رای به مالکی رای به اقتدار بود
علیرضا آیتی کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی با اشاره به سناریوهای سیاسی پیش روی عراق برای تشکیل دولت تاکید می کند که مردم عراق به اقتدار و ایستادگی مالکی در برابر زیاده خواهی ها رای دادند...
انتخابات عراق در حالی برگزار شد که مخالفت های برای نامزدی دوباره نوری المالکی در مسند نخست وزیری به نسبت قبل از انتخابات بیشتر شده است. ایاد اعلاوی از الان ساز مخالفت خود را برای نخست وزیر مالکی کوک کرده است. جریان او همچنین نسبت به برگزاری انتخابات و آرای آن شک و تردیدهایی را مطرح می کنند. جریان شیعی دیگری از جمله صدر نیز نسبت به انتخابات و میزان آرا و همچنین نخست وزیری مالکی، اعتراض هایی را مطرح کرده اند. این در حالی است که دولت قانون سعی دارد نظر دیگر جریان ها را برای دست یابی به یک ائتلاف جلب کند. اما در این میان دیدگاه های مختلفی برای حضور دوباره یا عدم حضور مالکی در سمت نخست وزیر مطرح است. عده ای با طرح این که حضور مالکی تداعی تاریخ دیکتاتوری صدام حسین در عراق است، خواهان کنار کشیدن او این روند و باز شدن فضا به منظور آشتی ملی هستند. در عین حال گلایه هایی مبنی بر عملکرد دوران نخست وزیری از طرف گروه های کرد و اهل تسنن مطرح شده است. در مقابل عده ای حضور مالکی را به نفع عراق می دانند و بر این باورند، حضور دوباره او به منزله ثبات و اقتدار در عراق است. به باور این گروه، عراق نیازمند یک نخست وزیر مقتدر است و کسی جز مالکی نمی تواند چنین نقشی را بازی کند. آنچه در ادامه می آید گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با علیرضا آیتی؛ کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه پیرامون تحولات عراق پس از انتخابات و حضور دوباره مالکی در سمت نخست وزیری است :
پیش از انتخابات عراق شاهد بروز برخی مخالفت ها از سوی اهل تسنن، و حتی تعدادی از مراجع نسبت به حضور مالکی بودیم. این مساله حتی در میان شیعیان و رسانه ها نیز نمود پیدا کرده بود. گرچه ائتلاف دولت قانون به رهبری نوری المالکی 94 کرسی را به دست آورده اما مخالفت ها از قبل و اکنون نسبت به نوری المالکی و حزبش وجود دارد،ریشه های این مخالفت در میان گروه های سیاسی و مذهبی متفاوت در عراق را در چه می دانید؟
دو دور نخست وزیری نوری مالکی سه سطح فشار را بر شخص وی بتدریج شکل داده است. کشورهای عربی که هیچگاه عراق را به رسمیت نشناخته اند، نظیر عربستان و قطر با همراهی ترکیه نمی خواهند مالکی مجددا نخست وزیر شود. به این دلیل که مالکی، شخصیت های نزدیک به این کشورها را به استناد اینکه در اقدامات تروریستی نقش دارند ، در زاویه و حتی محاکمه قرار داده است. مثلا طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور عراق بعد از اتهامات مستندی که به وی وارد شد، به ترکیه گریخت. اکراد و سیاست مداران وابسته به جبهه عربی و غربی نیز نتوانسته دردوران نخست وزیری مالکی به آنچه می خواسته اند، برسند. مالکی امتیاز اضافه ای به بارزانی نداد و علاوی و دوستانش نیز هیچگاه نخست وزیری مالکی را به رسمیت نشناختند و دائما فضای سیاسی را شکل داده اند که در نهایت تروریست ها بهره اش را بردند.
