جنگ هفتاد و دو ملت در انتخابات لبنان
پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۲۵ ب.ظ
جابجایی کرسی قدرت و دست به دست شدن آن بازهم نگاه ها را به "عروس خاورمیانه" معطوف کرده است. شاید بتوان لبنان امروز را نمونه ی کوچکی از خاورمیانه دانست که در آن قدرت های بزرگ و کوچک جهانی و منطقه ایی به دنبال ایفای نقش خود در آن هستند با این تفاوت که برای این خاورمیانه کوچک این بار مردم لبنان تصمیم خواهند گرفت...
دیدبان: موقعیت استراتژیک، گوناگونی اقوام و ادیان، احزاب مستقل و وابسته ی گوناگون، ترکیب جمعیتی منحصر بفرد و تاریخ پرفراز و نشیب شاید از جمله عواملی باشد که لبنان را به بستری مناسب برای تحقق اهداف سیاست خارجی کشورهای مختلف بدل کرده است. شاید به همین دلیل باشد که در تمامی طرح های خاورمیانه ایی قدرت های بزرگ و کوچک جهانی یا منطقه ایی از لبنان یا به عنوان بازیگر اصلی یا مهره ی تاثیر گذار و تعیین کننده در معادلات استفاده می شود و می توان در این رهگذر به جنگ 2006 لبنان و 22 و 8 روزه غزه و دست آخر نبرد سورریه اشاره کرد.
به همین دلیل است که نحوه ی توزیع قدرت در لبنان نه تنها برای کشورهای منطقه بلکه برای بسیاری از کشورهای بزرگ و تأثیرگذار در منطقه حائز اهمیت است. موقعیت استراتژیک لبنان نیز مزید بر این علت شده است. 225 کیلومتر مرز ساحلی در دریای مدیترانه، 79 کیلومتر مرز با رژیم صهیونیستی و 375 کیلومتر مرز با سوریه، از لبنان کشوری کوچک با تاثیر گذاری وسیع ساخته است. از این روست که کشورهای مختلف، به بهانه های گوناگون به لبنان ورود داشته اند. این ورود گاه به صورت اشغال و تصرف، مستعمره سازی، جنگ، تبادلات فرهنگی و ایجاد احزاب همسو بوده است.
لبنان صحنه ی ایفای نقش قدرت ها
در این قسمت به بررسی منافع کشورهای مختلف در لبنان خواهیم پرداخت:
ایران
شاید ترجیع بند روابط ایران با لبنان را بتوان وجود رژیم صهیونیستی دانست. حمایت از مردم مظلوم فلسطین به عنوان یکی از اهداف جمهوری اسلامی از دیرباز در روند سیاست های منطقه ایی و بین المللی ایران سایه افکنده است. سیاستی که ریشه در آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) و مکتب انقلابی امام خمینی(ره) دارد. به جرأت می توان دهه ی 80 میلادی و تشکیل مقاومت اسلامی لبنان (حزب الله) را نقطه ی عطفی در روابط ایران و لبنان دانست. با تشکیل نیروی مقاومت، تفکر مقاومت در منطقه پا گرفت و شعله های انتفاضه نمودی دیگر از آن بود که دود آن به چشم کسانی رفت که می پنداشتند با مقاومت کار به جایی نمی برند. حمایت ایران از محور مقاومت بوجود آمده در منطقه بر کسی پوشیده نیست و امروز حزب الله لبنان و سوریه در خط مقدم این محور در حال نبرد هستند.
