بیداری اسلامی و جنگ نرم
چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۰۹ ب.ظ
آنچه در این نوشته به آن پرداخته می شود، بررسی عوامل انحراف در بیداری اسلامی است که به لحاظ ماهیت و محتوا، از اصالت بیشتری در مقایسه با خیزش های مبتی بر مطالبات اقتصادی برخوردار است و شاید به نوعی، بتوان آن را سرمنشأ جنبش های اخیر در کشور های دیگر دانست...
به گزارش پایگاه بیداری اسلامی ،بیداری اسلامی همچون آتشی است که هر روز گسترده تر می شود و بادهایی که برای خاموش کردن آن از سوی دیکتاتور های منطقه و قدرت های بزرگ وزیدن گرفته، باعث شعله ورتر شدن و توسعه حیطه جغرافیایی این خیزش بزرگ خواهد شد و اخباری که هم اکنون از بیش از هشتاد کشور دنیا در رسانه ها منتشر می شود، گویای این مطلب است که اراده ملت ها بر این تعلق گرفته است که مطالبات معوقه و حقوق پایمال شده خود را بگیرند.
در این نوشتار بر آنیم تا آن دسته از کارهایی را که زیرکانه و هدفمند در پی انحراف این خیزش ها از راه اصلی هستند، بازخوانی کنیم؛ اقداماتی که با هدف غلتاندن این انقلابها بر روی محوری است که به لحاظ محتوا و رویکرد، فاصله چشمگیری با مبانی اصیل اسلامی دارد و نهایتاً خطر چندانی را برای استکبار جهانی ندارد و چه بسا نوعی خانه تکانی و تعویض مهره های قدیمی و پوسیده با مهره های جوان و پر تحرک به شمار می رود.
به همین منظور در ادامه، گذری خواهیم داشت بر مطالب و رهنمود های رهبر معظم انقلاب در افتتاحیه اجلاس بیداری اسلامی، چراکه ایشان محور های مهم و حساس درباره عوامل تهدید کننده جریان بیداری اسلامی را به خوبی و با ظرافت هر چه تمامتر در همان فرصت کوتاه بیان داشتند.
نخست این نکته را یادآور می شوم که برخی نویسندگان و اصحاب قلم، گمان می کنند که اگر مطلبی توسط رهبر فرزانه انقلاب مطرح می شود، به این معناست که مطلب گفته شده توسط ایشان، نیازی به تکرار و بررسی ابعاد موضوع مورد اشاره ندارد، در حالی که نگارنده بر این باور است، بسیاری از مطالب و نکاتی که ایشان در سالهای اخیر یادآور شده اند، به دلیل کوتاهی و کم کاری اهل قلم به دست فراموشی سپرده و مغفول واقع شده است، حال آن که حکایت در این بخش، همان از تو به یک اشارت، از ما به سر دویدن است و زمانی که ایشان مطلبی را در یک فرصتی بیان می کنند، وظیفه اهل قلم و اصحاب رسانه تازه آغاز می شود و لازم است برای هر نکته ای که توسط ایشان مطرح می شود، صدها مقاله و مطلب تهیه شود و ابعاد آن مورد بررسی موشکافانه قرار گیرد و در بسیاری از موارد، نتیجه آن از مسئولین ذیربط مطالبه شود؛ به عبارت دیگر، بدیهی است که نباید انتظار داشت که مقام معظم رهبری بعد از بیان هر مطلبی، دوباره همان موضوع را تکرار و در سخنرانی های خود روند اجرایی شدن آن را پیگیری کنند.
در همین راستا، به فراز هایی از این عوامل که در حوزه مباحث جنگ نرم از پارادایم های شناخته شده هستند، پرداخته می شود، چرا که بر این باوریم تنها راه مقابله استکبار جهانی با بیداری اسلامی، همانا مسیر مقابله نرم و استفاده حداقلی از خشونت است و آنچه هم اکنون به عنوان رفتارهای خشونت بار می بینید، اقدامات ناشی از هراس و دستپاچگی دیکتاتورهای منطقه است که خود سرانه در دستور کار قرار گرفته است.