طرف های شیعه نیز معتقدند که مالکی سرسختی دارد و صرفا وابستگان خود را در بین شیعیان حمایت می کند و چندان به سایرین در ائتلاف شیعه توجهی ندارد و ضمن اینکه مشکلات زیادی در اداره کشور ایجاد کرده است. اینکه مالکی بیشترین منتقدین را دارد به این دلیل است که اولا منصب نخست وزیری بسیار حساس و مهم بوده و دستیابی به آن آرزوی رهبران سیاسی عراق به ویژه ایاد علاوی است و رقبای مالکی(همسو با علاوی) انتظار دارند که آنها هم بتوانند روزی به بودجه عظیم کشور و مراکز قدرت دست یابند. این امری طبیعی است و در هر کشوری دموکراتیک شایع است. ثانیا حکومت کردن بر عراق با شرایط خاص تاریخی و پیچیده ای که دارد بسیار دشوار بوده و غیرممکن است که کسی بر این کشور حکومت و مشکل پیدا نکند. بنابراین انتقاد ها از مالکی طبیعی است. ثالثا عربستان و ترکیه و کشورهای مخالف مالکی با اعمال فشار و تحریک رقبا علیه وی به دنبال پیگیری اهداف منطقه ای خود هستند. این کشورها در عراق دوران مالکی نتوانستند اعمال نفوذ کنند، در سوریه هم ناکام ماندند و شخص مالکی را یکی از عوامل مهم این شکست می دانند. مالکی در حمایت از دولت سوریه در مقابل تروریست ها مثل سید حسن نصرالله یک گام از بقیه عراقی ها یا لبنانی ها جلوتر بود. این دو نخبه سیاسی زودتر از همه درک کردند که تروریست های داعش و النصره و ارتش آزاد بعد از تخریب سوریه به سراغ عراق و لبنان خواهند رفت و مردم را ذبح خواهند کرد، به همین خاطر با درک سریع تحولات، اجازه ندادند که طرح های تروریست ها در سوریه به نتیجه برسد. به تدریج بسیاری از عراقی ها و لبنانی ها در سطوح مختلف رسمی و غیررسمی متوجه شدند که موضوع سوریه تداوم خیزش های مردمی و بیداری عربی نیست و بحث آن ضربه به اسلام ناب محمدی است که از ایران به سمت عراق و سوریه و تا سواحل مدیترانه و مرزهای فلسطین و لبنان می رود. هم اینک بسیاری از رهبران دنیا و احزاب عراقی و لبنانی و سوری با مالکی و سیدحسن نصرالله موافقند که بشار بماند و اجازه اصلاحات به وی بدهند، بهتر از القاعده است. اما ترکیه و عربستان در این معادله، ضربه پرستیژی خورده اند و نمی دانند حیثیت خود را چگونه اعاده کنند. ترک ها در نهایت مجبور شدند وزیر خارجه خود را به عراق بفرستند که به نوعی تسلیم در برابر سیاست های منطقه ای مالکی است؛ سیاستی که با محور مقاومت به رهبری ایران منطبق بوده است.
ضلع چهارم منتقدین مالکی، بیت شیعه است که احزاب مختلف و حتی مرجعیت را دربرمی گیرد. مرجعیت با مبنا قراردادن مردم بدنبال کمک به ارتقای معیشت و رفاه و امنیت مردم است و از این زاویه از نوری مالکی انتقاد دارد. تلاشهای دولت و ارتش عراق طی چندسال گذشته تاکنون برای برقراری کامل امنیت موفقیت آمیز نبوده ولی اجازه هم نداده که تروریست ها بر کشور مسلط شوند که این قابل تقدیر است. جریان مقتدی صدر بیشترین و شدیدترین حملات را علیه مالکی داشته است که یکی از دلائل آن برخورد نظامی مالکی با طرفداران جریان صدر به ویژه در شهرک شهید صدر بغداد در زمان اشغال بود که منجر به کشته شدن برخی مردم در آن مناطق شد. طرفداران مقتدی صدر عمدتا جوانان هیجانی و پراحساسی هستند که مالکی معتقد است بی قانونی می کنند. اختلافات صدر با مالکی عوامل دیگری از نوع عراقی دارد. به هر حال مقتدی معتقد است که خاندان وی دارای جایگاه معنوی بالائی در بین شیعیان عراق است و لازم است به این جایگاه به ویژه یادگار شهید صدر(یعنی مقتدی)بها داده شود. احزاب دیگر شیعی نظیر مجلس اعلی، حزب فضیلت و شخصیت های دیگری نیزی احمد چلبی و ابراهیم جعفری و . . . نیز انتظار دارند مالکی در تصمیم گیری ها به آن ها نقش بیشتری اعطا کند و . . .
