حملهی زمینی اسرائیل به غزه؛ زمینهها، اهداف، پیامدها
اگرچه برخی مقامات صهیونیست صریحاً از اشغال دوبارهی غزه سخن گفتهاند اما این ادعا بیشتر به یک جنگ روانی شبیه است تا یک هدف نظامی طرحریزی شده. باور غالب در وزارت جنگ اسرائیل این است که باریکهی غزه، یک تله است که میتواند آنها را به طرز عمیقی گرفتار کند. وجود تونلهایی که اسرائیل از لحاظ اطلاعاتی و تاکتیک مقابلهی نظامی با آن عاجز است، یکی از مواردی است که ایدهی اشغال دوبارهی غزه را غیرعملی میسازد...
یورش هوایی و زمینی رژیم صهیونیستی به مردم مظلوم غزه همچنان بر تعداد شهدا میافزاید. پس از 11 روز حملهی هوایی بیامان به شهرهای مختلف نوار غزه، رژیم صهیونیستی در پنجشنبه 26 تیرماه اعلام کرد که عملیات زمینی را نیز آغاز میکند. چندین مقام برجستهی این رژیم از جمله وزیر دفاع و وزیرخارجهی آن به صراحت اعلام کردند که اسرائیل در پی اشغال دوبارهی این باریکه است. این ادعا اگرچه محل تأمل و بررسیهای میدانی و سیاسی است، اما به نظر میرسد آغاز عملیات زمینی در حالی که غزه 11 روز تحت شدیدترین حملات هوایی و موشکی بود، نشاندهندهی عدم تحقق اهداف اسرائیل میباشد. این نوشته در پی فهم چرایی آغاز عملیات زمینی به نوار غزه از سوی رژیم صهیونیستی است.
بهانهی آتشباران غزه
پنجشنبه 12 ژوئن سه شخص صهیونیست در شهر الخلیل در کرانهی باختری ناپدید شدند و از آن روز، کرانهی باختری و غزه روی آرامش را به خود ندید. جنگندههای اسرائیل بخشهایی از غزه را بمباران میکنند و فشارهای بسیاری بر اهالی کرانهی باختری وارد شد و ساکنان شهر الخلیل به طور پیوسته مورد بازجویی قرار گرفته و خانههایشان مورد حملههای شبانه سربازان رژیم صهیونیستی قرار گرفت. اسرائیل حتی برای تلافی ربوده شدن سه شهروند خود، فشارهای خود بر اسیران فلسطینی را نیز افزایش داده و اسرایی که پس از سالها آزاده شدهاند را نیز تحت پیگیرد قرار داد. سرویسهای امنیتی اسرائیلی همچنین دست به بازداشت گستردهی صدها نفر از جمله رئیس و اعضای پارلمان منتخب فلسطین، اساتید دانشگاهها، بازرگانان، دانشجویان و شخصیتهای اجتماعی زدند. تعداد بازداشتشدگان فلسطینی از زمان ناپدید شدن سه اسرائیلی در تاریخ 13 ژوئن، از مرز 500 نفر گذشت و 133 نفر از این افراد، اسرای تبادل شده با «گیلعاد شالیت» نظامی اسرائیلی که بیش از 4 سال در دست نیروهای مقاومت فلسطین اسیر بود، میباشند. زندهزنده سوزاندن نوجوان سیزده سالهای به نام محمد حسین ابوخضیر از سوی شهرکنشینان صهیونیست، اگرچه اعتراضات مردمی به فشارهای رو به افزایش اسرائیل را بیشتر کرد اما در این میان برخی منابع خبری اسرائیل از آماده شدن ارتش برای حملهی گستردهتری به غزه و کرانهی باختری خبر میدادند؛ خبری که زمان زیادی لازم نبود تا محقق شود.
