امت اسلامی

وبلاگ خبرنامه جهان اسلام نت نامه

امت اسلامی

وبلاگ خبرنامه جهان اسلام نت نامه

Yemen ifyemen
امت اسلامی

امام خامنه ای: بیدار شدن ملت‌ها و ایستادن با دست خالی، در مقابل رفتار تحقیر آمیز غرب و امریکا، حادثه بزرگی بود که البته بر خلاف تصور غربی‌ها، هنوز تمام نشده است.

عضویت در خبرنامه امت اسلامی
آرشیو خبرنامه



در اين وبلاگ
در كل اينترنت
نت نامه در گوگل پلاس

طبقه بندی موضوعی

 کارشناس اندیشکده بنیاد خاورمیانه بر این باور است که پادشاهی عربستان بندر بن‌سلطان را مأمور ساخت تا منافع این کشور را در خارج از مرزهای عربستان برآورده کند، اما این شاهزاده شکستی مفتضحانه را متحمل شد...  

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه بنیاد خاورمیانه، «حلال خاشان»، کارشناس این اندیشکده در یادداشت خود به سعودی‌ها توصیه می‌کند هر آنچه در توان دارند به کار گیرند تا تخت و تاج خود را از دست ندهند چرا که به هیچ وجه در خارج از مرزهای خود به پیروزی و تأمین اهداف خود دست نخواهند یافت.

در این یادداشت آمده است: ملک عبدالله، پادشاه عربستان، در سخنرانی غیر معمول و تند خود پس از کنار زده شدن محمد مرسی رئیس جمهوری سابق مصر، ، از این اتفاق استقبال کرد و اظهار داشت: «بگذار تمام دنیا بفهمند که مردم و حکومت در پادشاهی عربستان به همراه برادرانمان در مصر علیه تروریسم و افراطی‌گرایی و فتنه جویی مقاومت کردند و هنوز هم پایداری می‌کنند». به هر حال به نحو چشمگیری، این تغییر واضح از موضع سنتی ریاض در دشمن شناسی، و طرح اخوان‌المسلمین و گروه‌های وابسته به آن، به عنوان دشمن، نسبت به هر سیاست خارجی دیگری، برای معکوس کردن کاستی‌های قدرت منطقه‌ای خودشان، بیش از اندازه کوچک و با تأخیر است. هیچ یک از این سستی‌ها واضح‌تر و آشکار‌تر از تلاش‌های ریاض برای نفوذ در سوریه نبود، که توسط مشهور‌ترین دیپلمات آنها شاهزاده بندر بن سلطان هدایت می‌شود.

یک سنت شکنی آشکار در فرایند همکاری

شالوده ی اصلی سیاست خارجی عربستان سعودی به شدت متأثر از تشریفات تاریخی این کشور قرار دراد که کاملاً با اوضاع سیاسی امروزی متفاوت است. از سال 1930 تا 1950 حضور غرب در خاورمیانه در مناطق بهرمند از ثبات ژئوپلوتیک، بسیار پررنگ بود. ظهور حکومت‌های افراطی در مصر، سوریه و عراق، که با دخالت‌های مسکو در این ناحیه همزمان شده بود، به نظر نمی‌رسید که اوضاع داخلی و بین‌المللی ریاض را تهدید کند و تقویت کردن روابط عربستان و آمریکا، که با تعهدی دوجانبه نسبت به مبارزه با کمونیسم پیوند خورده بود، این خاندان پادشاهی را از میان انقلاب‌ها و شورش‌های متعدد به اواخر دهه 1970 برساند.