مالکی در چنین فضای دشواری در حال مدیریت کشور است ، با اینهمه وی وارد انتخابات شد و 94 کرسی کسب کرد و در پایتخت هم اول شد. بحران سوریه، استان الانبار را طی یکسال گذشته بشدت تخریب کرد، بگونه ای که تروریست ها در سال گذشته بیشترین کشتار را از مردم و ارتش گرفتند و هم اینک بحران استان الانبار به ویژه شهر فلوجه و موصل و . . . وارد مرحله سختی شده است و تروریست ها به راحتی سلاح وارد شهرها می نمایند و هرگاه اراده کرده اند آب را روی مردم مرکز و بغداد می بندند. حرکت مالکی در برخورد با تروریست ها قبل از انتخابات، حرکتی عقلانی و با تدبیر بوده است چون تروریست ها دوست داشتند که مالکی عملیات نظامی سنگینی روی فلوجه صورت دهد و آنها با قربانی جلوه داده اهل تسنن بهره اش را در انتخابات ببرند. مالکی این موضوع را درک کرد و کماکان از طرق حرفه ای دیگری تروریست ها را هدف قرار می دهد.
در سال 2009 شاهد بودیم که ائتلاف ایاد علاوی بیشترین کرسی های پارلمان را به دست آورد اما موفق به ائتلاف با دیگر احزاب برای پست نخست وزیری نشد، آیا احتمال تکرار این سناریو برای مالکی وجود دارد؟
العراقیه و خاستگاه علاوی به هیچ وجه با مالکی و ائتلاف ملی شیعه در عراق قابل مقایسه نیست. علاوی که در سال های قبل آرای خوبی به دست آورد بتدریج به واسطه تخریب وجهه اش در داخل عراق، به هر دلائلی وابستگی به خارج یا چیز دیگر، دچار انشعاب می شود و خیلی ها از وی جدا می شوند و آرای وی نیز بشدت تقلیل می یابد. کسی در عراق روی علاوی حساب نمی کند چون وی نتوانسته پایگاهی در بین شیعیان داشته باشد و اهل تسنن نیز گرایش بیشتری به اسامه النجیفی دارند تا علاوی. سه حزب مهم سنی که با علاوی همسو بوده اند در این دوره از انتخابات 53 کرسی به دست آوردند ولی مالکی به تنهائی بیش از 90 کرسی به دست آورد. از سوی دیگر، مالکی دارای پایگاه قوی بوده که احزاب و شخصیت های مختلفی به وی می پیوندند. یعنی حتی اگر گروه مقتدی صدر نیز بخواهند مالکی را تحت فشار قرار دهند، برخی احزاب و شخصیت های سنی مترصد پیوستن به مالکی هستند، چون از قبل مالکی و بهره برداری از پایگاه وی، جایگاه خود را تقویت می کنند. ولی جریان صدر به خوبی می داند اگر به تنهائی از ائتلاف ملی شیعه جدا شود و به دیگر احزاب بپیوندد متضرر می گردد. جریان صدر در بدنه ائتلاف ملی شیعیان بیشتر می تواند در آینده عراق ایفای نقش کند.