به عبارت دیگر، راهکارهای مقابله با بیداری اسلامی که توسط کارشناسان و خبرگاران مستقر در مؤسساتی نظیر امریکن اینترپرایز، شورای روابط خارجی، سوروس، راکفلر و فورد پیشنهاد می شود، کاملا بر پایه اصول و مبانی جنگ نرم است و از آنجا که اجرای این نسخه ها در هیچ سند رسمی منتشر نمی شود، نباید انتظار داشته باشید که رسانه ها خبری از آنها بزنند.
گفتنی است که جموری اسلامی ایران در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انواع و اقسام ترفند های استکبار جهانی را برای به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی از مسیر اصلی تجربه کرده است و به سختی می توان تاکنیکی را شناسایی کرد که برای جمهوری اسلامی امتحان نشده باشد؛ بنابراین، طبیعی است که انتظار داشته باشیم اندیشمندان حوزه بیداری اسلامی و به ویژه رسانه های متعلق به کشورهای اسلامی، رویداد های سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را همچون سرمشقی ارزشمند در مقابل ملت های منطقه قرار داده و سعی بلیغی در انتقال این تجربیات به فعالان عرصه بیداری اسلامی در کشور های منطقه داشته باشند. به همین منظور، برگزاری اجلاس بیداری اسلامی در تهران، گام موثری بود که برداشته شد.
مقام معظم رهبری در بیانات خود، آسیب هایی که بحث بیداری اسلامی را تهدید می کند، به دو بخش تقسیم کردند؛ یک بخش آسیب هایی که از ناحیه دشمن وارد شده و بخش دیگر، آسیب هایی که از بخش درونی و داخلی بیداری اسلامی ناشی می شود.
در این نوشته، به آن دسته از خطراتی که از ناحیه دشمن بحث بیداری اسلامی را تهدید می کند، با تمرکز بیشتری پرداخته می شود.
یکی از ویژگی های اجتناب ناپذیر دگرگونی در ساختار حکومت و شرایط پس از پیروزی، مسأله برکناری و فرار افراد وابسته و سر سپرده به رژیم گذشته از کادر اداره حکومت و جایگزینی افراد انقلابی و جدید است. رخدادی که در این میان، احتمال وقوع آن بسیار زیاد است، نفوذ افراد و شخصیتهای ضعیف اراده و سازشکار به درون کادر رهبری جدید و ایفای نقش در ادامه روند اداره حکومت های نوپاست.
مروری به همه انقلاب ها و خیزش های قرون گذشته، به خوبی نشان دهنده این حقیقت است که این گروه از افراد نفوذی و متمایل به خواست دشمن، ضربات هولناکی را بر پیکره انقلاب ها وارد کرده اند و در بسیاری از موارد شدت این ضربات به اندازه ای بوده است که این انقلابها از مسیر از پیش تعیین شده خارج و سرانجام به شکست انجامیده اند.
یکی از دلایل استفاده از این افراد در کنار رهبران و در کادر رهبری، نبود افراد تحصیل کرده و آشنا با علوم مربوط به اداره کشور بوده و این در حالی است که این مشکل امروزه برطرف شده و در کشورهای گوناگون، شمار بسیاری از جوانان و شخصیت های گوناگون هست که در سال های گذشته به درجات عالی از تحصیل در رشته های مختلف رسیده اند و امروز می توانند در جایگاه های مختلف ایفای نقش کنند و نیاز نیروی انسانی متخصص و متبحر را در زمینه های گوناگون برطرف نمایند؛ بنابراین، طبیعی است که استفاده از چهره های مشکوک و بدون پیشینه انقلابیگری در کادر مدیریتی در کشورهایی نظیر مصر، لیبی و دیگر کشورهایی که در شرف پیروزی هستند، نه تنها هیچ توجیه منطقی ندارد، بلکه مورد خواست ملتها نیز نیست.
از دیگر نکاتی که در حوزه جنگ نرم مطرح می شود، توجه به مهربانی دروغین و حیله گرانه دشمن در نشان دادن اصطلاحا در باغ سبز به رهبران انقلاب هاست. رهبر انقلاب در این زمینه آشکارا اشاره کردند، آنچه هم اکنون بیداری اسلامی را تهدید می کند، گلوله هایی نیست که به سمت مردم شلیک می شود، بلکه لبخند هایی است که در محافل و مجالس دیپلماتیک به رهبران بیداری اسلامی تحویل داده می شود که نمونه بارز آن، برگزاری اجلاس گروه تماس لیبی در ایتالیا بود و از این طریق تلاش می کنند تا نه تنها خود را از سیبل و نقطه هدف انقلابیون بیرون برند، بلکه تلاش می کنند خود را از حامیان و مدافعین انقلاب ها نشان دهند تا از این راه، منافع خود را در این کشور ها محافظت کرده و به عبارت بهتر، سر دیگری بر این بدن قرار دهند؛ سری که باز هم پشت میز مذاکره بنشیند و قرارداد های ننگین گذشته را تأیید و امضا کند.
