تفاوت رفتار سیاسی آلسعود و ایران با متحدان خود در یمن
يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۳۶ ب.ظ
مهار حوثی ها اولین اقدامی بود که باید صورت میگرفت، بعد از آن باید سایر طرفهای درگیر در یمن مهار میشدند. اما با این وجود در دوره اخیر حتی روابط عربستان با حزب الاصلاح نیز دچار تغییر شده است. عربستان نمیداند که آیا باید جنبش الاصلاح را نیز به علت نزدیکی به اخوان جزو گروههای تروریستی به حساب آورد یا نه؟
دولتها تنها با پول اداره نمیشوند، این عبرتی است که اگر عربستان سعودی آن را درک کند، از شکست سخت خود در یمن جلوگیری خواهد کرد. البته عربستان سعودی نمیتواند از معرکه جنوبی خود حمایت کند، چرا که سیاستهای اشتباهی را در این کشور دنبال کرده است، این در حالی است که ایران با وجود اینکه از لحاظ جغرافیایی از یمن دور است، اما میداند چطور سیاستهای خود را به وسیله عقل و نه پول در این کشور دنبال کند. نتیجه این معرکه نیز برتری ایران نسبت به عربستان در داخل یمن بوده است.
یمن ضعیف و تجزیه شده به نظر میرسد، کشوری که در مرزهای عربستان سعودی واقع شده است، با سیاستهای اشتباه عربستان که از چندین دهه قبل در این کشور دنبال شده، رو به سوی درگیریهای مسلحانه و قبیلهای پیش میبرد.
در حقیقت سعودیها غیر از اینکه به افراد و گروههای مختلف پول بدهند تا بتواند محبت آنها را بخرند، کار دیگری در یمن نمیکنند. این موضوع باعث واگرایی گروه های مختلف و افزایش تروریستها و جنگها در این کشور شده است. در مقابل آنها هیچ برنامه ریزی مدون یا سیاستهای راهبردی عمیقی ندارند و هیچ پرونده ای را نیز دنبال نمی کنند، آنها فقط پول پرداخت میکنند.
به همین علت است که اوضاع پیچیده شده و موازنه ها دچار اختلال شده است، پروژههای منطقهای و مناسبات آنها از جمله پروژه سیاسی عربستان در یمن شکست خورده و طرحهای ابتکار خلیجی یا کنفرانس گفتگوهای این کشور نیز رسوا شده است.
با این وجود به نظر نمیرسد عربستان سعودی سیاستهای راهبردی مشخصی در قبال همسایه یمنی خود داشته باشد. ریاض معتقد است که خریدن محبت به معنای آرامش مرزهای جنوبی این کشور خواهد بود. این کشور نمیداند که یمن به اوضاعی رسیده که هر لحظه ممکن است اتفاقات غافلگیر کنندهای در این کشور ایجاد شود و باعث شود تا اوضاع به حالت قبل برگردد.
عربستان سعودی پیشتر فکر می کرد که اوضاع یمن به مجرد تامین پولهای میلیاردی نفت و برگزاری کنفرانسهای پرهزینه در حالت عادی قرار خواهد گرفت. اما این اتفاق نیفتاد. به این ترتیب ریاض در رقابت های منطقه ای و بین المللی فرصت دستیابی به برگه یمن را از دست داد، این در حالی است که پیشتر، از این برگه در برابر تمام چالشهای پیرامونی خود استفاده میکرد، اما الان بدون دوست و همپیمان و بدون شریک در تصمیمات سیاسی عمل میکند.
اهمیت حضور به عنوان یک قدرت قوی در این است که این قدرت را داشته باشی که بتوانی دولتهای کوچکتر را در ائتلافهای قوی وارد کنی. تضعیف کردن این دولت ها از سوی تو باعث تزلزل موقعیت خودت میشود. اگر بخواهیم آمریکا را مثال بزنیم، باید بگوییم که این کشور بدون حمایت دولتهای کوچکتر از خود هرگز نمی توانست جنگهای جهانی خود را دنبال کند.
