«تبدیل کردن» جمهوری اسلامی به عنوان «موضوع امنیتی»
پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۱۱ ب.ظ
تبلیغات و اقدامات غرب و به ویژه ایالات متحده در شکلدهی به جهتهای محیط امنیتی کشورهای منطقه در قبال روابط خود با جمهوری اسلامی منجر به «تبدیل کردن» جمهوری اسلامی به عنوان یک «موضوع امنیتی» برای بازیگران اسلامی منطقه و «امنیتی کردن روابط با ایران» شده است...
دیوار کشیدن میان جمهوری اسلامی با بقیه دنیای اسلام یکی از شگردهای دشمنان اتحاد امت اسلامی است و باید از فرصت حج بعنوان «محشر امت اسلامی» برای برچیدن این دیوار ساختگی و تغییر تصورات و باورهای نادرست شکل گرفته در اثر تبلیغات دروغین دشمنان، به بهترین شکل استفاده کرد (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان و دست اندرکاران حج ، 6/8/93)
فرجام سخن
در سطور فوق مشاهده می کنیم که مقام معظم رهبری بر مسئله تفرقه انگیزی دول غربی، بالاخص آمریکا، بین جوامع مسلمان با سوء استفاده از مولفههای قومی و مذهبی در راستای دستیابی به اهداف و منافع آن کشور در منطقه و جهان اسلام تاکید مینمایند. از اینرو در راستای تبیین بیانات معظم له، دو مقوله ایرانهراسی و شیعههراسی که از سوی آمریکا و متحدانش در جهان اسلام به ویژه در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس دنبال میشود را مورد اشاره قرار داده و در انتها نیز به زمینه های دستیابی عملی وحدت میان امت اسلام پرداخته و راهکارهای مقابله و خنثیسازی پروژههای ایرانهراسی و شیعههراسی از سوی غرب را ذکر میکنیم.
ایران هراسی؛ زمینهها و پیامدها
ایرانهراسی معلول دو دسته عوامل ساختاری و غیرساختاری است. قدرت، مجاورت جغرافیایی و قدرت تهاجمی از عوامل ساختاری و نیات تهاجمی و ترویج ایران هراسی و پذیرش این گفتمان از سوی کشورهای منطقه از علل غیرساختاری آن محسوب می شوند.
آنچه که ایرانهراسی نامیده میشود بر بستر برخی وارونهنماییها شکل گرفته است تا در پرتو آن هزینه قدرت یابی ایران افزیش یاید. مهمترین پیامد ایران هراسی شکلگیری یک ائتلاف ضد ایرانی در منطقه با مدیریت قدرتهای فرامنطقهای است. هدف این ائتلاف به محوریت آمریکا، مهار ایران است. غرب سعی میکند از طریق ایران هراسی، افزایش نفوذ ایران در منطقه را بسیار خطرناک جلوه داده و به ایرانهراسی دامن بزند.
یک بحث آسیبشناسانه در روابط بینالملل آن است که دولتها نه براساس واقعیتهای موجود بلکه براساس «برداشت خود از واقعیتها» دست به عمل میزنند. به لحاظ عملی، روشن است که اصلیترین محور فعالیتهای دیپلماتیک واشنگتن در منطقه یا ابزار سیاست خارجی این کشور، تاکید بر تهدید آفرینی ایران است و کاهش حس تهدید در اعراب از جانب ایران، مخرب و زائل کننده سیاست خارجی آمریکا در منطقه خواهد بود (واعظی، 1387). حجم وسیع صادرات اسلحه آمریکا به کشورهای عربی غرب آسیا، مرهون همین احساس است. تبعیتها و هماهنگیهای اعراب با سیاست خارجی آمریکا نیز از همین نقطه برمیخیزد.
ایالات متحده و همپیمانان غربی آن با قدرتسازی مجازی و ایجاد تصویر غیرواقعی از قدرت ایران برای کشورهای منطقه، در ایجاد معنی و تصویر منفی ذهنی آنها در خصوص احساس تهدید از جانب ایران، نقشی اساسی ایفا نمودهاند. احساس تهدید نسبت به ایران که در برخی از کشورهای عربی به وجود آمده موجب شده است که کوششهای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران برای نزدیکی و تفاهم با اعراب نتواند به اهداف خود برسد و از آن سو موجبات تحرک چرخهای دیپلماسی آمریکا را فراهم آورده است. تلاش عمده آمریکا در منطقه غرب آسیا در چند سال گذشته این بوده که تهدید ایران را در جهان عرب جایگزین تهدید اسرائیل کند و این رژیم را به عنوان بازیگری عادی و طبیعی در منطقه جلوه دهد.