از دیگر نکاتی که مقام معظم رهبری در این بخش بندی به آن اشاره کردند، موضوع پیشنهاد مدل های حکومتی و قانون اساسی از سوی دولتمردان غربی است که نهایتاً بار دیگر ملتها را در دام وابستگی های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب می اندازد.
در اینجا شاید این پرسش مطرح شود که برای پیشنهاد یک مدل حکومتی، چه نیازی به استفاده از روش های نرم هست؟ پاسخ این پرسش این است که ارایه یک مدل حکومتی نیازمند زمینه سازی و القای ناامیدی و نگرانی نسبت به مدل اسلام حقیقی و طرح موضوع ناکارآمدی حکومت دینی از سوی تئوری پردازان وابسته به اردوگاه غرب است.
شایان ذکر است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و راه اندازی حکومت مبنی بر ولایت فقیه، تاکنون هزاران مقاله و... کتاب منتشر و تلاش شده تا با توسل به انواع و اقسام ترفند های نگارشی این مطلب به مخاطبان منتقل شود که اسلامی که متعلق به 1400 سال پیش است، عناصر عملیاتی و اجرایی برای اداره یک حکومت ندارد و به نوعی تلاش شده است از دین یک مقوله شخصی و صرفاً عبادی ترسیم شود که نقشی در امور جاری و حیات اجتماعی سیاسی بشر نمی نواند داشته باشد.
این تفکر بارها و بارها توسط اندیشمندان و متفکرین اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در فرصت های گوناگون، اشکالات و تناقضات ماهوی آن تشریح شده است، لیکن امروز می بینیم که از سوی برخی از شخصیت های سیاسی نظیر نخست وزیر ترکیه دوباره مطرح می شود و جالب توجه اینکه بلافاصله پس از طرح این موضوع، موجی در سراسر کشور های اسلامی در مخالفت با این نگرش فکری برخاست و صراحتاً اعلام شد که این طرز تفکر در میان ملت های اسلامی جایی ندارد و ملتها خواستار اجرای شریعت اسلامی در اداره کشور خود هستند.
نکته قابل توجه در این بحث، حساسیت و پیچیدگی جنگ نرم در عرصه استحاله تدریجی حکومت هاست؛ به عبارت دیگر، دشمن برای رسیدن به اهداف جنگ نرم در هر نقطه از جهان ساز و کار ویژه و مناسب با شرایط آن منطقه را طراحی می کند و به نظر می رسد، دشوارترین شرایط ممکن برای دشمن، هنگامی است که ساختار سیاسی یک کشور مبتنی بر تعالیم دینی باشد. در این وضعیت میان مردم و دولت رابطه عمیق و درونی وجود دارد و مخالفت با دولت و هر اقدامی که در چهارچوب براندازی تقسیم بندی شود، با مقاومت و مقابله مستقیم مردم روبه رو خواهد شد.
خوشبختانه در انقلاب های اخیر، بار اصلی نهضت بر دوش قاطبه مردم است؛ بنابراین، این مردم هستند که از ارزش ها و اصول خود تا پای جان دفاع می کنند و این تا هنگامی است که انقلابیون و دولتمردان نسبت به اصول و به تعبیر رهبر ایران بر محکمات خود پایبند باشند.
البته این به معنای شکست ناپذیر بودن و نفوذ ناپذیر بودن این قبیل نهضت ها نیست و کمترین بی توجهی و کوتاهی در حفظ و تأکید بر اصول اسلامی می تواند منفذی برای ورود و نفوذ دشمن در بدنه حاکمیت باشد، زیرا حتی در بهترین وضعیت نیز دشمن روش ها و تاکتیک های خاص خود را طراحی کرده و به مرحله اجرا می گذارد.