به همین علت است که اشتباه سعودی ها بزرگتر به نظر میرسد، چرا که ریاض تنها کشوری را که می توانست هم پیمانی مستحکم و پشتیبانی امن برای آن باشد را به تضعیف کشانده است. شکی نیست که تضعیف یمن پایان کار حاکمیت سعودی در عربستان را نیز به جلو میاندازد.
درگیری های داخلی در یمن و تجزیه این کشور و رواج هرج و مرج در آن، کشوری باثبات را برای عربستان ایجاد نمیکند. دولتهای خلیج فارس این موضوع را به خوبی می دانند. آنها میدانند که امنیت خلیج فارس از ورودی جنوبی آن یعنی یمن تامین میشود. اما این کشورها برگه یمن را در اختیار عربستان سعودی قرار دادند تا میلیونها ریال بدون داشتن یک طرح مشخص برای پروژه سیاسی خود در این کشور هزینه کنند.
دولت ها تنها با پول اداره نمیشوند، بویژه اگر پول بدون عقل به کار گرفته شود. عربستان سعودی می توانست تمامی طرفها را جمع کند، بویژه بعد از اینکه همه گروه ها از جمله حوثی ها برای شرکت در کنفرانس گفتگوهایی که این کشور میزبان آن بود، اعلام آمادگی کرده بودند.
ریاض اما این فرصت را از دست داد و سعی کرد طرفهایی را تقویت کند که مانند سلفیها وابسته به آن بودند، عربستان میخواست افراط گرایی آنها را پیروز عرصه سیاسی یمن کند، اما این روند به انفجار یمن منجر شد.
ورشکستگی عربستان و دست برتر ایران در یمن
عربستان بزرگترین کشور موجود در محافل تصمیم سازی یمن است یا لااقل طبیعی است که حتی بدون دخالت آمریکا یا سازمان ملل اینگونه باشد، این دخالت آمریکا یا سازمان ملل به معنای تداخل در برنامههای کاری سعودیها و امنیت ملی این کشور است. به گونهای که به نظر میرسد امنیت ملی تاکنون اصلا در عربستان و سایر کشورهای خلیج فارس مطرح نبوده است.
آنها عموما نقش میانجی را بازی می کنند، نه یک شریک منطقهای. هیئت خلیجی عموما به عنوان محب و هوادار یمن در مذاکرات حاضر میشوند، نه به عنوان هم پیمان و شریک در تمام اتفاقاتی که در این کشور روی میدهد.
مهار حوثی ها اولین اقدامی بود که باید صورت میگرفت، بعد از آن باید سایر طرفهای درگیر در یمن مهار میشدند. اما با این وجود در دوره اخیر حتی روابط عربستان با حزب الاصلاح نیز دستخوش تغییر شده است. عربستان نمیداند که آیا باید جنبش الاصلاح را نیز به علت نزدیکی به اخوان المسلمین جزو گروههای تروریستی به حساب آورد یا نه؟
معلوم نیست عربستان چرا این سبک پیچیده در مدیریت درگیریهای یمن را در پیش گرفته و سعی دارد طرف های مهم این بازی را از خود براند و آن ها را تروریست بداند. معلوم نیست ریاض چطور میخواهد به این ترتیب هواداران سلفی خود را در عرصه سیاسی نگه دارد.
این طرفها الان فضای یمن را متشنج کردهاند و امنیت این کشور تحت تاثیر قرار گرفته است، این در حالی است که هیچ میانجی منطقهای یا داخلی وجود ندارد که مأموریت آرام کردن اوضاع را دست بگیرد. مسدود کردن راهها نیز به نفع هیچ کس نیست.
تمام این اقدامات بیهوده به نظر میرسد. رقیب بزرگتر این کشور استراتژی قوی و طولانی مدتی در یمن دارد، استراتژی که با پرداخت پولهای کمتر همراه است، اما نقش موثری را در حوادث این کشور ایفا میکند.
به نظر می رسد این روش اداره بازی از سوی ایران است که عربستان را به ورشکستگی کشانده است، به همین علت عجیب نیست که از مدتی قبل میبینیم که شیخهای بزرگ و اعیان یمنی که روزگاری مردان وابسته به سعودیها بودند، الان به سمت گفتگوهای محرمانه با ایران کشیده میشوند و عجیب نیست که جماعت اخوان المسلمین در یمن آمادگی خود را برای برقراری مناسبات بسیار خوب با کشوری که اوضاع را با منطق سیاسی و نه ایدئولوژیک خود اداره میکند، اعلام کردهاند.
