بررسی میزان احتمال وقوع جنگ داخلی در مصر
انقلاب 25 ژانویه در مصر، برای بسیاری باورکردنی نبود. جرقهی انقلاب تونس جهان عرب را به آتش کشید و به سرعت دامن مصر مبارک را هم گرفت. ماه عسل انقلاب مصر اما خیلی زود پایان یافت. دولت برآمده از آرای مردم توسط نظامیان مصری و با یک کودتای آرام سرنگون شد...
چکیده
انقلاب 25 ژانویه در کشوری که رهبری فکری و سیاسی جهان عرب را به دوش میکشید، برای بسیاری باورکردنی نبود. اما جرقهی انقلاب تونس جهان عرب را به آتش کشید و به سرعت دامن مصر مبارک را هم گرفت تا رژیمی که از پیچهای تاریخی دشوار به سلامت عبور کرده بود، با سرعتی شگفتآور فروپاشد. ماه عسل انقلاب مصر اما خیلی زود پایان یافت. دولت برآمده از آرای مردم پس از مدتی توسط نظامیان مصری و با یک کودتای آرام سرنگون شد تا مصر بار دیگر به سمت ناآرامی حرکت کند. این نوشتار به این پرسش اساسی میپردازد که تا چه حدی احتمال وقوع جنگ داخلی در مصر وجود دارد؟
مقدمه
عرصهی سیاسی مصر این روزها شاهد ناآرامی و اعتراضات در سطوح مختلف است. اعتراضاتی که فضای سیاسی این کشور تأثیرگذار شمال آفریقا و جهان اسلام را صحنهی نبرد دو بلوک قدرت ساخته است. «اکنون گفتمان سیاسی در مصر دو قطبی شده و به اسلامگرایان و نیروهای غیراسلامگرا منحصر شده است. قتل و غارت افزایش یافته، اقتصاد رو به نزول است و بر فقر مصریها افزوده میشود. آمارهایی که آیندهی مصر را با نگرانی مواجه ساخته (sharp, 2013: p4). این در حالی است که انقلاب مصر به سرعت انتظارات را برای گذاری سریع از یک نظام اقتدارگرا به نظامی مردمسالار افزایش داده بود اما در شرایطی که همهی مصریها منتظر بودند تا مصری دموکراتیک را به نظاره بنشینند، محافظهکاری ذاتی رهبران ارتش مصر همراه با ناکارآمدی بسیاری از فعالان سیاسی که در مرکز اعتراضات عمومی دوران انقلاب قرار داشتند، عاملی شد تا فاصلهای گسترده میان انتظارات عمومی از دوران پسامبارک و آنچه در عالم واقع مشاهده میشد شکل گیرد (Alterman,2012,p1).
ارتش، دولت موقت و گروههای سکولار از یک سو و اخوان المسلمین که تا چندی پیش سکان هدایت دولت مصر را به رهبری محمد مرسی در اختیار داشت، همراه با برخی دیگر از گروههای اسلامی میانهرو و رادیکال از سوی دیگر از هر فرصتی برای ضربهزدن به یکدیگر بهره جسته و سعی دارند تا با استفاده از ابزارهای گوناگون در اختیار خود از نیروی نظامی و قوهی قضاییه گرفته تا اعتراضات خیابانی در جهت حذف قدرت رقیب بهره گیرند. صحنههایی که امروز در مصرِ دوران پسامبارک مشاهده میشود، بدون شک آن چیزی نیست که مردم و انقلابیون مصری انتظارش را داشتند. کشوری که هر روز بیش از پیش به سمت ناآرامی حرکت میکند و سخنان و عملکرد گروههای سیاسی رقیب نیز نشان میدهد چشمانداز روشنی برای دستیابی به صلحی پایدار و آرامش در پهنهی سیاسی مصر وجود ندارد. از همین روست که برخی از تحلیلگران نسبت به وجود خطر جنگ داخلی در مصر شبیه به آن چه که این روزها در سوریه میگذرد و افزایش این خطر در ماههای آینده هشدار میدهند. در این نوشتار کوتاه تلاش خواهد شد تا احتمال وقوع جنگ داخلی در مصر با توجه به شرایط این روزهای مصر مورد بررسی قرار گیرد.