زمینههای بهانهجویی اسرائیل برای حمله به غزه
این که ناپدید شدن سه صهیونیست و در نهایت کشته شدن آنها، دلیل حملهی هوایی اسرائیل به نوار غزه باشد، چندان پذیرفتنی نیست اگرچه بهانهی خوبی است. به نظر میرسد دلایل راهبردیتری در این حمله نهفته است؛ دلایلی که میتوان آن را در دو سطح داخلی و منطقهای مورد تحلیل قرار داد:
الف) سطح تحلیل داخلی
چرایی آغاز جنگ از منظر تحلیل سطح داخلی رژیم صهیونیستی چندان مؤلفههای پیچیدهای ندارد. داستان تکراری اقناع افکار عمومی صهیونیستها از یک سو و دست یافتن به یک اجماع داخلی، همیشه بهانههایی بودهاند که رژیم اشغالگر قدس را به آن وا میدارد تا حمله به غزه را در دستور کار قرار دهد. پس از ربوده شدن و در نهایت کشته شدن سه صهیونیست، فضای روانی شهرکنشینان مخدوش شد. اساساً امنیت ذهنی شهرکنشینان و صهیونیستها یکی از مؤلفههای مهمی است که سیاستمداران و استراتژیستهای این رژیم برای آن ارزش بسیاری قائلاند؛ امنیتی مصنوعی که به ناچار و به دلیل متجاوز بودن، از سوی دولتمردان این رژیم در ذهن شهروندان آن ساخته شده است و در صورت از میان رفتن، میتواند مبانی واهی مشروعیت آن را در بلندمدت تحت تأثیر قرار دهد. ترس بسیار این رژیم از بیان اعلام واقعی کشتهشدگان خود در نبرد با نیروهای مقاومت، نشانهای از اهمیت این امنیت است. بر این اساس تلاش نتانیاهو و کابینهاش برای بازسازی افکار عمومی صهیونستها نسبت به کشته شدن سه شهرکنشین، یکی از مسائلی است که در حوزهی تحلیل داخلی حمله به غزه میتوان ذکر کرد.
ب) سطح تحلیل منطقهای
اما پاسخ به چرایی آغاز این نبرد از سوی اسرائیل در حوزهی منطقهای، نمیتواند بدون توجه به شرایط منطقهای جبههی مقاومت صورت گیرد. اکنون سوریه به عنوان خط مقدم جبههی مقاومت درگیر بحرانی است که از سال 2011 این کشور را به خود مشغول کرده است. وجود تروریستهای تکفیری که هیچ اولویتی را برای نبرد با اسرائیل در شرایط کنونی قائل نیستند، عملاً وزنهی راهبردی تحولات را به نفع رژیم صهیونیستی تغییر داده است. اگرچه با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سوریه و پیروزی بشار اسد در آن، میزان بحران تا حدی کاهش یافت اما همچنان سوریه ناآرام است و این امر، امکان مانور اسرائیل را افزایش میدهد. عراق به عنوان یکی دیگر از کشورهای جبهه مقاومت که اواخر سال 2010 از اشغالگران آمریکایی رهایی یافت، میتوانست نقش موثری در سطح منطقهای و در قالب جبههی مقاومت ایفا کند اما با توطئههای بسیار، این کشور اکنون در بحرانی عمیق فرورفته و بخشهایی از آن در اشغال گروه تروریستی داعش است. استقلالخواهی اقلیم کردستان که این روزها از بیان همسویی با اسرائیل ابایی ندارد، از دیگر مواردی است که شرایط را برای دولت نوری المالکی سخت کرده است. در لبنان اگرچه حزبالله همچنان با هوشیاری و قدرت در معادلات سیاسی این کشور بازی میکند اما تلاشهای گستردهی جریان 14 مارس برای به قدرت رساندن سمیر جعجع باعث شده است تا لبنان از اواخر اردیبهشتماه تاکنون، بدون رئیس جمهور باشد. جعجع یکی از نزدیکترین چهرههای سیاسی همسو با اسرائیل است.
برخلاف جبههی مقاومت که درگیر بحرانهای تحمیلی بوده و عملاً شرایط سیاسی آن تا حدی به نفع اسرائیل تمام شده است، در جبههی سازش به سرکردگی عربستان، اگرچه شرایط بحرانی نیست اما سکوت همراه با تأیید این دولتها شرایط را برای مانور اسرائیل فراهم کرده است. اگر از دیدارهای مکرر مقامات عربی با مقامات صهیونیست طی ماههای اخیر صرفنظر شود، مواضع کنونی این دولتها نسبت به جنگ غزه به خوبی نشان میدهد که وضعیت سیاسی منطقه در سطح دولتها چگونه به نفع اسرائیل است. شاید برای فهم این مسئله گفتگوی تلفنی ملک عبدالله پادشاه عربستان با السیسی رئیس جمهور مصر، بتواند این مواضع را آشکار کند. عبدالله در این گفتگو ضمن اعلام حمایت از طرح آتشبس قاهره، بدون هرگونه محکومیت اسرائیل، صرفاً از کشته شدن غیرنظامیان در غزه ابراز ناراحتی کرده است! خط رسانهای ضد مقاومت نیز در رسانههای عربستان فعال شده است. روزنامهی فرامنطقهای الحیات وابسته به عربستان در یکی از سرمقالههای خود، حماس را به دلیل پرتاب موشک به سوی سرزمینهای اشغالی، متهم به زمینهسازی برای کشتار مردم غزه کرد.(1) علاوه بر عربستان، دولت مصر با عدم بازگشایی گذرگاه رفح و حتی تخریب تونلهای مجاهدان فلسطینی و آماده کردن طرح آتشبسی که بیشتر به نفع اسرائیل است تا مردم غزه، همسویی خود با رژیم صهیونیستی را بیشتر از قبل آشکار ساخت. بر این اساس به نظر میرسد در تحلیل منطقهای جنگ غزه، دو مسأله شرایط را برای آغاز این نبرد از سوی اسرائیل فراهم کرده است: بحرانهای داخلی جبههی مقاومت و اطمینان از سکوت و حتی حمایت دولتهای عربی منطقه.