ایران در این شرایط با شعار خویشتنداری وارد عرصه یمن شد، این کشور البته هیچ تصمیمی در یمن نمی گیرد، چرا که جزو ده کشوری که طرح انتقال سیاسی در یمن را ارائه کردند، نیست. عربستان سعودی به عمد سعی میکرد ایران را از نقشه انتقال سیاسی در یمن دور کند، اما ایران حتی از آمریکا نیز به یمن نزدیکتر است. معروف است که یمن هرگز نمیتواند بدون داشتن روابطی قوی با ایران و عربستان روی پای خود بایستد.
ایران در سیاستهای خود در قبال یمن اصرار داشت که باید با همه گروهها همگرایی صورت گیرد. این کشور خود را به عنوان یک نصیحت کننده بزرگ نشان می داد که نظر همه را به سمت خطرات بزرگ قومیت گرایی جلب میکند، این کشور در این راه حتی حاضر است با عربستان سعودی نیز همکاری داشته باشد.
ایران میتواند از حیات خلوت عربستان به نفع خود استفاده کند، چرا که سیاستهای این کشور در منطقه مبتنی بر اهداف بزرگ و دراز مدت است. این کشور به دنبال آرامش آنی و لحظه ای نیست، بلکه از هم اکنون به پنجاه سال بعد نگاه می کند و راهبردها و رفتار خود را بر پایه آن ترسیم می کند. فرق اساسی بین ایران و عربستان سعودی این است که تهران اموال زیادی را برای رقابت با پولهای سعودی در یمن مصرف نمیکند.
ایران به خوبی میداند که جدا کردن اخوان از عرصه سیاسی یمن به نفع این کشور نیست، ایران میخواهد آنها را وادار به عقب نشینی و کاهش سهمیههایشان در دولت کند، اما نمیخواهد مانند اقدام عربستان در مصر به طور کلی آنها را کنار بزند. ایران میخواهد آنها را نیز هم پیمان خود داشته باشد، اما در درجه دوم اهمیت.
این بدان معنی نیست که حوثیها بخشی از سلفی ها خواهند بود. ایران به سلفیها به عنوان هم پیمانی نگاه میکند که هر لحظه ممکن است با آنها دچار اختلاف شوند. اختلافات مذهبی و اعتقادی بین ایران و حوثی ها هم وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. از سوی دیگر مشکل است که این جماعت مسلح بخشی از ایران باشند. حتی روش مدیریت بحران حوثیها نیز با طرف ایرانی متفاوت است. با این وجود همکاری و همگرایی و اهداف مشترک موجود بین ایران و جماعت انصار الله وجود دارد.
ایران از هوس نظامی گری حوثی ها به صوت کامل راضی نیست، اما آن ها ایران را در تصمیمات خود بی طرف می گذارند و به صورت مفهومی می گویند: ما بهتر میدانیم چطور در یمن رفتار کنیم.
ایران میداند که کنار زدن کامل گروههای یمنی خطراتی بیشتر دارد، اما در عین حال به دنبال تقویت هم پیمانان خود در داخل یمن هستند. تا مشارکت قوی آنها را تضمین کند و آنها را در جایگاه شایسته سیاسی و نظامی این کشور نگه دارند.
رفتار ایران بر عکس عربستان سعودی است که همواره عادت دارد هم پیمانان خود را تضعیف کرده و آنها را وابسته خود کند و هیچ راهبرد مشخصی ندارد تا عناصر خود را در آن مسیر هدایت کند، عربستان هیچ برنامهای برای پنجاه سال آینده یا حتی 5 سال آینده خود ندارد. تمام هم و غم آنها این است که پادشاه نمیرد و برای تعیین ولیعهد به مشکل برخورد نکنند.
خاندان سعودی اساس همگرایی در عربستان سعودی است و به هم خوردن این خانواده به معنای فروپاشی کامل رژیم عربستان است، چرا که این کشور هیچ عامل دیگری نداشته که در این دهههای طولانی بر پایه آنها استوار باشد.