طرح ایران هراسی بوسیله تبلیغات سنگین رسانهای و ایجاد عملیات روانی علاوه بر رسانههای غربی، بطور موازی در رسانهها و شبکههای عربی نیز در حال پیگیری میباشد. ذهنیت تاریخی و دیدگاه ادراکی بدبینانه حاکم بر روابط تاریخی ایران و اعراب نیز عامل مضاعفی بوده که غرب برای اجرایی نمودن پروژه ایران هراسی از آن نهایت استفاده را برده است.
غرب با تمسک به بحرانهای منطقهای و جهانی ایران، از جمله پرونده هستهای، اختلافات ایران با برخی همسایگان به خصوص ادعاهای واهی امارات درباره جزایر سهگانه، تاکید بر گسترش نظامیگری ایران و کمکهای تسلیحاتی ایران به سوریه، حزب الله، حماس و گروههای شیعی عراقی، سعی دارد تا بر ابعاد بحرانهایی که جمهوری اسلامی ایران با آن درگیر است دامن بزند.
از دستاوردهای ایران هراسی میتوان به امضای پیمانهای دفاعی–امنیتی کشورهای منطقه با آمریکا و همچنین رونق اقتصادی کشورهای غربی از طریق فروش تسلیحات به کشورهای منطقه، اشاره نمود.
بطور کلی با مطالعه رفتار سیاست خارجی کشورهای منطقه در قبال ایران در سالیان اخیر میتوان پی برد که سیاست خارجی کشورهای منطقه عمدتا تحتتاثیر پندارها و ذهنیتهای رهبران و مردمان این کشورها نسبت به جمهوری اسلامی ایران به دید تهدید نگریسته است که این موضوع حاصل کارکرد دستگاه تبلیغی-رسانهای و بهرهگیری از امکانات دیپلماسی عمومی و رسمی توسط غرب بویژه آمریکا بوده است. در نتیجه پندار از تهدید، کشورهای منطقه را به اتخاذ سیاستهای امنیتی عیله جمهوری اسلامی ایران واداشته و به حجم خریدهای تسلیحاتی و بودجههای نظامی خود افزودهاند.
بر این اساس، هر دولتی محیط امنیتی خود در تعریف کرده و تهدیدات را شناسایی میکند تا برای مقابله با آن برنامهریزی کند. در این میان، علاوهبر تبلیغات و اقدامات غرب و بهویژه ایالات متحده در شکلدهی جهتهای امنیتی کشورهای منطقه در قبال روابط خود با جمهوری اسلامی، ایرانهراسی نیز تاثیری به سزا دارد و بازیگران منطقهای با درک تهدیدها از دیدگاه خود اقدامات گوناگون انجام میدهند. کشورهای فرامنطقهای ضد جمهوری اسلامی ایران، در چارچوب ایرانهراسی در منطقه، در تلاش برای استفاده از این موقعیت، در جهت واگرایی بین ایران و کشورهای منطقه هستند.
شیعههراسی؛ دلایل و زمینه ها
در دو دهه اخیر شاهد گرایش جهانی مردم به اسلام هستیم و همین امر باعث شده که نظام سلطه از توطئه اسلام هراسی برای مقابله با موج اسلام خواهی استفاده کند، موضوعی که میتواند به لحاظ هنجاری موازنه قدرت را برای آنها بر هم بزند؛ بنابراین این کشورها تلاش میکنند تا با شیوههای مختلف چهره اسلام را مخدوش سازند.
اسلام هراسی بحثی است که دستگاههای امنیتی جهان غرب ساخته و گسترش میدهند برای اینکه بتوانند در مواجهه با کشورهای اسلامی خط استثمار را توسعه داده و در حوزه های فرهنگی، نظامی و اقتصادی نفوذ کنند.
اسلام هراسی (Islamophobia) به معنای القای اغراق آمیز یک هراس و ترس غیر منطقی از اسلام است که باعث اشاعه تصویر منفی و غیرمسالمتآمیز از اسلام در جوامع غربی گردیده است. در این تصویر اسلام به عنوان یک آیین بیگانه و غیرخودی یاد می شود که در دشمنی آشکار با غرب قرار دارد (Driel:2004,p.40).