از سال 2006 مالکی نخست وزیر عراق بوده است. این درحالی است که مردم عراق تجربه حکومت دیکتاتوری داشته و باز بیم تکرار آن را دارند. حال چه میزان احتمال وجود دارد که مالکی جای خود را به فردی دیگری بدهد و راه را برای ائتلاف احزاب دیگر با ائتلاف دولت قانون باز کند؟
دموکراسی در عراق بر اساس فرمول هر عراقی یک رای است. بر اساس این مدل تاکنون مالکی نخست وزیر عراق بوده و اگر برای بار سوم هم مالکی نخست وزیر شود به معنای دیکتاتوری نیست. تا قانون اساسی عراق به صراحت منعی ایجاد کند، مالکی بر همین اساس و مدل دموکراتیک و اگر کرسی های زیادی در مجلس به دست آورد، می تواند ده ها بار دیگر هم نخست وزیر شود. مردم عراق اگر می خواهند مالکی نباشد خوب به وی رای نمی دهند. چرا مالکی در بغداد اول می شود؟ بغدادی که روزانه شاهد کشتار و انفجار است. بغدادی که سال هاست انتظار امنیت را می کشد. چرا؟ چون که بغدادی ها گزینه بهتر و مقتدرتر از مالکی ندارند. می دانند مالکی در مبارزه با تروریسم تمام تلاشش را داشته است و اگر این تلاش ها نبود الان بعثی ها و داعش بر بغداد حکومت می کردند. مالکی با این کرسی ها هم اینک دست بالا را در بین احزاب دارد و بعید است کنار بکشد. یعنی کنار بکشد که فردی با آرای کمتر بیاید؟ بنظرم این خلاف دموکراسی است. مگر اینکه خود مالکی از دنیای سیاست خسته شده باشد که آن بحث دیگریست.
پیامدهای حضور دوباره مالکی چه خواهد بود؟
عدم حضور دوباره مالکی در منصب نخست وزیری در صورتی که وی مایل به این منصب باشد، یعنی نادیده گرفتن 94 کرسی که میلیون ها رای پشت آن قرار دارد. این گزینه درست و متمدنانه ای برای عراقی ها نیست. از سوی دیگر سماجت احزاب بر اینکه نمی خواهند مالکی باشد، این هم بی عدالتی است چون آرای آنان برای ائتلاف علیه مالکی کافی نیست چون اکراد که بعید است با اهل تسنن ائتلاف کنند. شیعیان نیز احتمالش کم است که منشعب شوند. تا القاعده و بعثی ها و داعش در حال کشتار هستند بعید می دانم احزاب متفرق شوند. حضور مالکی در منصب نخست وزیری با جاروجنجال و هیاهوهای سیاسی و تبلیغاتی همراه خواهد شد ولی در نهایت احزاب با اخذ امتیازات از مالکی برای آینده عراق با نخست وزیری وی موافقت خواهند کرد. اگر احزاب بتوانند بر سماجت خود اصرار ورزند و مالکی از این آرای خود کوتاه بیاید، قطعا شخصی را خود مالکی و دولت قانون مشخص خواهند کرد. یعنی دولت قانون اجازه نمی دهد شخصی خارج از این حزب نخست وزیر شود. تاکنون دو بحث در ائتلاف شیعه در خصوص نخست وزیری بوده است. طرفداران مالکی می گویند نخست وزیر را حزب پیروز یعنی دولت قانون معرفی می کند ولی بقیه احزاب شیعی میگویند داخل ائتلاف شیعه توافق می کنیم و نخست وزیر را انتخاب خواهیم کرد. بستگی دارد کدامیک از این دو گزینه بر دیگری فائق آید.
عراقی ها برای انتخاب نخست وزیر باید نصف به علاوه یک - 165 کرسی- پارلمان به توافق برسند که گروههای شیعی 173 کرسی را به دست آورده اند و می توانند به تنهائی کابینه را تشکیل دهند. همه اتفاقات و مانورها باید داخل ائتلاف شیعه رخ دهد و حتی اکراد هم نمی توانند در انتخاب نخست وزیر تاثیرگذار باشند. نگاهها همه به داخل بیت شیعه است. در این بین باید مالکی بتواند مجلس اعلی و جریان صدر را قانع کند. سخت است ولی با دادن امتیازات مناسب می تواند وحدت بیت شیعه را حفظ کند. مالکی از مرجعیت قویا تمجید کرده است و این مواضع تاثیرگذار است. عادل المهدی عضو ارشد و مهم مجلس اعلا هم کنارگذاشتن مالکی را درست ندانسته است.