ریشههای تشدید بحران در مصر پساانقلابی
1- ریشههای داخلی
1-1 اقدامات مرسی و اخوانیها در محدودساختن آزادیهای سیاسی و تلاش برای قبضهی کامل قدرت
مصر به عنوان یک قدرت منطقهای در میان کشورهای عربی، همیشه نقشی مهم در توسعهی خاورمیانه ایفا کرده و به ویژه در بررسی مسیر دموکراتیزاسیون در این منطقه به عنوان یک مثال خوب مطرح بوده است زیرا این کشور از نخستین کشورهای عربی بوده است که جنبش ملی آزادیخواهانه را پس از جنگ جهانی دوم تجربه کرده است. انقلاب 25 ژانویه در واقع فرصتی بود تا مصر گامی دیگر جهت گذار به دموکراسی بردارد. تأسیس نظامی دموکراتیک، بهبود اوضاع نابسامان اقتصادی مصر، پیگیری یک سیاست خارجی مستقل و در نهایت به عنوان مهمترین خواسته، افزایش آزادیهای مدنی و شهروندی، آن عواملی بود که مصریها را به انجام انقلاب ترغیب کرد (Xuewen, 2012: p52). مصری که به دو دلیل همیشه در منطقه نقشی تاثیرگذار داشته: نخست اینکه این کشور بالاترین میزان جمعیت را در منطقه دارد و دوم موقعیت جغرافیایی مصر که جایگاه ارزشمندی را در منطقه به خود اختصاص داده است (baranda, 2011: p4).
انقلاب 25 ژانویه در نهایت بیش از هر گروه دیگری برای اخوان المسلمین سودمند افتاد و این جمعیت اسلامگرا با سابقهی تاریخی حضور 80 ساله در حیات سیاسی مصر توانست به آرزوی دیرین خود برای کسب قدرت نائل آید؛ اما اشتباهات این گروه و در رأس آن محمد مرسی خیلی سریعتر از آنچه تصور میشد فضا را برای اخوان المسلمین نامساعد ساخت و در نهایت به کنارهگیری محمد مرسی و کودتا علیه اخوانیها انجامید تا مشخص شود 80 سال تجربهی حضور در حاشیهی سیاست مصر، بودن در قدرت و حکومتداری را نیاموخته است.
اشتباهات اخوانالمسلمین در دورهی زمامداری آن فراوان است اما به صورت اجمالی میتوان به مواردی نظیر تعدی به قانون اساسی منتخب، تلاش برای به حاشیه راندن بیشتر طرفها و گروههایی که در انقلاب 25 ژانویه شرکت داشتند، تلاش برای تحمیل خواستههای خود به جامعهی مصر، دنبالهروی از سلفیها در برخی موارد از جمله انتصاب برخی چهرههای تندرو به مناصب مهمی همچون استانداری اشاره کرد. اقداماتی که در نهایت سبب شد تا مخالفان باتجربه بتوانند به افکار عمومی القاء کنند که اخوان در صدد مصادرهی انقلاب مردمی و ایجاد یک دیکتاتوری جدید حزبی در مصر است.
از زمان روی کار آمدن محمد مرسی در یک انتخابات کمابیش دموکراتیک در ژوئن 2012، اعتراضات و اعتصابها نه تنها کاهش نیافت بلکه شدت گرفت و تعداد بسیاری نیز کشته و زخمی و عدهی بسیاری هم روانهی زندان شدند. در دوران حکومت مرسی حملات به اجتماعکنندگان، خبرنگاران، کارگران و سایر گروهها به امری تقریباً عادی بدل شد. حکومت محمد مرسی متعهد شده بود به این اعمال پایان دهد اما بنا بر اسناد و شواهد و گفتههای فعالان مصری، هیچ تغییری در اوضاع ایجاد نشد (longhi, 2013: p8). از طرفی اخوان المسلمین تا حدود زیادی با هدف بهبود چهرهی خود در غرب و به ویژه آمریکا، پس از پیروزی در انتخابات، راهبرد جهانی ایالات متحده و قرارگیری نیروهای نظامی این کشور در خاورمیانه را پذیرفت و در حوزهی سیاست خارجی هم نتوانست انتظارها را برآورده سازد (Xuewen, 2012: p56). اما به باور بسیاری، یکی از مهمترین اشتباهات اخوان المسلمین و شخص مرسی، تعامل نه چندان مناسب با ارتش مصر بود. تلاش مصر برای به حاشیه بردن ارتش و تغییر ساختار ارتش عاملی بود که فرماندهان رده بالای ارتش با توجه به افزایش بیثباتی سیاسی از فرصت افزایش اعترضات اجتماعی برای زدن تیر خلاص به دولت برآمده از اخوان استفاده کنند.