این اتکا به قدرت آمریکا، نقشی محوری در شیوه‌ی برخورد غیرهجومی خاندان پادشاهی سعودی بازی کرد و نسبت به دیپلماسی سکون، برتری داشت. ضعف نظامی و سکون و موقعیت باثبات، به نظر می‌رسید که سه جز اصلی در جهت‌گیری سیاست خارجی ریاض بود. پادشاهان سعودی تلاش می‌کردند تا این کشور به عنوان یک قدرت نظامی مطرح شود و در سایه‌ی ثروت نفتی و جایگاه مهم دینی، توان نظامی را به عنوان مبنایی برای ایجاد تعادل منافع در منطقه، برگزیدند.

انقلاب ایران و پیشرفت منطقه‌ای که از پی این انقلاب برای این کشور حاصل شد، حمله عراق به کویت در سال 1990، و انقلاب‌های جدید عربی، این تعادل حساس منافع را تخریب کرد و سیاست از پیش تعیین شده ریاض را به صورت فزاینده‌ای غیر قابل دفاع ساخت. این رویداد‌ها ادامه یافت تا در رأس آنها قیام شیعی مردم بحرین در سال 2011 شکل گرفت، که سعودی را دچار این هراس کرد که این قیام به این کشور نیز سرایت کرده و گسترش پیدا کند. برای کمک کردن به سرکوب قیام‌های همسایه کوچک پادشاهی، عبدالله داوطلبانه شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر پیشین عربستان سعودی در واشنگتن  را مأمور کرد تا سیاست خارجی سعودی را قاطعانه در جهتی منفعت‌زا پیش ببرد. 

عملکرد ضعیف شاهزاده سعودی در مأموریت‌های مهم و حساس

بندر بن سلطان، پسر سلطان بن‌عبدالعزیز آل‌سعود (ولیعهد سابق عربستان، مرگ 2011)، فعالیت‌های سیاسی خود را در سال 1978، به عنوان نماینده شخصی ملک خالد در واشنگتن  و با کنار گذاشته شدن سفیر فیصل آل‌حجلان، آغاز کرد. او به سرعت رئیس جمهوری جیمی کارتر را با جلب حمایت سنا تحت تأثیر قرار داد. وی توانست جیمز آبورزک، نماینده‌ دموکرات از داکوتای جنوبی، در سنا را با خود همراه کرده در مورد قرارداد کانال پاناما رأی مثبت سنا را جلب کند؛ همچنین با دیپلماسی زیرکانه خود راه را برای کنگره جهت پذیرفتن بسته‌ی پیشنهادی عربستان برای خرید هواپیما‌های اف15 در مدت کوتاهی هموار کرد. در سال 1986 ایفای نقش بندر در ماجرای رسوایی ایران ـ کنترا، مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت و چهار سال بعد با متقاعد کردن حکومت مردد عربستان، برای درخواست از نیروهای آمریکا برای حضور در داخل کشور برای مقابله با عواقب ناشی از حمله عراق به کویت، به خوبی خود را به جهانیان شناساند. از آن زمان، او به عنوان یک رابط حیاتی بین واشنگتن و ریاض خدمت کرده است. در سال 2005، پس از اتمام 22 سال خدمت در واشنگتن ، ملک عبدالله هدایت شورای امنیت ملی کشور را به او واگذار کرد.

بندر کوشد تا به جمع آوری اطلاعاتی بپردازد که به هر نحو ایران، سوریه و حزب‌الله را به ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان، و یکی از متحدین ریاض در بیروت، مرتبط سازد. به دنبال جنگ جولای 2006 بین اسرائیل و حزب‌الله و به دنبال مشکلات بسیاری که برای دولت فواد سینیوره پدید آمد، بندر، ملک عبدالله را متقاعد کرد تا گروه شبه نظامی سنی، تحت فرمان سعد، پسر حریری، ایجاد کرده و از آن پشتیبانی کند. این تصمیم بسیار مهم اما بسیار ضعیف و فاقد تاکتیک لازم، به شکستی مفتضحانه منتهی شد؛ در سال 2008 نیروهای حزب‌الله در غرب بیروت با این گروه مواجه شدند و بدون هیچ زحمتی ظرف مدت چند ساعت نیروهای سعد را در هم کوبیدند. این رویداد به شدت به اعتبار بندر لطمه زد. از قرار معلوم بندر در تخمین قدرت نظامی، بیش از حد انتظار حزب الله، یا ناتوانی مدیریتی حریری و ناکامی در برنامه ریزی مناسب، درمانده بود.