اما ایران خیلی خوب میداند که چطور باید رفتار کند. تهران به خوبی می داند خطر واقعی از سوی سلفی هایی است که عربستان آنها را هدایت میکند. ایران میداند که اخوانیها رقیب اصلی سلفیها هستند، چرا که از همان مکتب فکری هستند.
اخوانی ها می توانند تمام تاثیرات سلفیها را مهار کنند. این موضوع از زمان تشکیل تجمع اصلاح در یمن به وجود آمده است، تجمعی که ائتلاف قبایل و سلفیها و اخوانی ها به آن پیوسته اند. این تجمع هوشمند ترین جنبش اسلامی در منطقه است. ایرانیها نیز از جمله کشورهایی هستند که از این حزب حمایت کردهاند. حزبی که به عنوان یک پروژه سیاسی است که میتواند با هر کشوری در منطقه از جمله قطر و عربستان سعودی و ایران همکاری و ائتلاف داشته باشد. همگرایی ایران و حزب الاصلاح در سالهای گذشته نیز صورت گرفته بود.
حتی حمید الاحمر شیخ الاصلاح رئیس جمعیت قدس بود که از سوی ایران تامین مالی میشد و روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران و حزب الله و دیگر رهبران حزب الاصلاح داشت. اما تحولات سوریه برنامه های کاری را تغییر داد، این در حالی بود که حتی انقلاب یمن در سال 2011 هیچ مشکلی بین ایران و الاصلاح ایجاد نکرد و ایران در کنار انقلاب یمن بود و عربستان سعودی مخالف آن بود.
یمن ضعیف و تجزیه شده به نظر میرسد، کشوری که در مرزهای عربستان سعودی واقع شده است، با سیاستهای اشتباه عربستان که از چندین دهه قبل در این کشور دنبال شده، رو به سوی درگیریهای مسلحانه و قبیلهای پیش میبرد.
در حقیقت سعودیها غیر از اینکه به افراد و گروههای مختلف پول بدهند تا بتواند محبت آنها را بخرند، کار دیگری در یمن نمیکنند. این موضوع باعث واگرایی گروه های مختلف و افزایش تروریستها و جنگها در این کشور شده است. در مقابل آنها هیچ برنامه ریزی مدون یا سیاستهای راهبردی عمیقی ندارند و هیچ پرونده ای را نیز دنبال نمی کنند، آنها فقط پول پرداخت میکنند.
به همین علت است که اوضاع پیچیده شده و موازنه ها دچار اختلال شده است، پروژههای منطقهای و مناسبات آنها از جمله پروژه سیاسی عربستان در یمن شکست خورده و طرحهای ابتکار خلیجی یا کنفرانس گفتگوهای این کشور نیز رسوا شده است.
فروپاشی روند سیاسی در یمن نگرانیهای عربستان را افزایش داده است، چرا که میترسد این بحران به خارج از آن صادر شود و از آنجائی که عربستان به صورت مستقیم در همسایگی یمن قرار دارد، تحت تاثیر این سیاستها قرار میگیرد. سعودی ها از این میترسند که مرزهای جنوبی آنها به منبعی برای صادرات تروریسم و مواد مخدر و افراد مهاجر و سلاح تبدیل شود.
با این وجود به نظر نمیرسد عربستان سعودی سیاستهای راهبردی مشخصی در قبال همسایه یمنی خود داشته باشد. ریاض معتقد است که خریدن محبت به معنای آرامش مرزهای جنوبی این کشور خواهد بود. این کشور نمیداند که یمن به اوضاعی رسیده که هر لحظه ممکن است اتفاقات غافلگیر کنندهای در این کشور ایجاد شود و باعث شود تا اوضاع به حالت قبل برگردد.