2- ریشههای خارجی
1-2- حضور قدرتهای خارجی در مصر
1-1-2- نقش ایالات متحده در تشدید بحران در مصر
ایالات متحده از همان ابتدا سعی کرد تا رابطهی خود را با ارتش مصر که از قدمتی چند دههای برخوردار بود قوام بخشد. به باور برخی، ایالات متحده نقش اندکی در تحولات امروز مصر بازی میکند زیرا کانالهای ارتباطی این کشور عمدتاً با رژیم سابق قدرتمند بوده و نه رژیم حاکم. هرچند باراک اوباما در روزهای سرنوشتساز انقلاب و در فوریه 2011 از مبارک خواست تا قدرت را ترک کند، با این حال باید به خاطر داشت ایالات متحده هنوز هم با ارتش مصر و فرماندهان آن که به لحاظ نفرات و ساختار تغییر چندانی نسبت به زمان مبارک نداشتهاند، ارتباطی نزدیک دارد و از این طریق همچنان میتواند حضوری فعالانه در آیندهی تحولات سیاسی مصر داشته باشد (alterman,2012,p1).کاهش کمکهای مالی و نظامی از دولت مصر در زمان محمد مرسی و در نهایت حمایت نیمهآشکار از کودتا در این کشور عاملی شد تا بحران در مصر شدت بیشتری گیرد.
2-1-2- نقش قدرتهای منطقهای در تشدید بحران در مصر
پس از پایان دوران مبارک، عرصهی سیاست در مصر تنها معطوف به مبارزهی قدرتهای داخلی در این کشور نبوده است. قدرتهای خارجی تأثیرگذار در تحولات مصر از ایالات متحدهی آمریکا گرفته تا اسراییل و قدرتهای منطقهای عربی به ویژه عربستان سعودی و قطر سعی داشتند تا برحسب منافع خود سیاست در مصر را به نفع خود جهت دهند.
عربستان سعودی به حمایت از اسلامگرایان تندرو و سلفی پرداخته و تبریکات گرم و صمیمانهای را برای سرنگونی "اخوان المسلمین" به حزب نظامی و عدلی منصور که امروز وظیفهی ریاست جمهوری مصر را بر عهده دارد، تقدیم نمود. قطر نیز جانب اخوان المسلمین را گرفته است و بنا به برخی آمارها، 8 میلیارد دلار به مصر در دوران مبارک کمک مالی کرده است. در این میان اسراییل نیز سعی کرده تا در تغییرات قدرت در مصر اوضاع را به نفع خود مدیریت کند. حضور این کشورها و تضاد منافع میان آنها عاملی شده تا بحران سیاسی در مصر تشدید شود.
عوامل تشدیدکنندهی احتمال جنگ داخلی در مصر
1- عوامل تشدیدکنندهی داخلی
1-1- اقدامات ارتش در سرکوب اخوان و محدودساختن فضای سیاسی مصر
تصمیمات اخیر دولت موقت برآمده از کودتا و ارتش و نظام قضایی مصر در جهت انحلال و حذف اخوان المسلمین از صحنهی سیاسی مصر، این کشور را بیش از پیش در معرض بیثباتی سیاسی قرار داده است. از سویی تلاش جنبش اخوان المسلمین برای تشکیل ارتش آزاد و حرکت احتمالی به سمت نبرد مسلحانه نیز آیندهی مبهمی را پیش روی این کشور بزرگ اسلامی قرار داده است. آیندهای که برخی معتقدند جنگ داخلی ارمغان آن خواهد بود. برخی در این میان از تکرار سناریوی خونین الجزایر در مصر بیم دارند. جایی که نیروهای اسلامگرا بعد از موفقیت در انتخابات، توسط ارتش از صحنهی قدرت کنار گذاشته شدند و بعد از آن به سمت گزینهی خشونت پیش رفتند.