در این میان اهل تسنن دلخوری هایی نسبت به مالکی دارند، آیا کنار کشیدن مالکی می تواند زمینه آشتی سیاسی میان شیعیان و اهل تسنن را در عراق فراهم کند؟
قطعا خیلی ها دوست دارند مالکی کنار بکشد چون مقام اجرائی که هم پول و هم مناصب حکومتی و اجرائی فراوانی در عراق دارد مورد طمع همه است. ولی میزان رای مردم عراق است. اگر مالکی بخواهد کنار بکشد آن میلیون ها آرائی که به وی داده اند از مالکی انتظارات داشته اند. جواب آنان را احزاب دیگر می دهند؟ اگر مردم عراق احزاب دیگر را می خواستند که در راس باشند خوب از اول به آنها رای می دادند. دلخوری اهل تسنن بیشتر نتیجه ترس از القاعده و فشارهای سعودی و ترکیه و قطر است. دلخوری هم بیشتر از جانب احزاب است نه مردم. جامعه سنی چه سود و منفعتی از عربستان و قطر و ترکیه و احزاب سنی دیده اند؟ آنها سه استان سنی نشین را آباد کرده اند؟ آنها جلوی القاعده را گرفته اند؟ آنها به مردم سنی عزت و شان داده اند؟ نه آنها فقط به اختلافات طائفی دامن زده و با تقویت القاعده و داعش در عراق مناطق سنی نشین را به آتش کشیده اند. هم اینک داعش در فلوجه مردم سنی را به گروگان گرفته اند. مقصر مالکی است؟ مقصر کسانی هستند که با فرستادن سلاح و تروریست به سوریه، عراق را نیز تحت تاثیر قرار دادند.
در همین حال کردها نیز نسبت به عملکرد مالکی گلایه مند هستند. آنها نسبت به مالکی بی اعتماد شده اند. خلف وعده های مالکی موجب بروز چنین بی اعتمادی شد. البته این بی اعتمادی در بین دیگر گروه ها نسبت به مالکی وجود دارد. حال با وجود سایه بی اعتمادی چگونه ائتلاف صورت خواهد گرفت؟
بی اعتمادی اکراد شعار است. امتیازاتی که اکراد در زمان مالکی به دست آورده اند هیچگاه با دیگران به دست نمی آورند. مالکی مورد تحسین اهل تسنن است چون به اکراد امتیاز زیادی نداد. ملی گرائی مالکی اثبات شده است و بنابراین می بینیم که مردم در صلاح الدین که یک استان سنی نشین است بیشترین مشارکت در عراق را در انتخابات شورای شهر داشته اند. این یعنی اعتماد به حکومت و دولت و نخست وزیرش که اگر این نخست وزیر طائفه ای عمل می کرد اهل تسنن را از روند سیاسی بی اعتماد می کرد. ولی مالکی طائفه ای عمل نکرد. مالکی اکراد را بالانس کرد تا بیش از سهم خود نخواهند. بارزانی بخوبی می داند فرد مقتدی مثل مالکی می تواند منافع اکراد را بیش از افراد مدیون و بدهکار به احزاب تامین کند. اکنون مالکی با این94 کرسی به کمتر حزبی مدیون است. توازن در عراق گزینه مهمی است که به نفع اکراد می باشد. نخست وزیر ضعیف روی توازن در عراق تاثیر منفی می گذارد و هر حزبی بخواهد بر نخست وزیر فشار می آورد و دولت را تعطیل می کند . سال های گذشته وقتی فشار اکراد روی دولت مرکزی افزایش یافت اخباری آمد که آمریکائی ها به بارزانی هشدار دادند که مراقب سیاست هایش باشد و بیش از سقف تعیین شده روی مالکی فشار نیاورد. این معنا دارد. یعنی اکراد در یک سقف مشخص علیه دولت مرکزی می توانند مانور دهند و بیشتر از آن را اجازه ندارند. حال مالکی با این 94 کرسی موضع قوی تری نسبت به اکراد پیدا کرده است.