خاندان سلطنتی سعودی به طور جدی در مورد چرخش حوادث منطقه و احتمال مطالبات داخلی برای اصلاحات سیاسی، از قبیل آغاز تغییرات در ساختار قدرت، نگران بودند. با توجه به اینکه بیش از دو سوم از جمعیت این کشور، که به لحاظ گرایش‌های قبیله‌ای و مذهبی ناهمگن هستند، از دکترین متصلب و تلخ وهابیت پیروی می‌کنند، وحدت فکری بسیار اندکی میان خاندان وهابی نجدی و شیعیان ساکن در استان شرقی نفت‌خیز یا شافعی‌ها و مالکی‌های حجاز، وجود دارد. همچنین، اهالی ناحیه جنوبی این کشور، اکثراً متعلق به قبایل یمنی هستند که از شیعیان اسماعیلی و زیدی می‌باشند و جمعیت ایشان نیز در حال رشد است.

با این حال، این واماندگی، عبدالله را از انتصاب بندر به ریاست دستگاه اطلاعاتی سعودی بازنداشت. پادشاه عربستان از جریان حوادث و امتناع بشار از ترک سمت خود آشفته شده بود. احتمالاً او فکر می‌کرد آن بندری که می‌دانست چگونه با صدام مقابله کند، می‌تواند در مورد بشار اسد نیز دست به اقدامی مسحور کننده و فوق‌العاده بزند. اما بندر به نوبه خود، به شدت از استیلا و نفوذ شیعه در منطقه هراس داشت. این در حالی بود که رسانه‌های ایرانی به او لقب شاهزاده تروریست‌ها را داده بودند.

بی تفاوتی آمریکا و موج خروشان ایران

سالیان سال است که عربستان سعودی، می‌کوشد روابط میان خود و ایران و سوریه را در حالت پایداری و عدم درگیری باقی نگاه دارد، که چندان هم موفق نبوده است. برای مثال سعد حریری بالاخره مجبور شد اعتراف کند که: «در مقصر دانستن سوریه به عنوان شریک در قتل پدرش، دچار اشتباه شده است». این رویداد غرور و اعتبار ایشان را در هم شکست. با این حال امتیازی این چنینی از سوی سعودی، تهران و دمشق را برای مدت زیادی آرام نگاه نداشت؛ از همان آغاز ناآرامی‌ها در سوریه در سال 2011، حکومت ایران برای جلوگیری از سقوط اسد وارد عمل شده در بخشی از فعالیت گسترده خود در جهت ابقای اسد در سر کار، نیروهای حزب‌الله را نیز وارد جنگ سوریه اعزام کردند.

برای ریاض این رفتار به مثابه درگیری بود که نیاز به پاسخ داشت. لذا سعودی‌ها هم تصمیم گرفتند در سوریه از ارتش به اصطلاح آزادی بخش، حمایت کنند. ایشان تلاش کردند تا با حمایت از این ارتش در سوریه، در مقابل اسد و بالتبع ایران بایستند.

واکنش واشنگتن به این اوضاع، به مراتب بدتر از ریاض بود چرا که هیچ واکنشی در قبال این ماجرا از سوی آمریکا دیده نشد. هر چند که آمریکا و عربستان روابط بسیار تنگاتنگی دارند، اما حقیقت این است که سعود‌ی‌ها به هیچ وجه نمی‌دانستند که بالاخره دولت اوباما چه تصمیمی در مورد سوریه دارد، تصیمم رئیس جمهور اوباما در مورد استفاده سوریه از سلاح‌های شیمیایی، برای آنها بسیار با ارزش بود و عدول از چنین تصمیمی به شدت ایشان را متعجب ساخت. خشمگینی از سستی واشنگتن، وزیر خارجه عربستان یعنی سعود الفیصل را وادار کرد تا برای غلبه بر توان ایران در سوریه و پیشبرد هدف ایشان در این کشور، دست به دامان جامعه جهانی شود.