اظهارت برخی مقامهای رده بالای شورای عالی نظامیان مصر از مدتی قبل زنگ خطر را برای اعمال قدرت فراقانونی ارتش در عالم سیاست مصر به صدا درآورده بود. زمانی که حتی برخی مقامهای ارتش علیه پارلمان مصر هم به ایراد سخن پرداختند. برای مثال ژنرال مختار الملا (Mukhtar al-Mulla) از اعضای شورای عالی نظامیان مصر چندی پیش گفته بود مجلس مصر تمام مردم این کشور را نمایندگی نمیکند و توانایی انجام آنچه را که مردم مصر میخواهند ندارد! این اظهارات و سخنانی مشابه این، تحلیلگران دموکراسیسازی در مصر را دربارهی سناریوی اعمال نفوذ ارتش در سیاست نگران کرده بود. در نهایت کودتای 2013 ارتش این کشور درستی این تحلیل و نگرانیها را اثبات کرد. زمانی که ژنرال الفتاح السیسی در صفحهی تلویزیون مصر ظاهر شد و اعلام کرد که قانون اساسی معلق و پارلمان منحل میشود و رییس جمهور منتخب هم عزل خواهد شد، مشخص گردید که ارتشیها در نهایت در موضعی فراتر از نهادهای انتخاباتی قرار گرفتند (Ashour, 2013: p2).
اخوانیها نیز اقدام صورت گرفته علیه خود را کودتایی علیه مشروعیت دمکراتیک منتخب به شمار میآورند و همین امر ممکن است گروههای اسلامگرا را به سمت انتخاب گزینهی خشونت سوق دهد. هر چند اوضاع در مصر با الجزایر متفاوت بوده و ماهیت اخوان و ارتش مصر با گروههای اسلامگرا و ارتش الجزایر متفاوت است، با این حال برخی اخبار از دیدارهای محرمانه میان تعدادی از رهبران اخوان با رهبران القاعده و توافق ضمنی برای تشکیل ارتش آزاد اخوان المسلمین و تلاش برای تجهیز نظامی این گروه در مصر خبر میدهد. خبرهایی که پس از سخنان اخیر محمد بدیع، رهبر اخوان در زمینهی تهدید ارتش و احزاب مخالف به تشکیل ارتش آزاد با هدف دفاع از قانون اساسی تشدید شده و نگرانیهای بسیاری را برای حرکت مصر به سمت جنگ داخلی دامن زده است. گزینش حرکت به سمت نبرد مسلحانه برای اخوان المسلمین را بسیاری به اقدامات ارتش و تصمیم این نهاد پرنفوذ با همراهی دیگر گروهها و احزاب غیر اسلامی برای حذف اخوان المسلمین از صحنهی سیاسی مصر نسبت میدهند. خشونت بی حد و حصری که پس از سقوط مرسی دامان اخوانیها را گرفته، بیش از پیش آنها را به سمت گزینش خشونت به عنوان تنها راه ماندن در صحنهی قدرت سیاسی مصر سوق میدهد. زیرا به نظر میرسد دیگر امکانی برای حضور عادی در عرصهی سیاسی به عنوان یک بازیگر پذیرفته شده برای اخوان وجود نخواهد داشت. به همین علت است که به نظر میرسد در حال حاضر از میان 3 سناریویی که پیش روی اخوانیهاست، شاید این گروه به سمت انتخاب حرکت در مسیر خشونت گام بردارند. این سناریوها عبارتند از:
1. تداوم حمایت از محمد مرسی و اصرار بر بازگشت به شرایط پیشین با دعوت از طرفداران این گروه به ادامهی اعتراضات خیابانی و حضور در خیابانها؛ سناریویی که به نظر میرسد شکست آن روشن بوده و نه تنها نمیتواند به بازگشت اخوان المسلمین به عرصهی سیاسی مصر کمک کند، بلکه اوضاع را در این کشور بحرانیتر ساخته و مصر را به سمت بیثباتی بیشتر و جنگ داخلی پیش خواهد برد.
2. به رسمیت شناختن حکومت برآمده از کودتا علیه محمد مرسی و به عبارتی پذیرش شرایط موجود صحنهی سیاسی مصر و تلاش برای ورود مجدد به عرصهی قدرت به عنوان بازیگری که قواعد جدید را پذیرفته. این سناریو با توجه به عملکرد ارتش و دولت موقت حاکم بر مصر با مشکلاتی روبروست. تصمیات مقامهای بلندپایهی ارتش، دولت موقت و نظام قضایی مصر نشان میدهد آنها قصد دارند تا به حضور اخوان المسلمین در عرصهی سیاست مصر پایان دهند. موضوعی که با لغو فعالیتهای سیاسی اخوان المسلمین در مصر و توقیف اموال و بازداشت رهبران آن دیگر برای همه روشن شده است.