حمله به غزه؛ چرا حالا؟
به نظر میرسد دلایل حملهی اسرائیل به غزه را میتوان در دو حوزهی سیاسی و نظامی مورد بررسی قرار داد:
1. مقابله با رشد سیاسی مقاومت در فلسطین
آنچه که این روزها باعث شده است تا اسرائیل حملهای خونین به غزه را در دستور کار قرار داده و از شرایط داخلی و منطقهای بهره جوید، چیزی نیست جز ضعیف کردن گروههای مقاومت فلسطینی. طی ماههای اخیر، در حوزهی سیاسی دو رویداد مهم باعث شد تا جریان مقاومت در فلسطین قدرت بیشتری از گذشته کسب کند:
1.1 شکست مذاکرات سازش
شکست مذاکرات سازش یکی از این موارد بود که بار دیگر راهبرد مقاومت در مقابله با اسرائیل را به رخ کشید. طبق توافقات به عمل آمده، در مذاکرهی سه جانبهی تشکیلات خودگردان، آمریکا و رژیم صهیونیستی که با تلاشهای شبانهروزی جان کری وزیر خارجه آمریکا در تابستان سال گذشته برگزار شد، مدت زمان دور جدید مذاکرات صلح تا پایان آوریل 2014 تعیین شد. اسرائیل پذیرفت تا در چهار مرحله، برخی از اسرای فلسطینی قدیمی را آزاد کند و از گسترش شهرکسازیها در کرانهی باختری و قدس شرقی خودداری کند. اما اسرائیل به هیچ یک از وعدههای خود عمل نکرد. شهرکسازیها همچنان رو به گسترش است. طی مدتی که دور جدید مذاکرات صلح آغاز شده، بیش از صدها واحد مسکونی در شهرکهای صهیونیستی به بهرهبرداری رسیده است و مقامات صهیونیست سیاست گسترش شهرکسازی را اساساً مسالهای خارج از مذاکرات صلح میدانند. اما علاوه بر این تعهد اسرائیل که نقض شد، موضوع آزادی اسرای قدیمی نیز از همان ابتدا با کارشکنیهای بسیار مواجه شد. طبق برنامهریزی و توافق طرفین بنا بود که اسرائیل بدون هر گونه پیششرطی، اسرای قدیمی فلسطین را در چهار مرحله آزاد کند. تا کنون سه مرحلهی آزادسازی صورت گرفته است اما یک ماه قبل از پایان مذاکرات، نتانیاهو صریحاً گفت که در قبال آزادی 430 اسیر فلسطینی باید چیزی عایدش شود. او تمدید شش ماه مذاکرات سازش را در قبال این آزادسازی خواستار شده بود. البته لازم به ذکر است که در سه مرحلهی گذشته نیز اگرچه اسرائیل برخی اسرا را آزاد کرد، اما در قبال آن جوانان بسیاری را به اسارت گرفت. در هر صورت مذاکرات سازش شکست خورد و تشکیلات خودگردان به عنوان حامی گفتمان سازش، بار دیگر در امتیازگیری حداقلی از اسرائیل ناکام ماند. محمود عباس در حالی نتوانست اسرای فلسطینیای که نتایاهو وعدهی آزادیشان را داده بود، آزاد کند که حماس صرفاً در قبال یک اسیر صهیونیست به نام گیلعاد شالیت، صدها اسیر فلسطینی را آزاد کرده بود.