سعودی‌ها کاملاً حق داشتند تا ناامید شود؛ ایشان در برابر اسد و همین طور در شکست دادن دیپلماسی ایران، شکست خورده بود. در حالی که قرداد‌های دفاعی ریاض با واشنگتن هنوز به طور کامل رنگ نباخته است، اکثر سعودی‌ها نگران این هستند که رئیس جمهور مردد و بی‌تفاوت آمریکا، به احتمال بسیار پشت ایشان را خالی خواهد کرد.

بندر بن‌سلطان در مورد سوریه شکست خورد و به خطا رفت

سعودی‌ها بر این باورند که اجازه دادن به اسد برای باقی ماندن در سمت خود، انقلاب را به تأخیر خواهد انداخت و همچنین امنیت داخلی ایشان را نیز به مخاطره خواهد انداخت. با توجه به ضعف ارتش به اصطلاح آزاد سوریه، ادامه درگیری نظامی، تنها به افزایش حضور نیروهای جهادی به ویژه نیروهای القاعده و گروه‌های مرتبط به آن، از قبیل داعش، یا همان گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام و جبهه النصره کمک می‌کند. تا زمانی که این گروه‌ها محدود در شمال سوریه باشند، سعودی‌ها چندان نگران نخواهند بود، اما چشم‌انداز این گروه‌ها توسعه دادن فعالیت‌های خود تا جنوب غربی سوریه و در نزدیکی مرز‌های اردن است و برای اشغال سرزمین‌های این منطقه کار خود را آغاز کرده‌اند. این توان تجاوز برای این گروه‌ها، به این معنی است که پیشروی گروه‌های جهادی تا مرزهای سعودی گزینه بسیار محتملی است.

در حالی که ایدئولوژی سلفی وهابیت، که تنها نام اسلام را یدک می‌کشد، در پادشاهی عربستان نیز وجود دارد، اما این گروه‌های جهادی که داعیه‌دار اسلام هستند و رویه‌ای خشونت بار را در پیش گرفته‌اند، ممکن است که آل‌سعود را به مخاطره بیندازند. محمد بن‌سعود در اواسط قرن هجدهم وهابیت را پذیرفت و به دنبال گسترش حکومت وهابی در سراسر شبه جزیره عربستان بود. نواده ابن‌سعود با نیروی مسلح اخوان وهابی متحد شد و در سال‌های 1911 تا 1927، کوشید تا سلطنت خود را در مرزهای کنونی عربستان سعودی، تحکیم کند. تلاش اخوان وهابی برای گسترش این جنگ‌ها به عراق و اردن، ابن‌سعود را مجبور کرد تا با آنها وارد جنگ شده و در مارس 1929 شکست سختی بر آنها وارد کند. از آنجایی که پادشاه سعودی در قلمروی سنتی بنیان گذاشته شده است که امروزه مجاهدان سوریه آرزوی استقرار بر آن را دارند، این گروه‌های جهادی می‌کوشند مأموریت اصلی و آغازین اخوان وهابی را از سر بگیرند.

برای مبارزه با این تهدید، ملک عبدالله دوباره خواهان به کار گیری بندر شد. شاهزاده بندر، نگرش خود را در مورد اینکه بشار باید برود پنهان نکرده بود و معتقد بود که سیاست‌های اسد به او، کشورش و دیگر همسایگان عرب، آسیب می‌زند. نشریه وال استریت در این باره چنین می‌نویسد: «وقتی که حکومت پادشاهی عربستان سعودی شاهزاده بندر بن‌سلطان را برای رهبری این تلاش انتخاب کردند مقامات CIA دانستند که سعودی‌ها در مورد واژگون کردن اسد واقعاً جدی هستند».