از دیگر مواردی که در عرصه مقابله با جنگ نرم باید نسبت به آن شناخت کافی باشد، توجه به کمیت و کیفیت جریان ارتباطات و راه های ارتباط با مردم است. امروزه در دنیایی زندگی می کنیم که گریزی از فضای به وجود آمده از تهدیدات ارتباطی، یعنی عصر ارتباطات یا اطلاعات و همچنین عصر انفجار اطلاعات نیست. در محیط این تهدید، مخاطب با هزاران طول موج رادیویی، امواج دیجتالی، فیبر نوری، سیگنال های گوناگون و هزاران سایت اینترنتی مورد بمباران خبری و اطلاعاتی قرار می گیرد و چاره ای جز تدابیر لازم و فراهم کردن محیط ارتباطی سالم و آنچه امروزه ابر ارتباطی نامیده می شود وجود ندارد.
در این راستا، سازمان رادیو، تلویزیون های کشورهای اسلامی، عهده دار مسئولیت سنگینی بوده و لازم است در این شرایط حساس، وضعیت اطلاع رسانی در میان کشور های اسلامی را ساماندهی کند؛ به عبارت ساده تر، اخبار جهان اسلام به همراه تحلیل ها و تفاسیر سیاسی باید از طریق رسانه های کشور های اسلامی انجام شود و اجازه ندهیم که اخبار و اطلاعات از فیلتر ها و دروازه های خبری شبکه های وابسته به اردوگاه رسانه ای غرب به مردم برسد.
امروزه رسانه های متعلق به کشورهای اسلامی و عربی، هم اکنون در جایگاهی بسیار متفاوت نسبت به گذشته قرار دارند و با وجود کاستی ها و اشکالات فراوان در صورت آگاهی و درک شرایط موجود، می توانند اجرای سناریوی ساخته و پرداخته غرب را با مانع جدی روبه رو کنند و اجازه ندهند فرصتی را که می تواند سرنوشت جهان عرب را تغییر دهد، به آسانی از دست برود.
رسانه های کشورهای اسلامی در سال های اخیر و اتفاقاتی همچون انتشار کاریکاتور های موهن و ماجرای اهانت به قرآن، این نکته را به اثبات رسانده اند که اگر درباره موضوعی به اتفاق نظر و فهم مشترک برسند، می توانند جریان بین المللی ارتباطات را متأثر ساخته و افکار عمومی دنیا را از منویات مسلمانان آگاه سازند.
به این ترتیب، این انتظاری کاملا برحق است که در این شرایط حساس که دنیای اسلام در آستانه یک نقطه عطف تاریخی است، همه رسانه های جهان اسلام، یکپارچه و تمام عیار وارد میدان شده و به رسالت واقعی خود رفتار کنند و این موج عظیم و قدرتمند را به راهی هدایت کنند که ریشه و بنیان همه دیکتاتورهای دست نشانده غرب را از جا برکند.
در این نوشتار بر آنیم تا آن دسته از کارهایی را که زیرکانه و هدفمند در پی انحراف این خیزش ها از راه اصلی هستند، بازخوانی کنیم؛ اقداماتی که با هدف غلتاندن این انقلابها بر روی محوری است که به لحاظ محتوا و رویکرد، فاصله چشمگیری با مبانی اصیل اسلامی دارد و نهایتاً خطر چندانی را برای استکبار جهانی ندارد و چه بسا نوعی خانه تکانی و تعویض مهره های قدیمی و پوسیده با مهره های جوان و پر تحرک به شمار می رود.
به همین منظور در ادامه، گذری خواهیم داشت بر مطالب و رهنمود های رهبر معظم انقلاب در افتتاحیه اجلاس بیداری اسلامی، چراکه ایشان محور های مهم و حساس درباره عوامل تهدید کننده جریان بیداری اسلامی را به خوبی و با ظرافت هر چه تمامتر در همان فرصت کوتاه بیان داشتند.
