاصد معاندانه اعراب. هر چند که در دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد تلاشهای تهران ثمرات چندانی به بار نمیآورد ـ که بیشتر نتیجه تفرقه هر چه بیشتر میان شیعه ـ سنی در منطقه و نه ضعف استراتژی بود ـ استمرار حیات استراتژی مستحکم ایران برای استیلا بر منطقه یا بیثبات ساختن آن، نباید فراموش شود.
این گزارش در واقع نقطه اوج فرایندی است که در آن هم اقدامات ایرانیها مورد سنجش قرار میگیرد و هم سیاست گذاری، سیاستهای واکنشی و استراتژیهای قدرت نرم آمریکا در منطقه بررسی میشود و تمرکز را بر قسمت آمریکایی معادله میگذارد. به رغم تعهد دولت اوباما به جایگزین کردن قدرت هوشمند به جای قدرت سخت، آنچه که در حال حاضر آمریکا در خاورمیانه تعقیب میکند مجوعهای از سیاستهای گسسته، ناکارآمد و به طور فزایندهای بیارتباط، است.
خارج کردن همه نیروهای نظامی آمریکا از عراق به تاریخ دسامبر 2011، با همافزایی دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی همراه و تعقیب نشد. در واقع واشنگتن به طور کامل عراق را فراموش کرد و نیروهای القاعده به سرعت قدرت گرفتند و مردم عراق را یکبار دیگر هدف ترور و خشونت فرقهای خود قرار دادند.
رسیدن ناآرامیهای کشورهای عربی به سوریه در سال 2011، فرصتی را برای سرنگون کردن یکی از مهمترین متحدین ایران در سراسر جهان را فراهم آورد و آمریکا در عمل هیچ کاری را برای این منظور انجام نداد. اقدام نظامی که رئیس جمهور اوباما قول داده بود پس از استفاده فراگیر اسد از تسلیحات شیمیایی انجام دهد، در آگوست 2013 بر خلاف آنچه که وعده داده شده بود، لغو شد و این به شدت روابط آمریکا با بسیاری از متحدین آن در منطقه را مخدوش ساخت. ورود و حضور بیسابقه حزبالله لبنان در سوریه ـ اولین عملیاتی از این دست که یکی از گروههای نیابتی ایران در خارج از مرزهای مشترک خود در پیش گرفته است ـ فرصت این را به وجود آورد تا بنیانهای حزبالله در لبنان تضعیف شود. اما آمریکا در برابر ورود حزبالله به سوریه، نه با قدرت سخت خود و نه با قدرت نرم خود واکنشی نشان نداد.
در واقع قدرت نرم آمریکا، چنانکه تعریف شده است، همچنان بر امور سنتی خاورمیانه که حول مسئله فلسطین گردش میکنند، متمرکز شده است. علاوه بر تلاشهای سطح عالی برای از سر گیری مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل ـ اقداماتی که هیچ کدام با مسائل مربوط به ایران و فراتر از مسئله هستهای تطابقی ندارند ـ کمکهای آمریکا و الگوهای تأمین مالی نظامی خارجی همچنان غالباً به نفع مصر، حکومت خودگردان و اردن (و البته اسرائیل) تمام میشوند؛ یعنی به نفع مناطقی که تقریباً هیچ ارتباطی به رقابت با ایران ندارند. سعودیها و اماراتیها خریدهای نظامی خود از آمریکا را افزایش دادهاند تا مطمئنتر شوند، اما واشنگتن کاری نکرده است تا این تراکنشها به ایجاد یک ائتلاف باثباتتر و مطمئنتر برای محدود کردن ایران تبدیل شود.
برنامههای حمایتی که توسط آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) صورت میگیرد، زمانی که بر اساس معیارهای خاص خود ارزیابی میشوند، شاید اندک اعتباری بیابند؛ اما با این حال ادغام این اقدامات در یک استراتژی کلانتر به منظور کاهش نفوذ ایران، حتی در یان فلسطینیها و لبنانیها، به هیچ وجه مد نظر نیست. در واقع مقامات آژانس توسعه بینالمللی آمریکا به طور غیر رسمی اعتراف کردهاند که رقابت با ایران از جمله وظایف ایشان نیست. آنچه که آزاردهندهتر است این است که مقامات مسئول مسائل ایران در وزارت امور خارجه گفتهاند که با دیگر «میزهای» تشکیل شده در هیئت امور خاورنزدیک در وزارت خارجه هماهنگ نیستند و هیچ گفتمان داخلی در مورد استراتژیهای ایران در منطقه، وجود ندارد.
نگرانی گسترده از گسترش نفوذ ایران ـ و تلاشهای تهران در جهت دست یافتن به توانمندی تسلیحاتی هستهای ـ فرصتهای متعددی را برای آمریکا فراهم میآورد تا بر اساس آنها اهداف خود را بنا نهد. اگر دولت اوباما تصمیم گرتفه باشد تا استراتژی را در پیش گیرد تا در حوزه قدرت نرم با ایران رقابت کند، به سرعت میتواند این استراتژی را وضع کند. ایران در حال حاضر تاکتیکهای کمهزینهای را در بحرین، یمن، عربستان سعودی و دیگر کشورها پیش میبرد. ایران این اقدامات را بدون آنکه امید به آن داشته باشد که خواسته خود را تحمیل کند، ترتیب میدهد؛ بلکه دل به فرصتهای موجود خوش کرده است از جمله جوامع معترض شیعی در این کشورها. آمریکا هیچ استراتژی تبعی را در پیش نگرفته است.
فشار وارد کردن به ایران در سراسر منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا همزمان چندین هدف را پیش میبرد: محدود ساختن نفوذ گسترده ایران، ممانعت از حمایت ایران از گروههایی همچون حزبالله و فراهم آوردن اهرم فشار مضاعف برای آمریکا در مذاکرات بر سر مسئله هستهای. در واقع چنین سیاستهایی میتوانند به رئیس جمهور اوباما کمک کنند تا هر چه بیشتر از احتمال منازعه عمده با ایران، بکاهد.
این پروژه به دنبال آن بود تا یک استراتژی را بر اساس قدرت نرم طراحی کند تا با فعالیتهای ایران در خاورمیانه مقابله شود و در این راه با کمک گرفتن از دولتهای دوستی که به واسطه منافع و اهداف مشترک به آمریکا گره خوردهاند، جمهوری اسلامی محدود شود. یک چنین استراتژی به شدت مورد نیاز است، به ویژه با در نظر گرفتن مذاکرات کنونی بر سر برنامه هستهای ایران. این مذاکرات بیش از پیش از استحکام روابط آمریکا با شرکای کلیدی در این منطقه میکاهد و نیازمند تلاشی بیشتر و نه کمتر، برای صیانت از این روابط است. شاید بسیار خوب باشد که ایران به محدود ساختن برنامه هستهای خود تن در دهد؛ اما جمهوری اسلامی خود را به یک استراتژی که صرفاً بر قدرت تسلیحاتی هستهای تکیه زده باشد، محدود نمیکند. ایران یک استراتژی پیچیده و چند بعدی قدرت نرم و سخت را در خاورمیانه در پیش گرفته است. زمان آن رسیده است که آمریکا هم چنین کند.
منبع : تسنیم