بحث شیعههراسی نیز زیرمجموعه بحث اسلامهراسی جای می گیرد. شیعههراسی یعنی اینکه در ذهن و زبان مخاطبان رسانه، واهمهای نسبت به شیعه ایجاد شود. شیعههراسی به عنوان یک ترس و تهدید در گام نخست توسط غرب در بستر سیاست راهبردی اسلام ستیزی در خارج از جهان اسلام، در گام دوم توسط گفتمان اسلام سنی و در گام سوم توسط گفتمان سلفی افراطی و تکفیری در درون جهان اسلام دامن زده شده و تشدید می شود.
اسلامهراسی و شیعههراسی حاصل کارکرد رسانهها به عنوان حد فاصل و رابط حکومتها و مردم نمود یافته و توسط رسانهها در تعامل میان حاکمیت و مردم ساخته شده است. در تحلیل پدیده اسلامهراسی یا شیعههراسی میتوان گفت که «هراس»پدیدهای روانشناختی است که مبتنی بر مبادی معرفتی (تصور ساده ذهنی، تصدیق و باور عمیق قلبی) است.
جریان شیعه و ایران پس از انقلاب اسلامی با هم گره خوردهاند. شیعه بارزترین جلوه «اسلام سیاسی»است و از سوی دیگر برجستهترین خصوصیت اکثریت ایرانیان میباشد. از اینرو استراتژیستهای غربی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، متوجه پتانسیل بالای قدرت نرم شیعه در جهت جریانسازی عدالتطلبی، ظلمستیزی و استقلالطلبی شدند که اگر کنترل نشود به زودی مرزهای ایران را درمینوردد و زمینه گسترش اسلام سیاسی و دولتهای اسلامی مشابه ایران را در منطقه غرب آسیا فراهم میآورد. از اینرو پروژه شیعههراسی را به منظور مصادره مفاهیم اصیل اسلام ناب طراحی کرده و برآن شدند تا با بهرهگیری از دستاوردهای شیعههراسی، مذهب شیعه را هدف اصلی مدیریت منطقه جمهوری اسلامی معرفی نمایند و بدین ترتیب سعی کردند تا افکار مذهب سلفی و ضد شیعی را در این جبهه در کنار خویش بسیج نمایند.
در راستای شیعهستیزی، محوری که هم در رفتار سیاسی و هم در تبلیغات غربیها وجود داشته، دامن زدن به اختلافات مذهبی شیعی و سنی است تا چنین وانمود شود که ایرانِ شیعه به دنبال گسترش تشیع است و برای جهان تسنن تهدید به شمار میرود. نتیجه این تبلیغات آن بود که جوامع سنی مذهب باید با هم متحد شوند و جلوی گسترش نفوذ ایران را بگیرند.
در یک نگاه اجمالی می توان گفت شیعه هراسی در بعد ایدئولوژیک و تاریخی، جهان عرب را با کانونهای صهیونیستی و غربی پیوند داد .کاملا واضح است که رسانهای شدنِ اختلافات شیعه و سنی را نمیتوان جز در راستای یک طرح سیاسی تفرقه افکنانه از سوی مخالفان و دشمنان مشترک شیعیان و اهل سنت، یعنی غرب به سردمداری آمریکا دانست .
راهکارهای ایران برای خنثیسازی پروژههای غربیها
شیعههراسی و اسلامهراسی امری زاییدهی مدیران رسانهها و سرویسهای امنیتی و ابزارهای ارتباطی آمریکا و متحدانش در دنیای جدید از طریق نخبگان، مقامات، افکار عمومی و گروههای ذینفوذ در کشورهای منطقه است.
الف. حضورفعال رسانهها؛ مهمترین و موثرترین راه مقابله با موج شیعه هراسی و اسلام هراسی را نیز میتوان حضور رسانهای و مقابله عالمانه از طریق ابزارها و تکنیکهای رسانهای دانست. در حوزه رسانههای سنتی، شناسایی و ارتباط با شخصیتهای تاثیرگذار در افکار عمومی نظیر خبرنگاران، روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران و سازمانهای غیر دولتی در جهت ارائه تبیینهای اقناعی پیرامون وارونه نمایی رسانهها در خصوص سیاستهای منطقهای و جهانی ایران، میتواند گامی راهگشا در شکستن فضای انحصاری تبلیغ ایرانهراسی و شیعههراسی محسوب گردد.