نخست این نکته را یادآور می شوم که برخی نویسندگان و اصحاب قلم، گمان می کنند که اگر مطلبی توسط رهبر فرزانه انقلاب مطرح می شود، به این معناست که مطلب گفته شده توسط ایشان، نیازی به تکرار و بررسی ابعاد موضوع مورد اشاره ندارد، در حالی که نگارنده بر این باور است، بسیاری از مطالب و نکاتی که ایشان در سالهای اخیر یادآور شده اند، به دلیل کوتاهی و کم کاری اهل قلم به دست فراموشی سپرده و مغفول واقع شده است، حال آن که حکایت در این بخش، همان از تو به یک اشارت، از ما به سر دویدن است و زمانی که ایشان مطلبی را در یک فرصتی بیان می کنند، وظیفه اهل قلم و اصحاب رسانه تازه آغاز می شود و لازم است برای هر نکته ای که توسط ایشان مطرح می شود، صدها مقاله و مطلب تهیه شود و ابعاد آن مورد بررسی موشکافانه قرار گیرد و در بسیاری از موارد، نتیجه آن از مسئولین ذیربط مطالبه شود؛ به عبارت دیگر، بدیهی است که نباید انتظار داشت که مقام معظم رهبری بعد از بیان هر مطلبی، دوباره همان موضوع را تکرار و در سخنرانی های خود روند اجرایی شدن آن را پیگیری کنند.
در همین راستا، به فراز هایی از این عوامل که در حوزه مباحث جنگ نرم از پارادایم های شناخته شده هستند، پرداخته می شود، چرا که بر این باوریم تنها راه مقابله استکبار جهانی با بیداری اسلامی، همانا مسیر مقابله نرم و استفاده حداقلی از خشونت است و آنچه هم اکنون به عنوان رفتارهای خشونت بار می بینید، اقدامات ناشی از هراس و دستپاچگی دیکتاتورهای منطقه است که خود سرانه در دستور کار قرار گرفته است.
به عبارت دیگر، راهکارهای مقابله با بیداری اسلامی که توسط کارشناسان و خبرگاران مستقر در مؤسساتی نظیر امریکن اینترپرایز، شورای روابط خارجی، سوروس، راکفلر و فورد پیشنهاد می شود، کاملا بر پایه اصول و مبانی جنگ نرم است و از آنجا که اجرای این نسخه ها در هیچ سند رسمی منتشر نمی شود، نباید انتظار داشته باشید که رسانه ها خبری از آنها بزنند.
گفتنی است که جموری اسلامی ایران در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انواع و اقسام ترفند های استکبار جهانی را برای به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی از مسیر اصلی تجربه کرده است و به سختی می توان تاکنیکی را شناسایی کرد که برای جمهوری اسلامی امتحان نشده باشد؛ بنابراین، طبیعی است که انتظار داشته باشیم اندیشمندان حوزه بیداری اسلامی و به ویژه رسانه های متعلق به کشورهای اسلامی، رویداد های سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را همچون سرمشقی ارزشمند در مقابل ملت های منطقه قرار داده و سعی بلیغی در انتقال این تجربیات به فعالان عرصه بیداری اسلامی در کشور های منطقه داشته باشند. به همین منظور، برگزاری اجلاس بیداری اسلامی در تهران، گام موثری بود که برداشته شد.
مقام معظم رهبری در بیانات خود، آسیب هایی که بحث بیداری اسلامی را تهدید می کند، به دو بخش تقسیم کردند؛ یک بخش آسیب هایی که از ناحیه دشمن وارد شده و بخش دیگر، آسیب هایی که از بخش درونی و داخلی بیداری اسلامی ناشی می شود.
در این نوشته، به آن دسته از خطراتی که از ناحیه دشمن بحث بیداری اسلامی را تهدید می کند، با تمرکز بیشتری پرداخته می شود.
یکی از ویژگی های اجتناب ناپذیر دگرگونی در ساختار حکومت و شرایط پس از پیروزی، مسأله برکناری و فرار افراد وابسته و سر سپرده به رژیم گذشته از کادر اداره حکومت و جایگزینی افراد انقلابی و جدید است. رخدادی که در این میان، احتمال وقوع آن بسیار زیاد است، نفوذ افراد و شخصیتهای ضعیف اراده و سازشکار به درون کادر رهبری جدید و ایفای نقش در ادامه روند اداره حکومت های نوپاست.
مروری به همه انقلاب ها و خیزش های قرون گذشته، به خوبی نشان دهنده این حقیقت است که این گروه از افراد نفوذی و متمایل به خواست دشمن، ضربات هولناکی را بر پیکره انقلاب ها وارد کرده اند و در بسیاری از موارد شدت این ضربات به اندازه ای بوده است که این انقلابها از مسیر از پیش تعیین شده خارج و سرانجام به شکست انجامیده اند.