عربستان
داعیه دار رهبری جهان اسلام در لبنان به دنبال هر چه باشد، به دنبال اسلام نیست. سیاست خارجی عربستان با مخلوطی از تفکرات عبدالوهاب، ساخته های ذهنی ابن تیمیه و رنگ وهابیت، از دیرباز به دنبال محو تفکر شیعی (در صورت امکان) یا حداقل محدود و محصور نمودن آن بوده است. انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، آب سردی بر پیکره ی عربستانی بود که با وجود شاه، خود را به این هدف نزدیک می دید. با ورود ایران به تحولات غرب خاور میانه و شکل گیری حزب الله و پیروزی آنها بر رژیم صهیونیستی، و الگوگیری از مقاومت در فلسطین و به تبع آن تباه شدن برنامه شیعه زدایی و شیعه هراسی در منطقه، عربستان با به کار گیری قدرت نفت و اشاعه ی تفکر وهابیت پا به عرصه ی داخلی لبنان گذاشت. با شروع بحران سوریه، اهمیت لبنان برای عربستان دوچندان شد. با تسلط بر لبنان، سوریه و فلسطین به عرصه ی یکه تازی عربستان بدل خواهند شد. از این رو عربستان با تمام قوا به حمایت از نیروها و احزاب سیاسی همسو با خود در لبنان می پردازد. به قدرت رسیدن متحدان سعودی بی شک منافع زیادی برای آنها خواهد داشت.
قطر
امیر نشین کوچک، چندیست آروزهای بزرگی در سر می پروراند. قدرت اقتصادی قطر از راه فروش نفت و جذب گردشگر و سیاست های منطبق با غرب جرات رقابت با ام القری جهان اسلام را به دنبال آورده است. از شروع بحران در سوریه، قطر به عنوان گرم کننده ی معرکه خوش رقصی خود را به غرب ثابت کرد و خود را به عنوان گزینه ی مورد اطمینان غرب در صورت به بن بست رسیدن روابط با عربستان مطرح کرد. بعد از آن قطر به دنبال استحکام بخشیدن به قدرت خود از راه تاثیر گذاری در منطقه همت گماشت. ولی سیاست قطر در لبنان را نمی توان جدا از سیاست عربستان در لبنان مورد بررسی قرار داد. آنچه مشهود است، این است که برنامه ی قطر بیشتر بر روی سوریه متمرکز شده و البته شواهد نیز همین امر را ثابت می کند و فعلا نگاه آنها به لبنان نگاهی وسیله ایی برای دستیابی به اهداف آنها در سوریه است که در این رهگذر منافع عربستان در لبنان، منافع قطر در سوریه را نیز تامین می کند.
سوریه
بی شک اولویت اول در سوریه نجات از آتشی است که هیزم آن را غرب با حمایت های مادی و معنوی خود و آتش آن را عربستان و قطر و برخی دیگر از گروه ها مانند القاعده و تکفیریون فراهم کرده اند است. دولت آتی در لبنان با توجه به معادلات جدید در سوریه و شکست تکفیری ها در جبهه های متعدد از ارتش، در صورت همکاری با دولت و مردم سوریه می تواند به حل بحران کمک شایانی نماید. ولی در عین حال اگر دولت آینده لبنان همسو با برخی کشورهای عربی منطقه، به حمایت از گروه های معارض بپردازد، آنگاه شرایط برای دولت سوریه وخیم می شود. چرا که اوضاع برای ارسال افراد مسلح و تسلیحات برای نیروهای معارض فراهم شده و از طرفی دیگر حزب الله که توان خود را برای یاری رساندن به مردم و دولت صرف کرده است مجبور می شود نیروی خود را صرف دولتی کند که همسو با سیاست های عربستان طبیعتا فشار زیادی بر روی مساله مقاومت و سلاح آن خواهد آورد که این خود گشودن جبهه ایی جدید در منطقه خواهد بود.