3. سناریوی سوم که این روزها برخی دربارهی آن صحبت میکنند، حرکت مجدد اخوان المسلمین به سمت رادیکالیسم و ورود به عرصهی مبارزات مسلحانه با دولت و ارتش مصر است. شکلگیری طیفی رادیکال در درون جبههی رهبری اخوان المسلمین و انجام برخی حرکات افراطی از سوی افراد منتسب به اخوان المسلمین تا حدودی این سناریو را تقویت میکند که حداقل بخشی از بدنهی اخوان المسلمین به این سمت حرکت کند. البته در چنین وضعیتی نیز موفقیت اخوان المسلمین با پرسشهای بسیاری روبروست و برای مصر ارمغانی جز جنگ داخلی و البته از میان رفتن اعتبار اجتماعی اخوان نخواهد داشت، موضوعی که شاید ارتش مصر از آن استقبال کند.
بنا به برخی تحلیلها، ارتش در آینده با اخوان المسلمین وارد نبرد خواهد شد. بر اساس این تحلیلها اخوان المسلمین هنوز هم قویترین نیروی سیاسی در مصر است، اما خشونت اسلامگرایان آنها را پیش چشمان مردم مصر بیاعتبار خواهد ساخت و در عرصهی سیاست مصر به حاشیه خواهد راند. بر اساس چنین ایدهای، ژنرالها به اختلافات خود با اخوان المسلمین دامن خواهند زد تا آنها را به سوی خشونت سوق دهند و به این ترتیب اعتبار این گروه را در میان مردم مصر خدشهدار سازند (monje, 2013; p:3).
2- عوامل تشدیدکنندهی خارجی
1-2- اقدامات قدرتهای خارجی در افزایش بیثباتی سیاسی و کشاندن مصر به سوی جنگ داخلی
1-1-2 اقدامات ایالات متحده و نقش آن در تشدید بیثباتی سیاسی در مصر
ایالات متحده از مدتها قبل و از زمانی که انور سادات جای جمال عبدالناصر را گرفت، در مصر حضوری فعال داشته است. منافع این کشور در مصر در اهمیت مصر برای آمریکا نقشی اساسی داشته و دارد. اهمیت مصر در راهبرد امنیت ملی آمریکا در سطح منطقه جایگاهی ویژه دارد و با وجود تغییرات اخیر در جهان عرب این منافع ملیِ گسترده همچنان پابرجاست. مصر همچنان محور تحولات منطقهای و کشوری بسیار مهم در سطح خاورمیانه است، حتی اگر تحولات اخیر این کشور را در معرض بیثباتی سیاسی و اقتصادی قرار داده باشد (Katulis, 2012: p5). در ماههای پس از انقلاب و به ویژه پس از دوران کودتا، اقدامات آمریکا بر دامنهی بیثباتی سیاسی در این کشور افزوده است. حمایت ایالات متحده از دولت موقت برآمده از کودتا و اقدامات ارتش این کشور در هفتههای اخیر عاملی شده تا نیروهای مسلط در عرصهی سیاسی مصر، فضای بینالمللی را برای حرکت در جهت بستن هرچه بیشتر فضای سیاسی این کشور مساعد ببینند. اقدامی که خود میتواند به گسترش هرچه بیشتر تنازعات داخلی در این کشور کمک کند.