یکی از دلایل استفاده از این افراد در کنار رهبران و در کادر رهبری، نبود افراد تحصیل کرده و آشنا با علوم مربوط به اداره کشور بوده و این در حالی است که این مشکل امروزه برطرف شده و در کشورهای گوناگون، شمار بسیاری از جوانان و شخصیت های گوناگون هست که در سال های گذشته به درجات عالی از تحصیل در رشته های مختلف رسیده اند و امروز می توانند در جایگاه های مختلف ایفای نقش کنند و نیاز نیروی انسانی متخصص و متبحر را در زمینه های گوناگون برطرف نمایند؛ بنابراین، طبیعی است که استفاده از چهره های مشکوک و بدون پیشینه انقلابیگری در کادر مدیریتی در کشورهایی نظیر مصر، لیبی و دیگر کشورهایی که در شرف پیروزی هستند، نه تنها هیچ توجیه منطقی ندارد، بلکه مورد خواست ملتها نیز نیست.
از دیگر نکاتی که در حوزه جنگ نرم مطرح می شود، توجه به مهربانی دروغین و حیله گرانه دشمن در نشان دادن اصطلاحا در باغ سبز به رهبران انقلاب هاست. رهبر انقلاب در این زمینه آشکارا اشاره کردند، آنچه هم اکنون بیداری اسلامی را تهدید می کند، گلوله هایی نیست که به سمت مردم شلیک می شود، بلکه لبخند هایی است که در محافل و مجالس دیپلماتیک به رهبران بیداری اسلامی تحویل داده می شود که نمونه بارز آن، برگزاری اجلاس گروه تماس لیبی در ایتالیا بود و از این طریق تلاش می کنند تا نه تنها خود را از سیبل و نقطه هدف انقلابیون بیرون برند، بلکه تلاش می کنند خود را از حامیان و مدافعین انقلاب ها نشان دهند تا از این راه، منافع خود را در این کشور ها محافظت کرده و به عبارت بهتر، سر دیگری بر این بدن قرار دهند؛ سری که باز هم پشت میز مذاکره بنشیند و قرارداد های ننگین گذشته را تأیید و امضا کند.
از دیگر نکاتی که مقام معظم رهبری در این بخش بندی به آن اشاره کردند، موضوع پیشنهاد مدل های حکومتی و قانون اساسی از سوی دولتمردان غربی است که نهایتاً بار دیگر ملتها را در دام وابستگی های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب می اندازد.
در اینجا شاید این پرسش مطرح شود که برای پیشنهاد یک مدل حکومتی، چه نیازی به استفاده از روش های نرم هست؟ پاسخ این پرسش این است که ارایه یک مدل حکومتی نیازمند زمینه سازی و القای ناامیدی و نگرانی نسبت به مدل اسلام حقیقی و طرح موضوع ناکارآمدی حکومت دینی از سوی تئوری پردازان وابسته به اردوگاه غرب است.
شایان ذکر است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و راه اندازی حکومت مبنی بر ولایت فقیه، تاکنون هزاران مقاله و... کتاب منتشر و تلاش شده تا با توسل به انواع و اقسام ترفند های نگارشی این مطلب به مخاطبان منتقل شود که اسلامی که متعلق به 1400 سال پیش است، عناصر عملیاتی و اجرایی برای اداره یک حکومت ندارد و به نوعی تلاش شده است از دین یک مقوله شخصی و صرفاً عبادی ترسیم شود که نقشی در امور جاری و حیات اجتماعی سیاسی بشر نمی نواند داشته باشد.
این تفکر بارها و بارها توسط اندیشمندان و متفکرین اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در فرصت های گوناگون، اشکالات و تناقضات ماهوی آن تشریح شده است، لیکن امروز می بینیم که از سوی برخی از شخصیت های سیاسی نظیر نخست وزیر ترکیه دوباره مطرح می شود و جالب توجه اینکه بلافاصله پس از طرح این موضوع، موجی در سراسر کشور های اسلامی در مخالفت با این نگرش فکری برخاست و صراحتاً اعلام شد که این طرز تفکر در میان ملت های اسلامی جایی ندارد و ملتها خواستار اجرای شریعت اسلامی در اداره کشور خود هستند.