در تلاش برای پیدا کردن یک راه حل برای این اختلاف، بندر به رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین،  پیشنهادی را ارائه کرد؛ در این بسته پیشنهادی عربستان توافق کرد تا 15 میلیارد دلار تسلیحات از روسیه خریداری کرده و متعهد شد تا با طرح مسئله در شورای همکاری خلیج فارس، از رقابت با روسیه در بازار گاز اروپا خودداری کند. در واقع بندر استراتژی چماق و هویج را در مورد پوتین به کار بست. پوتین که به نظر می‌رسد تنها اوباما را در عرصه سیاست بین‌الملل حریف خود می‌داند، هنگامی که بندر قول داد مانع اقدامات تروریستی شورشیان چچن در المپیک زمستانی 2014 در سوچی روسیه می‌شود، بسیار خشمگین شد.

با اینکه از بندر چنین توصیفی می‌شود: «یکی از چهره‌های محوری در سوق دادن صحنه پرنوسان نبرد آمریکا و متحدانش، علیه رژیم سوریه»، اما شواهدی موثق و در حال افزایشی در دست است که نشان می‌دهد واشنگتن واقعا به دنبال کنار زدن اسد نیست. با اینکه آمریکا در گذشته رسماً اعلام کرد که «اسد باید برود»، اما درکی رو به رشد در واشنگتن وجود دراد که واژگون کردن حکومت سوریه، در واقع ممکن است اوضاع را بدتر کند؛ از جمله شواهدی که چنین برداشتی را تأیید می‌کند از این قرار است: «آمریکایی ها به روس‌ها اطلاع داده‌اند که در هر گونه توافقی برای انتقال آرام قدرت، حضور حکومت اسد ضروری و لازم است».

با تلاش‌های بسیار بندر بن‌سلطان، در نهایت ریاض چند موشک قدیمی و بی‌اثر زمین به هوا و حداقل پنجاه موشک ضد تانک روسی کانکروز را به ارتش به اصطلاح آزادی بخش سوریه تحویل داد. اما اینها به سختی برای واژگون کردن حکومت اسد کافی بودند و به نظر می‌رسد که رابطه معکوسی بین تئوری ریاض و واقعیت در صحنه نبرد وجود دارد؛ اکثر سعودی‌ها در مورد مسلح شدن ارتش به اصطلاح آزاد صحبت می‌کنند، اما واضح است که حکومت اسد هنوز اوضاع را تحت کنترل دارد. ناکامی بندر در تغییر توازن نظامی در میدان نبرد سوریه چندان به بی عرضگی او در وادار ساختن آمریکا به پشتیبانی نظامی از ارتش به اصطلاح آزاد‌ی بخش سوریه ارتباط ندارد؛ ارسال کمک‌های نظامی عربستان به شورشیان سوریه بیشتر از طریق اردن انجام می‌شود که عبور تسلیحات آمریکایی از اردن به سوریه، نیازمند تأیید و صدور مجوز توسط CIA است.

با توجه به سیر تحولات سوریه، بسیار بعید است که بندر در برابر حکومت اسد یا توان نظامی ایران در منطقه پیروز شود. دمشق به بازرسان سازمان ملل برای از بین بردن سلاح‌های شیمیایی قول همکاری داده است و تحسین وزیر خارجه آمریکا، کَری را به دست آورد و از انتقادهای قبلی فاصله گرفت؛ اکنون برای حکومت اسد فرصتی حیاتی مطالبه شد و این فرصت برای او آمد. نمی‌توان گفت که پایان جنگ سوریه نزدیک است و بعید است که توافق آمریکا منجر به بهبود وضعیت ریاض به عنوان یک قدرت  منطقه‌ای شود. بندر در سوریه شکست خورد و خاندان سلطنتی بدون هیچ شکی از عملکرد او در این کشور ناراضی هستند. 

