تحلیلی بر فلسطین تاریخی
صحنه های اسفبار جنگ و خونریزی ملت فلسطین در نوار غزه، هجوم فزاینده شهرک سازی، محرومیت ساکنان کرانه باختری از مزایای یک زندگی عادی و درجه بندی و محرومیت از حقوق شهروندی در میان عربهای داخل اسرائیل که همه به منزله نقض حقوق مسلم بشر است، بارها و بارها از رسانه ها بازتاب یافته است...
تاریخ بارها به انسان ثابت کرده است که آزادی، استقلال و حقوق انسانی ارزشهای پایداری است که علی رغم تمام جنگها و مقابله ها سرانجام پیروز خواهد شد. وجدان آدمی که رفتار و کردار انسان را به پیش می برد، شاید در طول تاریخ موثق ترین معیار برای انسانیت بوده باشد. از این رو می خواهم از زبان وجدان انسانی که در درون همگان با هر دین و مذهب و نژاد و زبانی وجود دارد، سخن بگویم. چه بسا آنچه امروز به عنوان هویت، آزادی و حق زیستن و در نهایت بودن برای نسل های کنونی ما و شما به یادگار مانده است، حاصل وجدان های انسانهای بیدار در طول تاریخ و در سراسر این جهان بوده است. از این رو من اطمینان دارم که وجدان انسانی آزادی خواهان، بهترین معیار قضاوت برای رویدادهای سیاسی، اجتماعی و بشری است.
افکار ایدئولوگ های صهیون پس از چند سال به مهاجرت گسترده یهودیان اروپا به سرزمین موعود انجامید. با این حال پیشگامان صهیون تمام تلاش خود را برای نظریه پردازی نوینی که مهاجرت یهودیان جهان را به سرزمین فلسطین توجیه کند، به کار بستند. این در حالی بود که تعداد کل یهودیان در ابتدای سال ۱۸۰۰ میلادی، به ۵/۲ تا ۳ میلیون تن برآورد میشد که ۹۰ درصد آنها در اروپا و تنها ۵ هزار نفر انها در فلسطین زندگی می کردند. فلسطین نیز دارای جمعیتی بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بود که اکثریت آنها مسلمان، ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر آنها مسیحی و تعداد نامعلومی شاید در حدود چندهزار نفر دروزی بودند. تا زمان کنفرانس بازل در سال ۱۸۹۷ اولین موج از پنج موج مهاجرت به آهستگی به پایان می رسید. این مهاجرت در سال ۱۸۸۱ آغاز و تا سال ۱۹۰۰ طول کشید و در خلال آن تقریبا ۲۵ هزار صهیونیست جوان و آرمانگرا به سرزمین موعود مهاجرت کردند.. در خلال مهاجرت دوم بین سالهای ۱۹۰۴-۱۹۱۳ جامعه یهودیان با حمایت قابل توجه شبکه در حال گسترش سازمانهای صهیونیستی و با کمک مالی اروپاییان مانند خانواده روتشیلد در انگلیس، رشد چشمگیری یافت. سومین موج مهاجرت که عموما وقوع آن را در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۳ می دانند، سی و هفت هزار مهاجر جدید را به فلسطین آورد و جامعه یهودیان فلسطین را به حدود ۸۴ هزار نفر افزایش داد. ۷۰ هزار مهاجر یهودی دیگر بین سالهای ۱۹۲۸-۱۹۲۴ در طول مهاجرت چهارم به فلسطین مهاجرت کردند که این بار اکثر آنان گرایش شهری و بازرگانی داشتند. پنجمین موج مهاجرت نیز بین سالهای ۱۹۳۲-۱۹۳۹ یعنی در زمان رشد فاشیسم و کشتار جنگ جهانی دوم در اروپا رخ داد و تا پایان آن جمعیت یهودیان به ۴۴۵ هزار نفر یا حدود ۳۰ درصد کل جمعیت فلسطین رسید.
جالب آنکه همواره تلاش شده است که هیچ گونه اشاره ای به جمعیت بومی فلسطین نشده باشد که تا سال ۱۹۴۷ تعدادشان به حدود یک و نیم میلیون نفر میرسید. حذف آنان از روی برنامه بود زیرا عمدتا تصور بر عدم وجود فلسطینیان بود و اینکه سرزمین موعود خالی از انسانهایی با هویت یا حقوق مستقل است و مهاجران اروپایی امواج پی در پی آبادی سازی در فلسطین را ترتیب دادند. باید یادآور شوم که صهیونیسم محصول محیط سیاسی اروپای قرن نوزدهم بود یعنی محیطی که در آن تقریبا همگان تصور می کردند اروپای متمدن و پیشرفته حق و در واقع این مسئولیت را دارد که بر سایر نقاط جهان مسلط شود و آنها را استعمار کند. صهیونیست ها محصول این محیط فکری بودند هر چند با گذشت بیشتر زمان، استعمار برای آنان به موضعی حیاتی بدل می شد. این احساسی بود که نه فقط صهیونیست ها بلکه هواداران غیریهودی برجسته صهیونیست ها در آن شریک بودند. لرد بالفور که اعلامیه معروفش راه را برای تأسیس رسمی دولت اسرائیل فراهم کرد، نوشت صهیونیسم چه درست چه غلط ریشه در سنتی دیرینه، نیازهای جاری و امیدهای اینده دارد که اهمیتی به مراتب بیش از آمال و پیش داوری های ۱۷۰۰ نفر عربی دارد که اکنون در این سرزمین کهن ساکن هستند.» به همین منوال دیگران به طوز کلی وجود فلسطینیان را انکار کردند. گلدامایر یکی از برجسته ترین نخست وزیران اسرائیل این موضع را به موکدانه ترین شکل بیان کرد وی گفت چیزی به عنوان فلسطینیان وجود نداشت آنان وجود نداشتند. این دیدگاه به صریح ترین شکل در این شعار خلاصه می شود: «یک سرزمین بدون مردم برای مردم برای مردمی بدون سرزمین». بر اساس بیشتر روایات تا سال ۱۹۴۸ تنها ۶ درصد از زمین فلسطینی ها را صهیونیست ها خریداری کرده بودند. بیشتر خانه ها ویران یا غصب شده بود.