نکته قابل توجه در این بحث، حساسیت و پیچیدگی جنگ نرم در عرصه استحاله تدریجی حکومت هاست؛ به عبارت دیگر، دشمن برای رسیدن به اهداف جنگ نرم در هر نقطه از جهان ساز و کار ویژه و مناسب با شرایط آن منطقه را طراحی می کند و به نظر می رسد، دشوارترین شرایط ممکن برای دشمن، هنگامی است که ساختار سیاسی یک کشور مبتنی بر تعالیم دینی باشد. در این وضعیت میان مردم و دولت رابطه عمیق و درونی وجود دارد و مخالفت با دولت و هر اقدامی که در چهارچوب براندازی تقسیم بندی شود، با مقاومت و مقابله مستقیم مردم روبه رو خواهد شد.
خوشبختانه در انقلاب های اخیر، بار اصلی نهضت بر دوش قاطبه مردم است؛ بنابراین، این مردم هستند که از ارزش ها و اصول خود تا پای جان دفاع می کنند و این تا هنگامی است که انقلابیون و دولتمردان نسبت به اصول و به تعبیر رهبر ایران بر محکمات خود پایبند باشند.
البته این به معنای شکست ناپذیر بودن و نفوذ ناپذیر بودن این قبیل نهضت ها نیست و کمترین بی توجهی و کوتاهی در حفظ و تأکید بر اصول اسلامی می تواند منفذی برای ورود و نفوذ دشمن در بدنه حاکمیت باشد، زیرا حتی در بهترین وضعیت نیز دشمن روش ها و تاکتیک های خاص خود را طراحی کرده و به مرحله اجرا می گذارد.
از دیگر مواردی که در عرصه مقابله با جنگ نرم باید نسبت به آن شناخت کافی باشد، توجه به کمیت و کیفیت جریان ارتباطات و راه های ارتباط با مردم است. امروزه در دنیایی زندگی می کنیم که گریزی از فضای به وجود آمده از تهدیدات ارتباطی، یعنی عصر ارتباطات یا اطلاعات و همچنین عصر انفجار اطلاعات نیست. در محیط این تهدید، مخاطب با هزاران طول موج رادیویی، امواج دیجتالی، فیبر نوری، سیگنال های گوناگون و هزاران سایت اینترنتی مورد بمباران خبری و اطلاعاتی قرار می گیرد و چاره ای جز تدابیر لازم و فراهم کردن محیط ارتباطی سالم و آنچه امروزه ابر ارتباطی نامیده می شود وجود ندارد.
در این راستا، سازمان رادیو، تلویزیون های کشورهای اسلامی، عهده دار مسئولیت سنگینی بوده و لازم است در این شرایط حساس، وضعیت اطلاع رسانی در میان کشور های اسلامی را ساماندهی کند؛ به عبارت ساده تر، اخبار جهان اسلام به همراه تحلیل ها و تفاسیر سیاسی باید از طریق رسانه های کشور های اسلامی انجام شود و اجازه ندهیم که اخبار و اطلاعات از فیلتر ها و دروازه های خبری شبکه های وابسته به اردوگاه رسانه ای غرب به مردم برسد.
امروزه رسانه های متعلق به کشورهای اسلامی و عربی، هم اکنون در جایگاهی بسیار متفاوت نسبت به گذشته قرار دارند و با وجود کاستی ها و اشکالات فراوان در صورت آگاهی و درک شرایط موجود، می توانند اجرای سناریوی ساخته و پرداخته غرب را با مانع جدی روبه رو کنند و اجازه ندهند فرصتی را که می تواند سرنوشت جهان عرب را تغییر دهد، به آسانی از دست برود.
رسانه های کشورهای اسلامی در سال های اخیر و اتفاقاتی همچون انتشار کاریکاتور های موهن و ماجرای اهانت به قرآن، این نکته را به اثبات رسانده اند که اگر درباره موضوعی به اتفاق نظر و فهم مشترک برسند، می توانند جریان بین المللی ارتباطات را متأثر ساخته و افکار عمومی دنیا را از منویات مسلمانان آگاه سازند.
به این ترتیب، این انتظاری کاملا برحق است که در این شرایط حساس که دنیای اسلام در آستانه یک نقطه عطف تاریخی است، همه رسانه های جهان اسلام، یکپارچه و تمام عیار وارد میدان شده و به رسالت واقعی خود رفتار کنند و این موج عظیم و قدرتمند را به راهی هدایت کنند که ریشه و بنیان همه دیکتاتورهای دست نشانده غرب را از جا برکند.
منبع : تابناک