عربستان سعودی پیشتر فکر می کرد که اوضاع یمن به مجرد تامین پولهای میلیاردی نفت و برگزاری کنفرانسهای پرهزینه در حالت عادی قرار خواهد گرفت. اما این اتفاق نیفتاد. به این ترتیب ریاض در رقابت های منطقه ای و بین المللی فرصت دستیابی به برگه یمن را از دست داد، این در حالی است که پیشتر، از این برگه در برابر تمام چالشهای پیرامونی خود استفاده میکرد، اما الان بدون دوست و همپیمان و بدون شریک در تصمیمات سیاسی عمل میکند.
اهمیت حضور به عنوان یک قدرت قوی در این است که این قدرت را داشته باشی که بتوانی دولتهای کوچکتر را در ائتلافهای قوی وارد کنی. تضعیف کردن این دولت ها از سوی تو باعث تزلزل موقعیت خودت میشود. اگر بخواهیم آمریکا را مثال بزنیم، باید بگوییم که این کشور بدون حمایت دولتهای کوچکتر از خود هرگز نمی توانست جنگهای جهانی خود را دنبال کند.
به همین علت است که اشتباه سعودی ها بزرگتر به نظر میرسد، چرا که ریاض تنها کشوری را که می توانست هم پیمانی مستحکم و پشتیبانی امن برای آن باشد را به تضعیف کشانده است. شکی نیست که تضعیف یمن پایان کار حاکمیت سعودی در عربستان را نیز به جلو میاندازد.
دولت ها تنها با پول اداره نمیشوند، بویژه اگر پول بدون عقل به کار گرفته شود. عربستان سعودی می توانست تمامی طرفها را جمع کند، بویژه بعد از اینکه همه گروه ها از جمله حوثی ها برای شرکت در کنفرانس گفتگوهایی که این کشور میزبان آن بود، اعلام آمادگی کرده بودند.
ریاض اما این فرصت را از دست داد و سعی کرد طرفهایی را تقویت کند که مانند سلفیها وابسته به آن بودند، عربستان میخواست افراط گرایی آنها را پیروز عرصه سیاسی یمن کند، اما این روند به انفجار یمن منجر شد.
عربستان بزرگترین کشور موجود در محافل تصمیم سازی یمن است یا لااقل طبیعی است که حتی بدون دخالت آمریکا یا سازمان ملل اینگونه باشد، این دخالت آمریکا یا سازمان ملل به معنای تداخل در برنامههای کاری سعودیها و امنیت ملی این کشور است. به گونهای که به نظر میرسد امنیت ملی تاکنون اصلا در عربستان و سایر کشورهای خلیج فارس مطرح نبوده است.
آنها عموما نقش میانجی را بازی می کنند، نه یک شریک منطقهای. هیئت خلیجی عموما به عنوان محب و هوادار یمن در مذاکرات حاضر میشوند، نه به عنوان هم پیمان و شریک در تمام اتفاقاتی که در این کشور روی میدهد.
مهار حوثی ها اولین اقدامی بود که باید صورت میگرفت، بعد از آن باید سایر طرفهای درگیر در یمن مهار میشدند. اما با این وجود در دوره اخیر حتی روابط عربستان با حزب الاصلاح نیز دستخوش تغییر شده است. عربستان نمیداند که آیا باید جنبش الاصلاح را نیز به علت نزدیکی به اخوان المسلمین جزو گروههای تروریستی به حساب آورد یا نه؟
معلوم نیست عربستان چرا این سبک پیچیده در مدیریت درگیریهای یمن را در پیش گرفته و سعی دارد طرف های مهم این بازی را از خود براند و آن ها را تروریست بداند. معلوم نیست ریاض چطور میخواهد به این ترتیب هواداران سلفی خود را در عرصه سیاسی نگه دارد.
این طرفها الان فضای یمن را متشنج کردهاند و امنیت این کشور تحت تاثیر قرار گرفته است، این در حالی است که هیچ میانجی منطقهای یا داخلی وجود ندارد که مأموریت آرام کردن اوضاع را دست بگیرد. مسدود کردن راهها نیز به نفع هیچ کس نیست.
تمام این اقدامات بیهوده به نظر میرسد. رقیب بزرگتر این کشور استراتژی قوی و طولانی مدتی در یمن دارد، استراتژی که با پرداخت پولهای کمتر همراه است، اما نقش موثری را در حوادث این کشور ایفا میکند.