رژیم صهیونیستی
در حالیکه شکست های پیاپی و اعتراضات داخلی و بیداری اسلامی در منطقه، ضعف چشمگیری را در دولت اشغالگر پدید آورده بود، آنها فرصت بوجود آمده در پی اعتراضات اولیه در سوریه را غنیمت شمرده، از آن به عنوان سکویی برای بازگشت به دوران اوج خود بهره بردند. با اوج گرفتن بحران در سوریه و به تاراج رفتن انقلاب های مردمی منطقه (شکست بعضی و مصادره شدن بعضی دیگر) و جهت گیری اشتباه برخی دولتمردان عربی و گروه های خاص، فرصت بازگشت به دوران طلایی برای رژیم اشغالگر بیش از پیش فراهم شد. این همه در حالی اتفاق افتاد که واضح بود شاه کلید این تغییرات در سوریه است و با بازگشت اوضاع در سوریه به حالت طبیعی، فرصت بوجود آمده برای آنها از بین خواهد رفت. از این رو اسرائیل توان خود را برای به بن بست کشاندن کار در سوریه بسیج کرده است. استراتژی اسرائیل در سوریه، فرسایشی کردن اوضاع و ادامه دار بودن جنگ است چرا که هر دو طرف درگیر در سوریه برای اسرائیل خطرناک اند. همانطور که سوریه را می توان کلید تغییرات منطقه دانست، همچنین می توان لبنان را در شرایط کنونی کلیدی برای راه حل سوریه دانست که در بالا به آن اشاره شد. از طرفی دیگر رژیم اشغالگر قدس از ابتدای تاسیس در لبنان به دنبال دولتی صرفا مسیحی بوده است که اسرائیل را به رسمیت شناخته و با آن همکاری کند. این طرح به طرق مختلف دنبال شده است که هربار با شکست مواجه شده است. شکست طرح اورانیوم با ترور بشیر جمیل، شکست نیروهای فالانژ از حزب الله در سال 2000 و شکست در جنگ 33 روزه از مهمترین آن طرح ها به شمار می آید.
آمریکا
تجربه ی تلخ سالهای 1982 تا 1984 و یادآوری حضور نیروهای آمریکایی در خاک لبنان که به قصد استحکام بخشیدن به طرح اورانیوم صورت گرفته بود و با شکست طرح مذکور و کشته شدن 241 نفر از تفنگداران آمریکایی همراه شد، خللی در تمایل آنها برای دخالت در امور لبنان ایجاد نکرده است. آنها به همان اندازه که بحث نظامی را در سوریه دنبال می کنند، بحث سیاسی را در لبنان پیش می برند. بعد از به انحراف کشاندن انقلاب های منطقه و به پای میز مذاکره نشاندن ایران، حال به دنبال روی کار آمدن دولت متبوع خود در لبنان هستند. در صورت همراهی لبنان، طرح های آینده ی آنها برای خاورمیانه با مشکل کمتری روبروخواهد بود.
فرانسه
حضور فرانسه در لبنان را بیشتر باید از جنبه ی دیپلماسی عمومی بررسی کرد. سابقه ی حضور فرانسویان در لبنان به سال 1919 باز می گردد. زمانی که طبق معاهده ی ورسای، لبنان به فرانسه واگذار شد. با اینکه فرانسه به دلیل مشکلات اقتصادی در سال 1943 نیروهایش را از لبنان خارج کرد، ولی تاثیر حضور 22 ساله ی آنها همچنان در لبنان باقیست. از طرفی دیگر لبنان بازار مصرف خوبی برای کالاهای فرانسوی به حساب می آید. سیاستمداران لبنان نیز کم و بیش از سیاستمداران فرانسوی تاثیر پذیرفته اند. علاوه بر این، فرانسه در حوزه ی فرهنگ، تجارت و سیاست روابط خوبی با لبنان دارد و این روابط در منطقه ایی که آمریکا و هم پیمانان منطقه اش به نفوذ در آن مشتاق هستند، از اهمیت زیادی برخوردار است.
حال در ادامه بعد از بررسی کشورهای خارجی موثر در تعاملات داخلی لبنان به بررسی اجمالی جریانات داخلی این کشور می پردازیم.
دو ائتلاف با 6 روز اختلاف
با انعقاد پیمان طائف حضور نیروهای سوری در خاک لبنان که برای ایجاد صلح در پی جنگ های داخلی به این کشور آمده بودند، رسمیت یافت و این بحث بعدها بعد از تحقق بندهای دیگر پیمان مذکور، مورد مناقشه ی احزاب مختلف قرار گرفت. این مناقشات در سال 2005 به اوج خود رسید. بعد از استعفای رفیق حریری، در 14 فوریه 2005 وی در انفجاری کشته شد. با اینکه وی با مساله سلاح مقاومت موافق بود ولی با حضور نیروهای سوری در خاک لبنان به شدت مخالفت می کرد. همین امر باعث شد تا بعد از ترور وی، انگشت اتهام به سوی سوریه باشد. اوضاع لبنان متشنج بود و احزاب درباره ی موضوع سوریه به دو گروه مخالف و موافق تقسیم شده بودند. پس از چندی، سیدحسن نصرالله برای پایان دادن به اوضاع، پیشنهاد داد تا موافقین باقی ماندن نیروهای سوریه در لبنان در روز 8 مارس 2005 دست به تظاهرات صلح آمیز بزنند. کمی آن طرف تر مخالفین، روز 14 مارس را برای تظاهرات هواداران خود اعلام کردند. دست آخر در پی قطعنامه 1559 و فشارها بر سوریه، ارتش سوریه نیروهای خود را از خاک لبنان خارج کرد.
مساله ی سوریه، نقاط اشتراک و افتراق احزاب مختلف در لبنان را نمایان کرد. تا قبل از آن جریان های سیاسی در لبنان بدین شرح بود:
- جریان های شیعی حول محور امل و حزب الله؛
- جریانهای مسیحی حول محور احزابی چون نیروهای لبنانی، کتائب و المرده؛
- جریان های سنی حول محور جریان المستقبل و بعضا جماعت اسلامی و توحید اسلامی؛
- جریان های دروزی حول محور حزب سوسیالیست ترقی خواه،
احزابی که روز8 و 14 مارس به خیابان ها آمدند بعد از ماجرای خروج نیروهای سوری، ائتلاف های 8 مارس و 14 مارس را تشکیل دادند. بدین ترتیب در نحوه ی چینش جریان های سیاسی در لبنان تغییری اساسی حاصل شد.
ائتلاف 14 مارس، لبنان ملتهب
این ائتلاف که در شکل گیری آن کشورهای آمریکا، عربستان، فرانسه، مصر و رژیم صهیونیستی دخیل بودند، بر دو اصل خروج نیروهای سوری از خاک لبنان و خلع سلاح مقاومت تشکیل شد. از گروه ها و احزاب موثر این ائتلاف می توان به گروه های احزاب زیر اشاره کرد:
جریان المستقبل
این جریان توسط رفیق حریری پایه گذاری شده و پس از ترور وی رهبری آن بر عهده ی پسر وی، سعد حریری می باشد. این گروه از جریان های سنی لبنان است که دارای نفوذ و قدرت زیادی بین احزاب مختلف است. روابط این حزب با کشورهای غربی و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به دلیل داشتن بیشترین تاثیرگذاری در ائتلاف 14 مارس دارای اهمیت فراوانی است. این حزب با بهره گیری از کمک های کشورهای غربی و برخی کشورهای عربی منطقه دارای بازوی رسانه ایی قوی می باشد. 3 کانال تلویزیونی، ماهواره ایی، خبری، رادیو الشرق و روزنامه های النهار و اللواء جزء این دسته هستند. همسویی با غرب، کمک به اجرای سیاست های عربستان و مخالفت با نفوذ روسیه و ایران در لبنان از جمله سیاستهای امروزی این حزب است.
امین جمیل؛ رییس جمهور اسبق لبنان و رییس حزب مسیحی کتائب لبنان
حزب کتائب
از قدیمی ترین احزاب مسیحی بودند که در زمان اشغال لبنان توسط فرانسه، از طرف فرانسویان برای تقویت مسیحیان لبنان تأسیس و تغذیه می شدند. از ابتدای تأسیس دارای شاخه ی نظامی موسوم به فالانژ بودند که توسط کشورهای غربی حمایت می شد. در 1975 عملیات حزب منجر به جنگ داخلی شد که 15 سال به طول انجامید. رهبران حزب، پیمان طائف را تولد دوباره خود می دانند. کارشناسان این حزب را نه یک حزب میانه رو بلکه یک حزب تندروی مسیحی قلمداد می کنند که تمایل زیادی برای همکاری با همکیشان خود در غرب دارند و گاها به ابزار اجرای برخی سیاست های آنان بدل میشوند.
قوات لبنان
یکی دیگر از احزاب مسیحی که در زمان جنگ های داخلی با گروه های مسلمان درگیر بود، حزبی بود که توسط بشیر جمیل با نام قوات لبنان پایه گذاری شده بود. احزاب مسیحی اکثرا حمایت دولت های مسیحی در اروپا را داشتند. این حمایت ها در دوران جنگ داخلی لبنان به کمک های تسلیحاتی ارتقاء یافت. به طور طبیعی احزاب مسیحی نیز در برهه های مختلف از هم کیشان خود در اروپا حمایت کرده اند.
جریان سوسیالیست ترقی خواه
این حزب بر پایه ی سکولاریسم و اکثریت دَروز توسط کمال جنبلاط در سال 1949تشکیل شد. در سال 1997 پس از ترور کمال جنبلاط، ولید جنبلاط رهبری حزب را بر عهده گرفت. احزاب دموکراسی ملی و توحید لبنان با انشعاب از این حزب به صف هم پیمانان حزب الله پیوستند. چندی پیش در پی تغییر رای جنبلاط، این حزب به صف ائتلاف 8 مارس پیوست.
از دیگر گروه های این ائتلاف می توان به حزب حرکت ملی لبنان (مسلمان) اشاره کرد.
ائتلاف 8 مارس، لبنان آزاد و مستقل
این ائتلاف 3 اصل را سرلوحه کار خویش قرار داد:
- مخالفت با خلع سلاح مقاومت
- حمایت از سوریه
- مقاومت در برابر اسرائیل
مهمترین احزاب و جریانات در این ائتلاف عبارتند از:
جنبش امل
این حزب را می توان حاصل تلاش امام موسی صدر و اولین حرکت جدی شیعیان در لبنان دانست. جنبش امل بیشتر در زمینه ی سیاسی فعالیت می کند و در میدان سیاست به حمایت از مقاومت می پردازد. آنها توانستند با شرکت در رقابت های سیاسی در لبنان و کسب کرسی های مختلف در مجلس و دولت، از منطقه ی شیعه نشین جنوب محرومیت زدایی کنند. بیشتر مواضع سیاسی این حزب همسو با محور مقاومت در منطقه اتخاذ می شود.
مقاومت اسلامی (حزب الله)
با اینکه در بدو تاسیس این حزب از شیعیان تشکیل شده بود، ولی با گسترش دامنه ی فعالیت و ورود به فضای سیاسی بسیاری از اهل تسنن و مسیحیان لبنان نیز به این حزب گرایش پیدا کردند. قرار گرفتن در خط مقدم محور مقاومت و رویارویی با خطرات مختلف و پشت سرنهادن آزمون های بزرگ از این حزب جوان، حزبی با تجربه ساخته است و طی سالهای اخیر به یکی از تاثیرگذارترین احزاب در لبنان بدل شده است.
جریان ملی آزاد لبنان
این جریان مسیحی که با تبعید میشل عون به پاریس شروع به سازماندهی خود کرد، در سال 2005 در پی بازگشت میشل عون به طور رسمی فعالیت های خود را ادامه داد. با رهبری میشل عون که از مخالفین سرسخت سوریه بود این حزب ابتدا از احزاب تشکیل دهنده ی ائتلاف 14 مارس بود ولی با انعقاد قرار داد توافق بین حزب الله و امل به صف آنها پیوست. بسیاری این حزب را قدرتمندترین حزب مسیحی خاورمیانه می دانند که دارای ساختاری قوی و منسجم و قدرت تاثیر گذاری بالا می دانند. تاثیر بالای این حزب در بین مسیحیان، بر اهمیت این حزب افزوده است. مخالفت با تحریم ها بر ضد ایران، مخالفت با اعمال تروریستی در سوریه توسط تکفیری ها و مخالفت با ورود کاخ سفید به مسائل داخلی لبنان از جمله مواضع اخیر این حزب است.
ابراهیم المصری دبیر کل جماعت اسلامی لبنان- نفر سمت راست
جماعت اسلامی لبنان
یکی از شاخه های اخوان المسلمین که در سال 1964 به طور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد. این حزب در جریان ترور رفیق حریری سیاست اعتدال را در بین دو جناح اصلی 14و 8 مارس بر عهده گرفت. رابطه ی این حزب با جریان المستقبل که مانند این حزب از جزیانات سنی لبنان است به دلیل حمایت المستقبل از عزل محمد مرسی در مصر رو به تیرگی گذاشته است. این جریان در بحبوحه ی انقلاب مصر به حمایت از نیروهای اخوان و کاندیداتوری محمد مرسی پرداخت. در جریان شیخ فتنه(احمدالاسیر) نیز به دنبال میانجیگری بین نیروهای وی و ارتش لبنان بود.
با این حال، با اینکه این حزب برای عربستان در روابط خود احترام زیادی قائل است ولی به حمایت از جریان مقاومت در لبنان و در راس آن حزب الله می پردازد و این ویژگی، آنها را در ائتلاف 8 مارس گرد آورده است.
از دیگر اعضای مهم این ائتلاف می توان به حرکت توحید اسلامی اشاره کرد.
سناریوهای پیچیده
به گزارش دیدبان عربستان در لبنان به دنبال به قدرت رسیدن گروه های همسو با خود به منظور فشار بیشتر بر سوریه و حزب الله است که در این صورت می تواند لبنان را به پایگاه دوم گروه های تکفیری تبدیل کند، پروژه ایی که در شهر طرابلس کلید خورده است و فعلا به نتیجه نرسیده است. آمریکا نیز با توجه به اینکه وجود حزب الله در لبنان و اسد در سوریه را تهدیدی برای منافع خود در منطقه به حساب می آورد، به دنبال کم کردن قدرت و نفوذ این دو در منطقه می باشد. اشتراک منافع آمریکا و عربستان آنها را ملزم به حمایت از ائتلاف 14 مارس کرده است. در آستانه ی انتخابات تعداد دیدارهای مقامات دو کشور با سران ائتلاف 14 مارس و در راس آنها سعد حریری افزایش داشته است. کمک های اخیر عربستان به لبنان نیز از جمله کمک 3 میلیارد دلاری برای تجهیز ارتش این کشور نشانه ی دیگری از این موضوع است. در سوی دیگر بیشتر مواضع گروه 8 مارس بر قطع دخالتهای خارجی و آرام کردن اوضاع داخلی لبنان بنا شده است. یکی از اهداف حزب الله در ورود به بحران سوریه را هم می توان نکشیده شدن آتش درگیری ها به لبنان دانست که در راستای همان سیاست است.
در هر صورت انتخابات لبنان می تواند به صحنه ی رقابت بزرگی تبدیل شود که بازیگران زیادی از خارج مرزهای لبنان نیز در آن دخیل اند و این امر طبیعی به نظر می رسد چرا که نتایج انتخابات نیز تنها لبنان را تحت تاثر قرار نمی دهد.
نتیجه گیری
اتفاقات اخیر در لبنان فضا را برای اظهار نظر گروه های 14مارس مبنی بر لزوم خروج نیروهای حزب الله از سوریه فراهم کرده است و این می تواند بیانگر عزم برخی جریانات و کشورها برای گشودن جبهه ایی جدید در لبنان باشد. جبهه ای که می تواند معادلات جدیدی را در منطقه رقم بزند. ولی باید توجه داشت که در آخر این مردم لبنان هستند که دست به انتخاب می زنند. به نظر دیدبان، با نگاهی مختصر به تاریخ پر التهاب لبنان، می توان به این نکته پی برد که درگیری ها و جنگها و معضلات لبنان بیشتر در زمانی رخ داده است که سایه ی دولت مستقر و قدرتمند بر سر این کشور نبوده است. از این رو ایجاد دولت می تواند راه حل بسیاری از مشکلات و تقویت کننده ی ثبات در لبنان باشد. حال مردم لبنان بار دیگر پس از پیمان دوحه در سال 2008 و تشکیل دولت بار دیگر دولت منتخب خود را انتخاب خواهند کرد. تجربه ی این سالها طبعا مردم لبنان را به میزان درک بالاتری از مسائل رسانده است که می تواند در این میدان پر هیاهو به کمک آنها بیاید.
منابع:
- احزاب سیاسی لبنان- نویسنده نهاد حشیشو- مترجم سیدحسین موسوی- مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
- حزب الله – سیده سمیه طباطبایی – انتشارات روایت فتح
- http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8808040297
- http://siasi.porsemani.ir/node/1758
- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/286956
- http://www.mehrnews.com/detail/News/2204938
منبع : دیدبان