2-1-2- نقش قدرتهای منطقهای در تشدید بیثباتی سیاسی در مصر
همانگونه که اقدامات قدرتهای خارجی اعم از منطقهای و بینالمللی در ریشههای شکلگیری بحران داخلی در مصر نقش داشته، این عامل در تشدید بحران داخلی این کشور هم نقش مهمی ایفا میکند و این کشورها هم میتوانند به شورش و ناآرامی و حرکت مصر در جهت جنگ داخلی کمک کنند و یا حتی خود با تسلیح مخفیانهی گروههای مخالف عامل ایجاد ناآرامی شوند. برای مثال، بنا بر برخی اخبار، قطر کشوری است که نقشی اساسی در زمینهی مسلح کردن اسلامگرایان شورشی در لیبی و سوریه داشته است، هرچند اوضاع در مصر متفاوت است. با این حال باز هم این امکان وجود دارد که قطریها به تسلیح حامیان خود در مصر بپردازند. از سوی دیگر عربستان سعودی به عنوان دشمن شمارهی یک اخوان در جهان عرب از هیچ راهی برای حذف کامل این گروه دریغ نخواهد کرد و به نظر میرسد این کشور کاملاً از اقدامات ارتش و گروههای غیر اسلامی برای سرکوب اخوان حمایت کرده و از سوی دیگر به تجهیز سلفیون تندرو در صحرای سینا نیز ادامه میدهد. اقدامی که نتیجهای جز بیثباتی بیشتر برای مصر نخواهد داشت.
همچنین مصر مرزی طولانی با لیبی دارد و لیبی هم در حال حاضر انباری است از تسلیحات، هم سلاحهایی که از زمان جنگ داخلی در دستان شورشیان باقی مانده و هم مخازن گستردهی سلاح که از زمان قذافی در این کشور به جای مانده است. بسیاری از این سلاحها آزادانه در دسترس است و خرید و فروش میشود و حتی بدون پرداخت بهایی هم میتوان به این سلاحها دست پیدا کرد (monje, 2013; p:3).
مصر پس از انقلاب 25 ژانویه با تهدیدات امنیتی فراوانی روبروست. یکی از مهمترین تهدیداتی که امنیت ملی مصر را با خطر مواجه میسازد، اسراییل است. در واقع مصریها اسراییل را به عنوان یک تهدید نظامی بزرگ در نظر میگیرند. این کشور از وجود بیثباتی و تضعیف قدرت مصر به عنوان یک کشور تأثیرگذار در جهان عرب خوشحال خواهد بود. دومین خطر امنیتی برای این کشور از ناحیهی همسایگان است. لیبی و سودان را هم میتوان به عنوان تهدیدات امنیتی و نظامی برای مصر تلقی کرد. شکلگیری دولت جدید سودان جنوبی و نگرانیها در خصوص جنگ داخلی در لیبی و حضور نیروها و گروههای مسلح در مرزهای مصر، این خطرات را تشدید میکند. رشد نیروهای اسلامگرای افراطی در شرق لیبی میتواند گروههای اسلامگرای افراطی در مصر را هم به مقابله با دولت تحریک کند (baranda, 2011: p4).
امروز کمتر کسی است که گروههای سلفی جهادی که عمدتاً مورد حمایت عربستان سعودی هستند را به عنوان تهدیدی اساسی برای آیندهی سیاسی مصر به حساب نیاورد. بعد از سقوط رژیم مبارک و با استفاده از خلاء قدرت به وجود آمده بود که این گروهها در مصر هم سر برآوردند. گروههایی که حتی با همتایان میانهرویشان نیز رابطهی چندان مناسبی نداشته و حتی برای اخوان المسلمین و مرسی هم دردسرهای فراوانی ایجاد کردند. تا جایی که امروز اسلامگرایان میانهرو نیز در کنار گروههای غیر اسلامی به این نتیجه رسیدهاند که تندورهای سلفی به تهدیدی فزاینده برای آیندهی مصر بدل شدهاند. حمله به نظامیان مصری و انجام اقدامات تروریستی به ویژه در صحرای سینا که مرکز استقرار گروههای سلفی است، مهر تأییدی است بر خطری که از ناحیهی این گروه مصر را تهدید میکند. سلفیون مصری هیچ نتیجهای را جز نتیجهی دلخواه خود برای آیندهی مصر که همانا تشکیل یک حکومت اسلامی به معنای مورد نظر آنان است نمیپذیرند و به همین دلیل است که احتمال تداوم حرکتهای مسلحانه و جهادی از سوی آنان در مصر وجود دارد؛ به ویژه اگر جناح تندروی اخوان المسلمین نیز به این گروه بپیوندد، بدون شک مصر به سمت جنگ داخلی خواهد رفت و نیروهای جهادی به سرعت در بخشهای وسیعی از این کشور پراکنده خواهند شد. در این میان نباید نقش کشورهای خارجی را در تقویت این گروهها نادیده گرفت. عربستان سعودی چه به صورت رسمی و چه به صورت غیر رسمی و در قالب کمکهای مالی به برخی شاهزادگان متمول سعودی، در تجهیز نظامی این گروهها نقش عمدهای ایفا میکند. ضمن اینکه به لحاظ فکری این گروهها کاملاً متأثر از القاعده بوده و به تئوری فکری وهابیت وفادارند.