زمزمه های مبنی بر مخالفت علیه مالکی شنیده می شود، چقدر احتمال ائتلاف اکراد و اهل تسنن یا برحی گروه های شیعه با اهل تسنن در مخالفت با مالکی وجود دارد؟
در عراق بعد ازاشغال چند محور توافق شده تقریبا خود را اثبات کرده اند. اینکه نخست وزیر شیعه و رئیس جمهور کرد و رئیس مجلس سنی باشد. این در کوتاه و میان مدت قابل تغییر نیست. حتی الان هم که طالبانی بیمار بوده و در عراق نیست، اکراد از منصب رئیس جمهوری نمی گذرند و آن را به شیعه یا سنی نمی دهند. چون زمزمه هائی بود که اسامه النجیفی با اکراد توافق کند و این منصب را بگیرد و مجلس را به اکراد بدهد. موضوع دوم ائتلاف شیعه با کرد است که یک ائتلاف استراتژیک است. اکراد با اهل تسنن نمی توانند به توافق برسند چون دو اقلیت هستند و هر کدامشان نمی تواند تامین کننده منافع دیگری باشد. اهل تسنن با شیعیان نیز به دلیل مداخلات برخی کشورهای عربی و آمریکائی ها دشوار است مگر اینکه اهل تسنن عراق نگاهی به القاعده و خارج از عراق نداشته باشند و خودشان تصمیم بگیرند که در کنار 65 درصد جمعیت عراق یعنی شیعیان قرار گیرند و منافع خود را تامین کنند. البته فعلا تحقق این هم محتمل نیست. به همین دلیل اکراد بیشتر تمایل دارند با شیعه ائتلاف کنند. ولی در وضعیت جدید که شیعیان به تنهائی می توانند کابینه را تشکیل دهند خود اکراد هم دچار مشکل می شوند که البته مالکی گفته با آغوش باز هر حزبی بخواهد می تواند به وی بپیوندد.
در مصر مردم با کنار زدن مرسی موافق بودند اما آمریکا مخالف بود. ولی مرسی کنار گذاشته شد. در همین حال گفته شده که آمریکا موافق حضور دوباره مالکی است. آیا احتمال تکرار این اتفاق در عراق برای مالکی وجود دارد؟
با کلمه مردم موافق نیستم. برخی احزاب مصری که همه مردم مصر نمی شوند. اخوان المسلمین با این پایگاه عظیم مردمی را نباید در مصر نادیده گرفت. خطائی بود که در عصر بیداری اسلامی در مصر انجام شد و به چهره مردم مصر ضربه زد اگرچه اخوانی ها نیز بد عمل کردند و همه چیز را انحصاری کردند ولی این سبک کنار زدن مرسی درست نبود. آمریکائی ها در خصوص مرسی موافق بودند برود و چشمشان را روی اقدام ارتش بستند تا این اتفاق بد به نام آمریکائی ها تمام نشود و بنام السیسی و عربستان و دیگران رقم بخورد. در خصوص مالکی، آمریکائی ها یک فرد مقتدر ثبات آفرین در عراق را می خواهند تا نفت عراق در بازارهای جهانی جریان داشته باشد و بحران انرژی به وجود نیاید ولی چون مالکی در بحث سوریه به آمریکائی ها ضربه زد و از ماندن حکومت و دولت سوریه حمایت کرد الان آمریکائی ها هم وی را نمی خواهند وتمایل دارند وی را تنبیه کند. ولی نمی دانند با پایگاه مردمی مالکی چه کنند؟ کنار زدن مالکی توسط مردم که ممکن نیست توسط آمریکائی ها هم توهین به کل عراق است و آن هم ممکن نیست. آمریکائی ها درعراق تابع توافق عراقی ها خواهند بود و در یک سقف معینی فشار می آورند. اگر مالکی روی 70 یا 60 کرسی می آورد دست همه برای کنارگذاشتنش باز می شد ولی الان اینگونه نیست.
منبع : دیپلماسی ایرانی