بر این اساس یکی از دلایل حملهی اسرائیل به غزه میتواند افزایش هزینهی مقاومت و کاهش قدرت سیاسی حماس و سایر گروههای سیاسی تعبیر شود. جنگ قطعاً تلفات انسانی و مادی بسیاری برجای خواهد گذاشت و این مسئله در تحلیل صهیونیستها به معنای زمینهسازی برای روی برگرداندن مردم از گفتمان مقاومت و در نتیجه کاهش قدرت سیاسی و مردمی حماس خواهد بود.
1.2 آشتی ملی
اما دیگر رویدادی که طی ماههای اخیر موجب تقویت سیاسی حماس شد، آشتی ملی میان او و گروه فتح بود. این آشتی اگرچه برای هر دو گروه از سر ناچاری بود چرا که هر دو به دلیل برخی سیاستها، مورد انتقاد مردم فلسطین بودند، اما دستآوردهای بیشتری برای حماس داشت. حماس با این معاهدهی آشتی، رسماً در قدرت شریک شد و این به معنای پذیرش گفتمان مقاومت از سوی محمود عباس بود. اسرائیل به خوبی معانی این آشتی را درک کرد و نتانیاهو خیلی سریع مخالفت خود را با آن اعلام داشت. از نگاه مقامات صهیونیست، حالا یک گروه تروریستی به نام حماس در قدرت به رسمیت شناخته شده است و این میتواند دورنمای بازی سازش را مخدوش کند.
حملهی اسرائیل به غزه میتواند این آشتی را تحت تأثیر قرار داده و عملاً قدرت سیاسی حماس را در سطح رسمی و در قالب تشکیلات خودگردان کاهش دهد. مواضع چند روز گذشتهی محمود عباس اگرچه بر محکومیت اسرائیل استوار است اما به نظر میرسد مداخلات منطقهای از سوی برخی دولتهای عربی که مخالف حماس هستند، میتواند این همسویی حداقلی و شفاهی عباس را تحت تأثیر قرار داده و زمینهی واگرایی دوبارهی حماس و فتح را ایجاد کند.
2. تضعیف زیرساختهای نظامی مقاومت فلسطین
یکی از اصلیترین دلایل حملهی نظامی گستردهی اسرائیل به باریکهی غزه، انهدام زیرساختها، انبارها و تجهیزات گروههای مقاومت است. چارچوب دفاعی اسرائیل بر اساس منطق بازدارندگی دائمی شکل گرفته است. اوج این منطق را میتوان در نصب سیستمهای بازدارندهی «گنبد آهنین» مشاهده کرد. بازدارندگی باید متناسب با تجهیزات نظامی دشمن طرحریزی شود و بر همین اساس، داشتن موشکهای پیشرفتهای که در اختیار گروههای مقاومت است، میتواند مبنای بازدارندگی اسرائیل را زیر سؤال برده و او را ناچار به حملهی نظامی جهت از میان بردن تسلیحات طرف مقابل سازد. اگرچه این حملات، هزینههایی نیز برای اسرائیل در حوزههای حقوقبشری، افکار عمومی، سیاسی و حتی نظامی در پی خواهد داشت اما برای اسرائیل، امنیت و کسب اطمینان خاطر راهبردی در چارچوب منطق بازدارندگی، فوریترین نیاز است که در صورت به خطر افتادن، به هیچ یک از قواعد انسانی پایبند نخواهد بود.