علی رغم تمام تلاشها برای انکار موجودیت فلسطینی ها که تا قبل از طرح تقسیم از رود اردن تا دریای مدیترانه در سرزمین تاریخی و اجدادی خود زندگی می کردند، هویت فلسطینی و حس فلسطینی بودن از اولین سالهای قرن ۱۹۰۰ آغاز شد و تمام سالهای حکومت قیمومیت تا سال ۱۹۴۸ ادامه یافت. این سالها زمان شکل گیری و ابراز هویت منحصر به فرد فلسطینی بود که با آگاهی تدریجی نسبت به تهدید و دوام صهیونیسم، شورش سالهای ۱۹۳۶-۱۹۳۹ و بالاخره نکبت آشکار شد و در سالهای آوارگی و ضربه و رنج ناشی از سلب مالکیت اجباری فلسطینی ها و اشغال نقاط بیشتری از سرزمین تاریخی فلسطین تا سال ۱۹۶۷ ادامه یافت. تأسیس سازمانها و گروههای مبارز فلسطینی چه در چارچوب ساف و چه در چارچوب گروههای مقاومتی نشان از گسترش و تعمیق هویتی بود که تلاش می شد اعتبار آن و موجودیت آن به هر شکل ممکن انکار شود.
اما اعتبار و ارزش این هویت به گونه ای بود که نه تنها در میان فشارها در دوره های تاریخی مختلف پنهان نشد و از میان نرفت بلکه از اواخر ۱۹۸۷ شکل محلی و بومی پیدا کرد و به شکل قیامی خودجوش موسوم به انتفاضه اول در نوار غزه و کرانه باختری که ۲۲ درصد از کل سرزمین تاریخی فلسطینی ها از رود تا دریا را شامل می شد، بازتاب یافت.
صحنه های اسفبار جنگ و خونریزی ملت فلسطین در نوار غزه، هجوم فزاینده شهرک سازی، محرومیت ساکنان کرانه باختری از مزایای یک زندگی عادی و درجه بندی و محرومیت از حقوق شهروندی در میان عربهای داخل اسرائیل که همه به منزله نقض حقوق مسلم بشر است، بارها و بارها از رسانه ها بازتاب یافته است. بارها و بارها ازادی خواهان و وجدانهای بیدار بشر از آنچه که در فلسطین می گذرد، فریادها کشیده اند و دیگر نیازی نیست که من به تاریخ و سند در این موارد اشاره کنم زیرا که همه آنها برای ما نمایان بوده است. بن بست های پی در پی در مذاکرات بی پایان برای فرار اسرائیل از تعیین مرزها و حداقل حقوق باقیمانده ای که فلسطینی ها تلاش دارند آن را استیفا کنند، نشانه روشنی بر زیاده خواهی های روزافزون یک ساختار سیاسی در قبال یک ملت زجرکشیده و محروم از حقوق انسانی است.
باور ما در مورد سرنوشت فلسطین نقض حقوق یهودیان و هجمه علیه آنان نبوده و نیست. در دیدگاه ما و در اعتقادات ما همه انسانها برابر و مساوی و با حق آزادی و استقلال به جهان پا می گذارند از این رو ما نیز تمام هجمه ها به حقوق انسانی در طول تاریخ و علیه هر مذهب و نژاد و زبانی را محکوم کرده و محکوم می کنیم. ما بر آنیم که رفراندوم و نظرسنجی از ساکنان اصلی فلسطینی، یهودی، مسیحی که قبل از مهاجرت ها و قبل از طرح تقسیم در فلسطین تاریخی می زیسته اند، بهترین راه پایان دادن به مناقشه و منازعه غیرعادلانه ای است که هزینه های آن را بیش از همه کودکان و زنان و آوارگان فلسطینی و یهودیان آزاده جهان می پردازند، است. ما بر آنچه که در واقعیت در فلسطین بوده است از سرزمینی که از رود اردن تا دریای مدیترانه گسترده است و از واقعیت جمعیتی که در ابتدا بوده و اکنون باید معیار سکونت و معیار تملک خاک باشد، تأکید داریم نه بر انچه که در نتیجه برنامه ها و اهداف یک ایدئولوژی به صورتی ناعادلانه ساخته شده است. سخن ما نه بر پایه مصالح ایدئولوژیک و نه بر پایه اهداف سیاسی، بلکه فراخواندن وجدان تمامی آزادگان و ازادی خواهان جهان از هر رنگ و نژاد و زبان و دین است. من از شما می خواهم که برای قضاوت در مورد فلسطین تنها به یک چیز رجوع کنید و آن وجدان بشری و انسانی است. وجدان بشری معیار مطمئن و پایداری برای گرفتن حق و ازادی بخشیدن به دوستداران و مبارزان ازادی همواره بوده و هست.
منبع:اسلام تایمز