ب. بهره گیری از رسانههای نوین، فضای سایبر و شبکههای اجتماعی؛ بعد دیگر استفاده از رسانه در جهت خنثیسازی ایرانهراسی و شیعههراسی، استفاده از رسانههای نوین و فضای سایبر میباشد که هم کم هزینه بوده و هم به علت عدم حضور نهادهای دولتی کشورهای هدف میتواند در ترویج اهداف جهانشمول و و معرفی و تبیین سیاستهای جمهوری اسلامی ایران حول وحدت جهان اسلام مثمر ثمر واقع گردد. ارتباط با افراد کلیدی و نخبگان، اقناع سازی، بهرهگیری از تولیدات و محصولات فرهنگی و هنری، بازیهای رایانهای از اقدامات دیگری است که در این زمینه میتواند سودمند واقع گردد.
ج. دیپلماسی دولتی؛ از سوی دیگر با توجه به اینکه در عمده کشورهای منطقه ساختار سیاسی حکومتها بصورت ریاستی بوده و رهبران اینگونه کشورها بصورت موروثی به قدرت میرسند؛ لذا ارتباطگیری دوستانه فردی مقامات و مسئولین ایران با رهبران و مقامات کشورهای منطقه میتواند در جهت کاهش گرایشات ضد شیعی و ضد ایرانی در طیف رهبران و مردمان این کشورها که برساخته تبلیغات و اهداف استکباری کشورهای سلطهگر غربی است، تاثیر سازندهای ایفا نماید.
در این بین به نظر میرسد اگر جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی به عنوان کشوری که جایگاه ویژهای در میان سایر کشورهای عربی و اهل سنت دارد، وارد مذاکرات مستقیم و صریح پیرامون موضوعات و مسائل مشکل ساز در منطقه شود و دو کشور به همدیگر تضمیناتی ارائه دهند که سهم متناسب و معقولی برای هم در موضوعات منطقهای لحاظ خواهند کرد، این امر میتواند به کاهش فضای ذهنی ایجاد شده علیه ایران و تشیع در کشورهای منطقه منجر شده و از تنش بیشتر در روابط دو جانبه جلوگیری کند. در واقع با انجام این مهم شاهد شکلگیری و عملیاتی شدن سیاست تنشزدایی در روابط دو کشور و به تبع آن با سایر کشورهای عرب منطقه خواهیم بود.
د. دیپلماسی غیردولتی؛ همچنین بیانات و اظهارات اعتماد ساز مقامات دو کشور و اهتمام به «دیپلماسی غیر دولتی» از سوی ایران برای کاهش فشارهای محیطی در کنار بکارگیری دیپلماسی رسمی و دیگر ابعاد دیپلماسی عمومی میتواند گامی اساسی در راستای خنثیسازی پروژههای غرب و از بین بردن دیوار ساختگی جدایی ایران و اسلام دانست. در این بین اصلاح برداشتهای طرفین است که پیش نیاز اعتمادسازی در روابط دو کشور تلقی میشود.
ه. همکاریهای غیرسیاسی؛ در کنار این موارد تمرکز اولیه بر همکاریهای فزاینده اقتصادی بین ایران و کشورهای منطقه بجای همکاری های سیاسی و امنیتی گسترده به همراه بهرهگیری از ظرفیت دانشمندان، علما و روحانیون هر دو مذهب برای انجام گفتگوهای سازنده برای رفع اختلافات و خنثیسازی پروژههای غرب، به عنوان راهکاری دیگر مدنظر قرار گیرد. چراکه افزایش تعاملات دیپلماتیک، همکاری اقتصادی و مبادلات فرهنگی، باعث تغییر در ذهنیتهای کشورها نسبت به یکدیگر میشود و در بلندمدت هویتهای جدید خلق شده، منافع جدیدی برای هر دولت تعریف می سازد و الگوی جدیدی از دوستی و همکاری در روابط خارجی را ایجاد میکند که بیشک ایران و کشورهای مسلمان منطقه نیز از این قاعده مستثنی نخواهند بود.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از کانونهای مقاومت در مقابل سیاستهای سلطهگر غرب و به خصوص آمریکا در جهان و منطقه محسوب می شود. از همین رو در نگاهی واقعبینانه باید پذیرفت که غرب موفق شده است که ایرانهراسی و شیعههراسی را کاملا در ذهن برخی رهبران عرب و در پی آن، برخی محافل مردمی، سیاسی و مطبوعاتی جهان عرب جابیندازد. از اینرو دیپلماسی ایران باید حول محور خنثیسازی طرح آمریکا مبنی بر تهدید جلوه دادن ایران و تشیع استوار باشد. به نظر می رسد با توجه به اهمیت عربستان در منطقه و تاثیرگذاری این کشور بر دیگر کشورهای عربی خلیج فارس، باید بیشترین نیروی سیاست خارجی ایران در سطح استراتژیک و در عرصه دیپلماسی عربی آن، معطوف به ریاض باشد. با تداوم توجهات به همکاریها با ریاض، میتوان تصور نهادینه شده آمریکا دایر بر آشتیناپذیری تهران–ریاض را از درجه اعتبار ساقط کرد و این کار با تداوم کوششها برای بهبود تصوراتی ممکن میگردد که از ایران وجود دارد.
برای تقلیل پروژه ایرانهراسی باید سیاست خارجی ایران به نحوی باشد که قدرتیابی ایران به مثابه فرصتدر عرصه منطقهای و بینالمللی نمایان شود بطوری که دیگر بازیگران در این فرایند قدرتیابی، از حوزههای فرصت بیشتر بهره ببرند تا تهدید.
جمهوری اسلامی ایران میبایست با بهرهگیری از ظرفیت تمامی رسانهها و کاربست همه سطوح دیپلماسی چه در ابعاد رسمی و چه در ابعاد عمومی، رهبران و مردمان کشورهای اسلامی که خواسته یا ناخواسته مغلوب جریانسازی رسانهها و مقامات غربی شده و نسبت به شیعه و ایران، ذهنیت و برداشتی منفی پیدا کردهاند را با تبیین اهداف جهانشمول جمهوری اسلامی ایران و شناساندن دشمن واقعی و معرفی تفاوتهای اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی، قانع سازد که ذهنیت و تصورات آنان در خصوص شیعه و ایران، نادرست است.
همچنین جمهوری اسلامی ایران به همراه اتخاذ یک راهبرد کلی در قبال اعراب، باید راهبردهای اختصاصی نیز برای تعامل با هر یک از کشورهای عربی طراحی و اجرا نماید. زیرا متقابلا کشورهای عربی در برخی حوزهها به دلیل قرابتهایی که با یکدیگر دارند دارای نگاه مشترک و هماهنگ در قبال ایران هستند، ضمن اینکه در برخی از حوزههای مربوط به منافع ملی خصوصا در روابط دو جانبه اقتصادی و سیاسی، هر یک از کشورهای عربی دارای نگاه اختصاصی و ویژهای در قبال ایران میباشند. از طرف دیگر انتظار می رود که مسئولان جمهوری اسلامی ایران همکاری های خود را با کشورهای میانهرو منطقه و حتی جهان افزایش دهد و مقامات کشورها از بیان گفتارهای تهدیدآلود و تحریکآمیز خودداری کنند و از دیپلماسی رمزآلود اجتناب ورزند.
همچنین میتوان با تقویت گروههای دوستی پارلمانی یا افزایش رایزنی میان کمیسیونهای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عرب منطقه، اعضای کنفرانس اسلامی، اعضای جنبش عدم تعهد و ... نقش مهمی را در فرایند اعتمادسازی و همگرایی منطقهای ایفا کرد.
علاوه بر اقدامات و راهکارهای سیاسی در زمینه تضعیف ایرانهراسی و شیعههراسی باید به راهکارهای فرهنگی و اجتماعی نیز بها داده شود. گفتگو و استفاده از ظرفیتهای نخبگان، دانشمندان و علمای دینی هر دو مذهبازبهترینراهکارهابرایمقابلهباشیعههراسیواسلامهراسیاست که به همراه سایر موارد نقشی اساسی در زایل ساختن دیوار ساختگی نظام سلطه بین ایران و جهان اسلام ایفا خواهد نمود.
منابع:
- واعظی، محمود (1387)، "روابط ایران و عربستان در پرتو اعتماد متقابل"، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک، قبال دسترس در:
http://www.csr.ir/departments.aspx?abtid=07&&depid=44&semid=1456
-http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=12582
- Driel, Barry(2004), confronting Islam to phobia in Educational practice, Newyork: Trentham Books.
برگرفته از برهان