به نظر می رسد این روش اداره بازی از سوی ایران است که عربستان را به ورشکستگی کشانده است، به همین علت عجیب نیست که از مدتی قبل میبینیم که شیخهای بزرگ و اعیان یمنی که روزگاری مردان وابسته به سعودیها بودند، الان به سمت گفتگوهای محرمانه با ایران کشیده میشوند و عجیب نیست که جماعت اخوان المسلمین در یمن آمادگی خود را برای برقراری مناسبات بسیار خوب با کشوری که اوضاع را با منطق سیاسی و نه ایدئولوژیک خود اداره میکند، اعلام کردهاند.
ایران در این شرایط با شعار خویشتنداری وارد عرصه یمن شد، این کشور البته هیچ تصمیمی در یمن نمی گیرد، چرا که جزو ده کشوری که طرح انتقال سیاسی در یمن را ارائه کردند، نیست. عربستان سعودی به عمد سعی میکرد ایران را از نقشه انتقال سیاسی در یمن دور کند، اما ایران حتی از آمریکا نیز به یمن نزدیکتر است. معروف است که یمن هرگز نمیتواند بدون داشتن روابطی قوی با ایران و عربستان روی پای خود بایستد.
ایران میتواند از حیات خلوت عربستان به نفع خود استفاده کند، چرا که سیاستهای این کشور در منطقه مبتنی بر اهداف بزرگ و دراز مدت است. این کشور به دنبال آرامش آنی و لحظه ای نیست، بلکه از هم اکنون به پنجاه سال بعد نگاه می کند و راهبردها و رفتار خود را بر پایه آن ترسیم می کند. فرق اساسی بین ایران و عربستان سعودی این است که تهران اموال زیادی را برای رقابت با پولهای سعودی در یمن مصرف نمیکند.
ایران به خوبی میداند که جدا کردن اخوان از عرصه سیاسی یمن به نفع این کشور نیست، ایران میخواهد آنها را وادار به عقب نشینی و کاهش سهمیههایشان در دولت کند، اما نمیخواهد مانند اقدام عربستان در مصر به طور کلی آنها را کنار بزند. ایران میخواهد آنها را نیز هم پیمان خود داشته باشد، اما در درجه دوم اهمیت.
ایران از هوس نظامی گری حوثی ها به صوت کامل راضی نیست، اما آن ها ایران را در تصمیمات خود بی طرف می گذارند و به صورت مفهومی می گویند: ما بهتر میدانیم چطور در یمن رفتار کنیم.
ایران میداند که کنار زدن کامل گروههای یمنی خطراتی بیشتر دارد، اما در عین حال به دنبال تقویت هم پیمانان خود در داخل یمن هستند. تا مشارکت قوی آنها را تضمین کند و آنها را در جایگاه شایسته سیاسی و نظامی این کشور نگه دارند.
رفتار ایران بر عکس عربستان سعودی است که همواره عادت دارد هم پیمانان خود را تضعیف کرده و آنها را وابسته خود کند و هیچ راهبرد مشخصی ندارد تا عناصر خود را در آن مسیر هدایت کند، عربستان هیچ برنامهای برای پنجاه سال آینده یا حتی 5 سال آینده خود ندارد. تمام هم و غم آنها این است که پادشاه نمیرد و برای تعیین ولیعهد به مشکل برخورد نکنند.
اما ایران خیلی خوب میداند که چطور باید رفتار کند. تهران به خوبی می داند خطر واقعی از سوی سلفی هایی است که عربستان آنها را هدایت میکند. ایران میداند که اخوانیها رقیب اصلی سلفیها هستند، چرا که از همان مکتب فکری هستند.
حتی حمید الاحمر شیخ الاصلاح رئیس جمعیت قدس بود که از سوی ایران تامین مالی میشد و روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران و حزب الله و دیگر رهبران حزب الاصلاح داشت. اما تحولات سوریه برنامه های کاری را تغییر داد، این در حالی بود که حتی انقلاب یمن در سال 2011 هیچ مشکلی بین ایران و الاصلاح ایجاد نکرد و ایران در کنار انقلاب یمن بود و عربستان سعودی مخالف آن بود.
منبع : مشرق