***
حملهی زمینی؛ راهی برای پایان جنگ
اگرچه برخی مقامات صهیونیست از جمله وزیر دفاع و وزیر خارجهی این رژیم صریحاً از اشغال دوبارهی غزه سخن گفتهاند اما این ادعا بیشتر به یک جنگ روانی شبیه است تا یک هدف نظامی طرحریزی شده. باور غالب در وزارت جنگ اسرائیل این است که باریکهی غزه، یک تله است که میتواند آنها را به طرز عمیقی گرفتار کند.(2) وجود تونلهایی که اسرائیل از لحاظ اطلاعاتی و تاکتیک مقابلهی نظامی با آن عاجز است، یکی از مواردی است که ایدهی اشغال دوبارهی غزه را غیرعملی میسازد. روزنامهی السفیر لبنان در این خصوص مینویسد: «به نظر میرسد که اسرائیلیها پس از گذشت بیش از یک هفته از عملیات زمینی مجبور شدهاند اعلام کنند که تضمینی نیست که تمام تونلهای منتهی به سرزمینهای اشغالی در این عملیات نابود شود و هیچ طرفی در سرزمینهای اشغالی وجود ندارد که ادعا کند روش و یا مکانیزمی دارد که مانع بازگشت دوبارهی حماس و یا هر گروه فلسطینی برای حفر تونلها شود.»(3) از سوی دیگر هرگونه اقدام برای اشغال دوبارهی غزه از مسیر عملیات نظامی، میتواند امکان به اسارت گرفته شدن سربازان صهیونیست را افزایش دهد. این احتمال برای اسرائیل بسیار دردناک است چرا که امنیت ذهنی شهروندانش را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت ناچار خواهد شد تا در مقابل اسرای خود، صدها اسیر فلسطینی را آزاد کند. لذا به نظر میرسد دلایل حملهی زمینی اسرائیل به غزه را باید در جای دیگری جست:
- حملهی زمینی برای تحمیل آتشبس غیرمتوازن
طرح آتشبسی که از سوی دولت مصر تهیه شده است، دو محور اساسی را در بر دارد. در یکی از بندهای این طرح آمده است: «رژیمصهیونیستی باید متعهد شود که هیچ عملیات نظامی دیگری چه به صورت هوایی، دریایی و یا زمینی علیه نوار غزه اجرا نکند و مردم و غیر نظامیها را هدف قرار ندهد.» از سوی دیگر در بند دیگری ذکر شده که همهی گروههای فلسطینی نیز باید از آنچه «اعمال خشونتآمیز علیه اسرائیل» نامیده شده، دست بردارند و هیچ راکتی به سوی اسرائیل شلیک نکنند یا اینکه شهرکنشینان اسرائیلی را نیز مورد هدف قرار ندهند. این طرح بلافاصله از سوی اسرائیل مورد پذیرش قرار گرفت چرا که اصلیترین خواستهی او یعنی توقف پرتاب موشک از سوی گروههای مقاومت، در آن ذکر شده بود. اما گروههای مقاومت اعم از حماس و جهاد اسلامی قاطعانه این طرح را رد کرده و یک خواستهی مهم یعنی پایان حصر غزه را به عنوان شرط اصلی برای آتشبس مطرح کردند. پس از این بود که ارتش اسرائیل حملهی نظامی را آغاز کرد. لذا با توجه به مواردی که در خصوص عدم ارادهی اسرائیل برای اشغال دوبارهی غزه ذکر شد، این عمیات نظامی بیشتر از این که هدف اشغال را دنبال کند، در پی فشار به گروههای مقاومت برای پذیرش آتشبس است؛ آتشبسی که پذیرش آن به نوعی خلع سلاح گروههای مقاومت محسوب میشود. این را میتوان در مصاحبهی نتانیاهو با شبکهی سیانان نیز مشاهده کرد. او گفته است که باید غزه خلع سلاح شود و حتی کمکهای بشردوستانه به مردم غزه هم باید مشروط به خلع سلاح حماس از سلاحهای سنگین از جمله موشک و راکت شود. لذا عملیات زمینی نه به هدف گسترش عملیات نظامی که برای پایان دادن به جنگ از طریق تحمیل یک آتشبس غیرمتوازن به گروههای مقاومت است.
- جبران ناکامیها
یک دلیل دیگر برای آغاز عملیات نظامی زمینی از سوی ارتش اسرائیل، جبران ناکامیهای این ارتش در مقابله با گروههای مقاومت است. برخلاف تصور اسرائیل، این بار عملکرد گروههای مقاومت در غزه بسیار غافلگیرانه بود. بهرهگیری از نیروهای غواص برای اولین بار، به پرواز درآوردن پهپاد، پرتاب موشک به سوی تلآویو با اعلام زمان پرتاب، انهدام جنگندهی F16 و برخی موارد دیگر از جمله اقدامات مثبتی است که طی روزهای گذشته از سوی حماس صورت گرفته است. این اقدامات باعث شده تا رعب و وحشت میان صهیونیستها افزایش یابد. گنبد آهنین به عنوان یکی از پیشرفتهترین و گرانترین سامانههای دفاعی و ضدموشکی نیز نتوانسته است در مقابلهی همهجانبه با موشکهای پرتابی از سوی گروههای مقاومت موفق باشد. لذا به نظر میرسد علاوه بر تلاش اسرائیل برای تحمیل آتشبس غیرمتوازن به حماس از طریق تحت فشار قرار دادن آن با حملهی زمینی، این حمله تلاشی برای جبران ناکامیها در مقابلهی هوایی با مقاومت باشد.