مشکلات بدتری در راه هستند/ پادشاه سعودی در معرض خطراتی جدی‌تر

بندر برای پوشاندن مشکلات روزافزون داخلی خود در ریاض از جمله اختلاف بر سر جانشینی و همچنین ظهور طرفداران جبهه اخوان‌المسلمین در این خطه پادشاهی مانند عواد آل‌قانع و جریان وابسته به او یعنی الصحوه، نومیدانه به دنبال کسب نتیجه‌ای پیروزمندانه در سوریه بود. بنابرین گزارش‌های اخیر از دخالت‌های بندر در درگیری‌های فرقه‌ای عراق، اگر صحت داشته باشد، نشان می‌دهد که وی در اقدامی انتحاری می‌کوشد پیکان تیر منتقدان داخلی از شکست او در سوریه را به سمت دیگری منحرف سازد. اما اگر حکومت عراق دچار بی‌ثباتی نشود، مانند تلاش او برای تغییر توازن قوا علیه حکومت اسد، این خدعه نیز محکوم به شکست است. اگر هر چیزی همانطور که بندر پیش‌بینی کرده است پیش برود، افزایش درگیری شیعیان عراقی با نیرو‌های مسلح مخالف حکومت، به شدت مخالف منافع عربستان سعودی است. اینکه درگیری‌ها به نزدیک مرزهای پادشاهی عربستان کشیده شود یا به داخل آن نیز راه یابد، نیز کمتر وحشت‌آور نیست.

نفوذ عربستان بر سیاست‌های آمریکا در قبال خاورمیانه، به ویژه در مورد مسائلی که به طور مستقیم بر مسائل حکومت پادشاهی تأثیر می‌گذارد، کاملاً محدود و بی‌تناسب با منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی دو جانبه دو کشور است. واشنگتن، ریاض را به عنوان یک بازیگر اهل سکوت و محتاج به آمریکا در حفظ امنیت خود در مقابل تهدیدات خارجی، به حساب می‌آورد. بنابرین منطقی است که فرض کنیم که درخواست عربستان برای شکل دادن به تدوین برخی از جنبه‌های سیاست خارجه آمریکا نادیده گرفته شود. ریاض از برتری و نفوذ ایران در عراق ناراحت است، اما تهران و بغداد از زمان واژگون شدن صدام در سال 2003 به توافقی موقت و پایدار دست پیدا کرده‌اند و بعید است که دولت اوباما با توجه به هدف اعلام شده آنها، منوط به خروج اختیاری از این کشور، برای به هم زدن این توافق واکنشی صریح در مقابل تهران انجام دهد. دولت اوباما به سادگی اجازه نمی‌دهد که ریاض گزینه‌های سیاسی آن را محدود کند حتی زمانی که آنها را با منافع خود در این کشور پادشاهی در تضاد ببیند.

پادشاه سعودی در یک نقطه، به ویژه پس از انقلاب‌های اخیر در کشورهای عربی، فکر می‌کرد که می‌تواند دوباره جایگاه خود را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای تثبیت کند. اما ایشان در واقع امر بخشی از خلأ استراتژیک عربی بودند که امید داشتند بتوانند آن را پر کنند. با توجه به ناتوانی ذاتی ریاض در ایجاد اصلاحات سیاسی معنادار، تحقق جامعه‌ای آزاد و تحمل تکثر مذهبی، همه کاری که از دست پادشاهی سعودی برمی‌آید آن است که محکم به تخت سلطنتی خود بچسبد و امیدوار باشد که اوضاع باثبات پیشینی بسیار پیشتر از آنکه خیلی دیر شود، مجدداً برقرار شود.

منبع : تسنیم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی