بینظمی مطلق و معادلات قدرت در لیبی
واقعیت معادله قدرت کنونی در لیبی این است که این کشور فاقد یک دولت مرکزی است. دو دولت و دو مجلس در طرابلس، پایتخت، و در طبرق، شرق لیبی، وجود دارند اما هیچ یک از آنها از مشروعیت مردمی برخوردار نیستند. در بروز چنین شرایطی برخی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای نیز نقش اساسی ایفا میکنند...
مقدمه
لیبی کشوری در شمال آفریقا با مساحت 1/759/540 کیلومتر مربع است که از این لحاظ رتبه 17 در جهان و رتبه 4 در قاره آفریقا را دارد. (CIA World Factbook, 2012) سازمان ملل متحد در 24 دسامبر 1951 با تصویب قطعنامهای، استقلال لیبی را اعلام کرد و «محمد ادریس السنوسی» به پادشاهی این کشور برگزیده شد. اما السنوسی در سال 1969 با کودتای بدون خونریزی «معمر قذافی» از سمت خود برکنار شد و قذافی به عنوان دومین حاکم لیبی پس از استقلال برای مدت 43 سال بر مسند قدرت قرار گرفت. با مرگ قذافی در سال 2011، لیبی وارد دورانی شد که نه تنها منتهی به ایجاد دولتی دموکراتیک نشد بلکه بینظمی مطلق و آنارشی کامل بر این کشور حاکم شد؛ به نحوی که شاید تنها معمر قذافی دیگری بتواند ثبات و امنیت را به لیبی بازگرداند. در نوشتار پیشرو، ضمن تشریح چگونگی سقوط قذافی از قدرت، تحولات کنونی و معادلات قدرت در لیبی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
چگونگی سقوط قذافی تا بینظمی مطلق در لیبی کنونی
معمر قذافی هم به لحاظ شخصیتی و هم نوع حکومتداری با رهبران دیگر کشورهای عربی متمایز بود. قذافی هیچ مقام رسمی در لیبی نداشت و معمولاً برادر، رهبر و پیشوای انقلاب نامیده میشد. قذافی لیبی را بدون قانون اساسی اداره کرد و کتاب سبز خود را به عنوان قانون اساسی در نظر گرفت. در زمان قذافی، ساختارهای امنیتی لیبی گسترش یافت، رانتهای نفتی نیز به جای توسعه لیبی برای ایجاد نظام ارباب- رعیتی هزینه شد و در جهت حفظ نظام شخص محور قذافی قرار داشت. با شعلهور شدن اعتراضهای ضدحکومتی در شمال آفریقا، حکومت قذافی نیز از 16 فوریه2011 شاهد اعتراضهای مردمی بود. واکنش حکومت قذافی به اعتراضها خس و خاشاک خواندن معترضان و سرکوب تظاهرات بود؛ به نحوی که لیبی را وارد یک جنگ داخلی خونین کرد. قذافی در نطقی تلویزیونی گفت رئیس جمهوری نیست که مردم بتوانند وی را با اعتراض برکنار کنند. (Joffe, 2011: 2)
در چنین شرایطی، شورای امنیت سازمان ملل با تکیه بر مفهوم «مسئولیت حمایت» قطعنامه 1970 را با 10 رای مثبت، 5 رای ممتنع و بدون رای منفی در 26 فوریه 2011 به تصویب رساند. در این قطعنامه ضمن نگرانی شدید از وضعیت ایجاد شده در لیبی، اعمال خشونت و استفاده از زور علیه شهروندان محکوم شد. وضعیت لیبی نیز به دیوان کیفری بینالمللی ارجاع داده و در این دیوان نیز بر محاکمه قذافی به جرم جنایت علیه بشریت تاکید شد. تداوم خشونت و بیتوجهی دولت قذافی به مفاد قطعنامه 1970 سبب شد شورای امنیت قطعنامه 1973 را تصویب، وضعیت لیبی را نقض صلح و امنیت بینالمللی تشخیص داد و به ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی اقدام کرد. هدف از تصویب این قطعنامه محافظت از غیرنظامیان در لیبی عنوان شد. با اوجگیری بحران لیبی، ناتو برای تغییر و برکناری قذافی وارد عمل شد و جنگ در لیبی 9 ماه به طول انجامید و سرانجام نیز با مرگ و زخمی شدن دهها هزار شهروند این کشور و البته با مرگ معمر قذافی پایان یافت. جنگ داخلی و مداخله ناتو در لیبی سبب شد ساختار ارتش این کشور از بین رود و لیبی پس از قذافی نیز از برخورداری از ارتش قوی محروم شود.
بسیاری از تحلیلگران حتی پیش از مرگ قذافی عنوان کرده بودند که لیبی پس از قذافی شاهد دوران آرامی نخواهد بود و بیثباتیهای گستردهای را ناشی از ساختار اجتماعی و جغرافیایی آن تجربه خواهد کرد. اکنون نیز لیبی با وجود گذشت 43 ماه از مرگ معمر قذافی دولت و مجلس واحد ندارد. زیرساختهای اقتصادی و اساس روابط اجتماعی از بین رفته و لیبی شاهد حضور گسترده گروههای تروریستی و شبه نظامیان نیز است.
معادلات قدرت در لیبی
معادله قدرت در لیبی ناشی از جنگ میان مشروعیت و قدرت است که سبب شد لیبی شاهد حضور بازیگران مختلفی در معادله قدرت و وجود نهادهای موازی باشد. این بازیگران داخلی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد که هر یک از این دستهها نیز زیرمجموعههایی دارند. این سه دسته از بازیگران عبارتند از: جریان سکولار (دولت طبرق و جریان خلیفه حفتر)، جریانهای اسلامگرا (اخوانالمسلمین و فجر لیبی) و نهایتاً تروریستها و گروههای تکفیری.
الف: بازیگران سکولار
بازیگران سکولار در لیبی بازیگران مورد حمایت غرب و عربستان سعودی هستند که عمدتاً در مناطق شرقی این کشور و در مرز لیبی با مصر حضور دارند و هدف اصلی آنها تشکیل دولتی از جنس دولت عبدالفتاح السیسی در مصر است. اگرچه غربیها این دسته از بازیگران را بازیگران مشروع در لیبی میدانند اما این بازیگران دارای مشروعیت نیستند. از مهمترین دلیل عدم مشروعیت آنها این است که در انتخابات اوت گذشته کمتر از یک سوم واجدان شرایط در لیبی مشارکت کردند و شمارش آراء نیز مبهم بود. در عین حال، دادگاه قانون اساسی لیبی نیز در نوامبر 2014 به انحلال پارلمان جدید و احیای کنگره ملی سابق رای داده بود. به طور کلی؛ این دسته از بازیگران را میتوان در دو گرو ه قرار داد:
1- مجلس نمایندگان در طبرق و کابینه عبدالله الثنی
انتخابات پارلمانی در اوت 2014 در لیبی برگزاری شد. وقتی انتخابات پارلمانی در لیبی برگزار شد، کنگره ملی قبلی لیبی باید منحل میشد اما وجود اختلافهای داخلی سبب شد کنگره ملی منحل نشود. دادگاه قانون اساسی لیبی در نوامبر 2014 به انحلال پارلمان جدید و احیای کنگره ملی سابق رای داد. از اینرو، پارلمان جدید به شهر شرقی طبرق منتقل شد. دو دولت نیز به طور موازی در لیبی تشکیل شد که پارلمان لیبی دولتی در منطقه شرقی طبرق به ریاست عبدالله الثنی و کنگره ملی لیبی نیز دولت دیگر در طرابلس به ریاست عمر الحاسی تشکیل داد که غربیها و عربستان سعودی، دولت عبدالله الثنی را به عنوان دولت مشروع در لیبی به رسمیت میشناسند و از آن حمایت میکنند. درگیری میان این دو دولت حتی به مسایل و حوزههای اقتصادی نیز کشیده شد. دولت عبدالله الثنی از شرکت ملی نفت حمایت و با بانک مرکزی لیبی مخالفت میکند اما بانک مرکزی لیبی ضمن حمایت از گروه فجر لیبی، پول کافی نیز در اختیار این گروه قرار میدهد. (Pack and Smith, 19 October 2014) نکته مهم این است که عبدالله الثنی با سفر به کشورهای دیگر تلاش میکند مشروعیت خود را در عمل نشان دهد. از این رو است که وی اواخر آوریل 2015 به مسکو سفر کرد. بیش از آنکه درخواستهای تسلیحاتی الثنی از مسکو مهم باشد، تلاش وی و افرادی نظیر خلیفه حفتر برای نشان دادن مشروعیت دولت طبرق حایز اهمیت است.
2- خلیفه حفتر و جریانهای حامی وی
خلیفه حفتر، ژنرال بازنشسته لیبی، یکی از مهمترین و اصلیترین بازیگران عرصه سیاسی و امنیتی لیبی کنونی محسوب میشود. ژنرال خلیفه حفتر برای مدت حدود سه دهه در آمریکا زندگی میکرد و در سال 2011 نیز به لیبی بازگشت و در جنگ علیه حکومت معمر قذافی شرکت داشت. خلیفه حفتر و حامیان وی در ماه می سال 2014 عملیاتی را با عنوان «کرامت لیبی» اجرا کردند. در این عملیات نیروهای خلیفه حفتر پایگاههای گروههای شبه نظامی را در بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی، هدف قرار دادند و در طرابلس نیز ساختمان پارلمان و تعدادی از مراکز دولتی را به محاصره خود در آوردند. حفتر هدف از این عملیات را پاکسازی لیبی از گروههای تروریستی و تکفیری و همچنین از نیروهای وابسته به اخوانالمسلمین اعلام کرد. حفتر که اکنون فرماندهی ارتش لیبی را بر عهده دارد مورد حمایت غرب، آمریکا و عربستان سعودی است و همسو با دولت عبدالله الثنی در طبرق فعالیت میکند. بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند که آمریکا سعی دارد سناریوی روی کار آمدن عبدالفتاح السیسی را در لیبی با روی کار آوردن ژنرال خلیفه حفتر تکرار کند. (Anderson, 23 February 2015: 1-5) ظهور خلیفه حفتر در لیبی سبب بروز دودستگی در میان نیروها و فرماندهان ارتش لیبی شد و این خود یکی از دلایل اصلی گسترش ناامنی در این کشور است.
پس از ظهور خلیفه حفتر در لیبی در سال 2014 چندین گروه غربگرا و سکولار با حمایت از حفتر به وی پیوستند. گردانهای الصواعق و القعقاع در منطقه الزنتان در شمال غرب لیبی از جمله گروههای طرفدار خلیفه حفتر هستند که در ژانویه 2012 توسط «اسامه الجویلی»، وزیر دفاع سابق لیبی، تأسیس شدند. این گردانها تنها یک هفته پس از انتشار کلیپ صوتی منسوب به خلیفه حفتر مبنی بر تعلیق فعالیت کنگره ملی لیبی، با انتشار بیانیهای از این موضوع حمایت کردند. تجزیهطلبان به خصوص در مناطق شرقی لیبی از جمله در برقه نیز گروه دیگر حامی خلیفه حفتر هستند. وجه مشترک خلیفه حفتر و تجزیهطلبانی نظیر شورای برقه مخالفت با اخوانالمسلمین و گروههای تکفیری است. ائتلاف نیروهای ملی که در فوریه 2012 توسط محمود جبرئیل، رئیس سابق دفتر اجرایی شورای انتقالی ملی تاسیس شد دیگر گروه حامی خلیفه حفتر و از بازیگران عرصه سیاست در لیبی است. ائتلاف نیروهای ملی که ائتلافی سیاسی متشکل از 58 حزب و گروه است در اولین انتخابات پارلمانی لیبی پس از انقلاب توانست 39 کرسی را به دست آورد. ائتلاف نیروهای ملی نیز به دلیل رقابت با اخوانالمسلمین به حمایت از خلیفه حفتر روی آورده است. قبایل متحد قذافی نیز چهارمین گروه حامی حفتر در لیبی هستند. این قبایل پس از سقوط قذافی به دلیل آشفتگی اوضاع و از دست دادن پشتیبان خود دچار نوعی ضعف و شکست شدند زیرا قدرت در لیبی میان اخوانی ها و دیگر بازیگران صحنه سیاسی لیبی تقسیم شد و این قبایل از گردونه قدرت به دور ماندند. لذا حفتر سعی کرد با دادن وعده بازگشت آنها به قدرت، از پتانسیل آنها استفاده کند.
ب: جریانهای اسلامگرا
جریانهای اسلامگرا دومین دسته از بازیگران عرصه سیاسی و امنیتی لیبی کنونی را تشکیل میدهند. مهمترین این جریانها شامل اخوانالمسلمین و فجر لیبی است که در مقابل جریان سکولار قرار دارند. این جریان مورد حمایت قطر و ترکیه قرار دارد. جریان اسلامگرا عمدتاً در طرابلس، پایتخت لیبی، حضور دارند و پارلمان جدید که در شهر طبرق تشکیل شد را قبول ندارند و در قالب کنگره ملی سابق به فعالیت میپردازند و عمر الحاسی را به عنوان نخست وزیر برگزیده و دولت عبدالله الثنی را فاقد مشروعیت میدانند. با این حال، نکته مهم این است که جریان اسلامگرا نیز مانند جریان سکولار در لیبی دارای مشروعیت مردمی نیست زیرا مدت زمان قانونی دوره کنگره ملی سابق لیبی در تابستان 2014 به پایان رسیده و تمدید دوره کنگره سابق غیرقانونی است و در نتیجه انتخاب عمر الحاسی نیز به عنوان نخست وزیر غیرقانونی است.
1- اخوانالمسلمین
سابقه فعالیت اخوانالمسلمین در لیبی به اوخر دهه 1940 باز میگردد. در این برهه از زمان تحصیل برخی از جوانان لیبیایی در دانشگاههای مصری به ویژه الازهر و در مقابل حضور گروهی از مبلغان مصری در دستگاههای مذهبی و اداری لیبی باعث رشد تفکرات حسن البناء در میان مردم لیبی شد. اخوانیهای لیبی در دوران فعالیت خاندان السنوسی آزادانه حق فعالیت داشتند اما در دوران قذافی به دلیل مخالفت با گرایشات سوسیالیستی و جماهیری قذافی به حاشیه رانده شدند. (باشگاه اندیشه، 1394) لذا در دوران انقلاب علیه لیبی نقش برجستهای در سقوط نظام وی ایفا کردند. اخوانالمسلمین لیبی بعد از انقلاب سال 2011 با تأسیس حزب عدالت و سازندگی به صورت رسمی و سازمانیافته وارد عرصه سیاسی لیبی شد و توانست در انتخابات پارلمانی 17 کرسی از مجموع 80 کرسی اختصاص داده شده به احزاب و 24 کرسی از مجموع 120 کرسی متعلق به افراد مستقل را به خود اختصاص دهد. موضوع مهم این است که اخوانالمسلمین در لیبی متفاوت از اخوانالمسلمین مصر است زیرا اخوان لیبی جریانی افراطی است و به همین دلیل هم در کنگره ملی لیبی نتوانست اکثریت کرسیها را به دست آورد. اخوانالمسلمین لیبی یکی از دلایل اصلی کنار رفتن «علی زیدان» از سمت نخست وزیری این کشور بود زیرا زیدان دارای گرایشات لیبرال و مخالف تفکرات اخوانیها و مدافع برکناری محمد مرسی در مصر بود. لذا بارها اخوان و دولت زیدان درگیر شدند که در نهایت نیز به استعفای علی زیدان و ورود لیبی به دوران تشدید هرجومرج انجامید. در شرایط کنوی نیز اخوانالمسلمین در قالب کنگره ملی و دولت موقت عمر الحاسی در تلاش برای حفظ قدرت است. (دیدبان، 2 آذر 1393)
2- فجر لیبی
نیروهای فجر لیبی یکی از بازیگران اصلی در تحولات کنونی این کشور هستند که در معادله قدرت نقش مهمی ایفا میکنند. نیروهای فجر لیبی از حامیان اصلی دولت عمر الحاسی و کنگره ملی در طرابلس محسوب میشوند. نیروهای فجر لیبی به دو گروه تقسیم شدند: یک گروه شامل رهبران شهری مصراته که به مذاکرات پایبند هستند و گروه دیگر نیز شامل تجزیهطلبان و تکفیریهای افراطی هستند که با مذاکرات و گفتگوهای ملی مخالفت میکنند. (Pack, 13 February 2015: 3) نیروهای فجر لیبی مهمترین نیرویی محسوب میشوند که اکنون در حال جنگ با نیروهای خلیفه حفتر هستند. نیروهای فجر لیبی تا پیش از حضور رسمی داعش در این کشور همپیمان گروه تکفیری انصارالشریعه بوده و بخش زیادی از موفقیتهای میدانی آنها در طرابلس نیز ناشی از همین سیاست بود. پس از حضور رسمی داعش در لیبی در نوامبر 2014 انصارالشریعه با داعش بیعت کرده و با فجر لیبی دچار اختلاف شد زیرا فجر لیبی با حضور داعش در این کشور مخالف است.
پ: ترورویستها و شبه نظامیان
لیبی کشوری دارای ساختار قبیلهای است و قبایل نقش مهمی در این کشور ایفا میکنند. حدود 140 قبیله در لیبی وجود دارند که تقریباً 30 قبیله در ساختار سیاسی این کشور نقش پررنگی دارند. در واقع در لیبی ساختاری شبیه جامعه مدرن وجود ندارد و این یکی از دلایل اصلی ناکامی انقلاب لیبی محسوب میشود. در عین حال، ساختار قبیلهای لیبی همزمان با درگیریهای سیاسی و نبود دولت مرکزی زمینه لازم برای حضور تروریستها و تشکیل گروههای شبه نظامی در این کشور را فراهم کرده است. جنگ 9 ماهه داخلی نیز در شکلگیری گروههای شبه نظامی و گسترش حضور تروریستها در این کشور نقش مهمی داشته است زیرا طی این جنگ سلاحهای زیادی در اختیار مردم این کشور قرار گرفت؛ به نحوی که لیبی اکنون که با نبود دولت مرکزی قوی مواجه است، به یکی از منابع اصلی تأمین سلاح گروههای تروریستی تبدیل شده است.
اگرچه گروههای تروریستی تکفیری زیادی در لیبی کنونی حضور دارند اما داعش از مهمترین این گروهها است. مساحت گسترده لیبی در مقایسه با مساحت عراق و سوریه برای داعش جدابیت زیادی دارد و از طرفی لیبی از شمال به دریای مدیترانه و آبهای آزاد راه دارد و این امر هدف داعش جهت ارتباط با جهان آزاد و خروج از انزوا را محقق میکند. در لیبی شاخه داعش از نوامبر 2014 که رسماً به عنوان شاخهای از داعش پذیرفته شد، فعالترین شاخه بوده و تبلیغاتش بسیار شبیه تبلیغات گروه داعش در سوریه و عراق است. شاخه داعش لیبی در سه ولایت مجزاست که موجودیت هر سه در ماه نوامبر اعلام شد: برقه در شرق، طرابلس در غرب و فزان در جنوب. داعش از سالها پیش برای نفوذ در لیبی برنامهریزی کرده و طی سالهای اخیر موفق شد گروههای سلفی تکفیری لیبیایی از جمله «انصار الشریعه» را جذب خود کند و بیعت آنها را بدست آورد. (شهیدی، 1393) انصارالشریعه به عنوان مهمترین گروه تکفیری که با داعش بیعت کرده چند ماه پس از سقوط نظام قذافی توسط برخی عناصر تکفیری لیبی تأسیس شده و از سوی کشورهای غربی به دست داشتن در حمله به سفارت آمریکا در بنغازی و کشته شدن سفیر این کشور در سال 2012 متهم است و در فهرست گروههای تروریستی قرار دارد.
نتیجه
واقعیت معادله قدرت کنونی در لیبی این است که این کشور فاقد یک دولت مرکزی است. دو دولت و دو مجلس در طرابلس، پایتخت، و در طبرق، شرق لیبی، وجود دارند اما هیچ یک از آنها از مشروعیت مردمی برخوردار نیستند. در بروز چنین شرایطی برخی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای نیز نقش اساسی ایفا میکنند. دولت و مجلس در طرابلس که گرایشات اسلامگرایی رادیکال دارد از حمایت قطر و ترکیه و دولت و مجلس در طبرق که گرایشات سکولار و غربی دارد، از حمایت آمریکا، غرب و عربستان سعودی برخوردار است. آمریکا، کشورهای غربی و عربستان درصدد اجرای سناریوی مصریسازی در لیبی با بهرهگیری از عنصری نظیر خلیفه حفتر هستند. مردم لیبی خواهان تشکیل دولتی منتخب از صندوقهای رأی هستند و امنیت در محلههای خود را نیز با تشکیل گروههای مردمی مسلح تأمین میکنند. از این رو، مردم لیبی اکنون به لحاظ امنیتی منطقهای فکر میکنند. اما یکی از دلایلی که سبب شد ناامنی در لیبی دوام داشته باشد مربوط به اختلاف نظر میان بازیگران خارجی بحران لیبی است که از جمله میتوان به اختلاف نظر عربستان و آمریکا با قطر و ترکیه است.
----------------------------------------
منابع:
1- باشگاه اندیشه، (1394)، اخوانالمسلمین در منطقه شمال آفریقا.
2- شهیدی فرزان، (1393)، تحولات لیبی و گسترش داعش در شمال آ،فریقا، پایگاه خبری- تحلیلی بصیرت.
3- دیدبان، (2 آذر 1393)، جریانشناسی اخوانالمسلمین لیبی.
4- Anderson Jon Lee, (23 February 2015), The Unravelling: In a failing state, an anti-Islamist general mounts a divisive campaign, http://www.newyorker.com/magazine/2015/02/23/unravelling
5- CIA World Factbook, (2012), Africa: Libya, https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/ly.html
6- Joffe George, (2011), Libya: Past and Future, http://www.aljazeera.com/indepth/2011/02/201122412934486492.htm
7- Pack Jason, (13 February 2015), Libya's power blocs are fracturing, http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2015/02/libya-power-blocs-fracturing-150213055241373.html
8- Pack Jason and Smith Rhiannon, (19 October 2014), Libya: The war nobody can win, http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2014/10/libya-war-nobody-can-win-2014101973131576935.html
منبع: تبیین