پیامدها
یکی از پیامدهای مهم حملهی زمینی اسرائیل به غزه در کوتاهمدت، تشدید حملات حماس و سایر گروههای مقاومت به سرزمینهای اشغالی خواهد بود. این مسأله را میتوان در ابتکارات نظامی حماس طی روزهای گذشته مشاهده کرد. یکی دیگر از این پیامدها، به اسارت گرفتن سربازان صهیونیست است. این مسأله میتواند شرایط را در معاوضهی اسرای فلسطینی با سربازان به اسارت گرفته شدهی اسرائیل فراهم سازد و یک بار دیگر، رجحان استراتژی معاوضهی اسرا را بر روش مذاکره و سازش نشان دهد. اما در صورت طولانی و فرسایشی شدن جنگ غزه، تلفات انسانی در غزه افزایش خواهد یافت و دولتهای میانجیگری چون مصر و یا برخی کشورها همچون فرانسه با شدت بیشتری طرح آتشبس را پیگیری خواهند کرد. احتمال پیشرفت نظامی اسرائیل در نوار غزه از طریق زمین، اگرچه بسیار پائین است اما در صورت تحقق چنین مسألهای، شرایط برای حماس و سایر گروههای جهادی سخت شده و امنیت سلاحهای آنها به خطر میافتد. اما بر اساس آنچه محتملتر است یعنی پیروزی گروههای مقاومت، به نظر میرسد باید منتظر تقویت بیش از پیش گفتمان مقاومت در فلسطین بود. این گفتمان در کرانهی باختری نیز تقویت خواهد شد و شعلههای اعتراض کنونی در این کرانه را که بعضاً از آن به عنوان انتفاضهی سوم نیز یاد میشود، فروزانتر خواهد ساخت. اما یکی از پیامدهای مهم نبرد غزه، نزدیکی هرچه بیشتر گروههای مقاومت به یکدیگر خواهد بود.(5) با آغاز بحران سوریه، به دلیل برخی اختلاف نظرات میان حماس با ایران و حزبالله لبنان، برخی واگراییها رخ داد. با نبرد غزه، این اختلاف نظرات تا حدی به حاشیه رفته است و به نظر میرسد جبههی مقاومت پس از بحران سوریه، حالا به تنظیم روابط مجددی دست خواهد یافت. افزایش اعتراضات داخلی در رژیم صهیونیستی، فشار افکار عمومی جهان بر این رژیم، آشکار شدن بیش از پیش نفاق برخی دولتهای عربی و... از دیگر پیامدهایی است که نبرد این روزهای غزه در پی خواهد داشت.
جمعبندی
یورش وحشیانهی اسرائیل به باریکهی غزه در شرایطی که جبههی مقاومت به ناچار درگیر بحرانهای تحمیلی است، با شرایط دشواری مواجه شده است. اسرائیل برای سرکوب گروههای مقاومت و تضعیف آنان در دو حوزهی سیاسی و نظامی، حملات سهمگینی را علیه مردم مظلوم غزه آغاز کرد اما اکنون برای پایان دادن به این حمله، با پاسخ منفی گروههای مقاومت مواجه شده است. این گروهها برخلاف دو نبرد 22 روزه و 8 روزه، شرط اصلی برای پذیرش آتشبس را پایان حصر غزه میدانند در حالی که اسرائیل در پی خلع سلاح و یا اخذ تعهد از گروههای مقاومت برای توقف پرتاب موشک به سوی سرزمینهای اشغالی است. حملهی زمینی اسرائیل به غزه در این چارچوب مورد تحلیل قرار میگیرد. اسرائیل توان اشغال دوبارهی غزه را ندارد و هدف او از این حمله، صرفاً تحمیل آتشبس غیرمتوازنی است که در آن، حصر غزه همچنان ادامه خواهد داشت.
----------------------------------------
منابع:
1. عقل العقل. «حماس والعبث بأرواح الفلسطینیین!». الحیات. ٢٢ یولیو ٢٠١٤.
2. عدنان ابوعامر. «العملیة البریة الإسرائیلیة فی غزة.. المغامرة المکلفة». الجزیر 22 یولیو ٢٠١٤.
3. حلمی موسی. «الأنفاق لغز یحیر الجیش الإسرائیلی». السفیر. ٢٤ یولیو ٢٠١٤.
4. «بندهای طرح آتشبس مصر برای غزه». خبرگزاری فارس. 24 تیر 1393.
5. «جنگ جدید اسرائیل، اتحاد محور بازدارنده منطقه را قویتر کرد». خبرگزاری فارس. 24 تیر 1393.
برگرفته از تبیین