به نظر میرسد اسراییل نیز با وجود تهدید این گروهها در مرزهایش چندان از بزرگنمایی تهدید این گروهها ناراحت نبوده و درصدد است تا با تبلیغ خطرات این گروهها سیاستهای خود را در مصر و منطقه در پیش گیرد.
نتیجهگیری
با توجه به گسترهی خشونتها و بیش از 1000 کشته تا این تاریخ، بسیاری از اندیشمندان سیاسی شرایط را با واژههایی همچون «ناآرامی» و «جنگ» مشخص میکنند. چنانچه نیروهای سیاسی تاثیرگذار در مصر به یک توافق ضمنی برای تقسیم قدرت دست نیافته و همچنان رویکرد همه یا هیچ را در قبضهی قدرت سیاسی در مصر دنبال کنند، به نظر میرسد خطر بیثباتی سیاسی دائمی و جنگ داخلی در مصر کاملاً وجود دارد. همچون موردی که این روزها دامن سوریه را گرفته و توان این کشور را به سرعت تحلیل برده تا جایی که چهرهی سوریهی امروز را به کشوری جنگزده شبیه ساخته. هرچند توانایی ارتش مصر به هیچ عنوان قابل مقایسه با ارتش سوریه نیست و اخوان المسلمین نیز در رفتن به سمت جنگ مسلحانه تردیدهای جدی دارند.
عملکرد ارتش مصر برخلاف همتایانش در لیبی و سوریه بوده است و ارتش مصر امروز برخلاف ارتش دو کشور نامبرده اتحاد و انسجام خود را حفظ کرده است. این عامل مهمی است که باید به آن توجه شود. علاوه بر این تاکنون حتی یک بخش کوچک از ارتش مصر بر اثر درگیری نظامی و نبرد با طرفهای دیگر دچار آسیب نشده است. این امر البته به صورت طبیعی احتمال کشته شدن نیروهای طرف مقابل ارتش را شدت میبخشد و به احتمال تداوم سرکوب کمک میکند نه جنگ داخلی. علاوه بر این از منظر متغیرهای فیزیکی، شرایط و موقعیت جغرافیایی مصر مناسب جنگهای چریکی نیست. اگرچه این امر نمیتواند خطر جنگ داخلی در مصر را مرتفع سازد اما مشاهده میکنیم این کشور فاقد نواحی جنگلی و یا کوهستانی است و اغلب بخشهای آن را بیابانهای خالی از سکنه تشکیل میدهد. جمعیت کشور اغلب در داخل نوار باریک امتداد رود نیل متمرکز شدهاند. تنها نقطهی مورد انتظار که امکان جنگ چریکی در آن وجود دارد شبه جزیرهی سیناست. جایی که اکنون هم گروههای شبه نظامی در آن فعال هستند و تحت تأثیر رهبری مرکزی القاعده و با نام القاعده در سینا فعالیت میکنند (monje, 2013; p:2).
با وجود تلاش چندین سالهی اخوان المسلمین برای شناخته شدن به عنوان بازیگری که قواعد بازی سیاست در مصر را آموخته و از سنت رادیکال خود در زمان سید قطب فاصله گرفته است، هنوز هم بسیاری از مصریها معتقدند اخوان المسلمین با آن ریشههای افراطی خود نه میانهرو است و نه دموکرات. سخنان اخیر رهبران اخوان در خصوص تهدید به ایجاد ارتش آزادی مانند سوریه، به بدبینیها علیه اخوان و احتمال شکلگیری جنگ داخلی تمام عیار در مصر دامن زده است. با این حال امروز روشن نیست که جهت واقعی تغییرات در مصر به کدامین سو خواهد بود. این امر تا حدود زیادی به ارتباط میان ارتش و دولت موقت مصر با گروهها و جناحهای سیاسی تأثیرگذار به ویژه اخوانیها خواهد داشت. در شرایط حاضر حتی احزاب مصری هم در نزاع با یکدیگر به سر میبرند و صحنهی سیاسی مصر پرآشوب است به همین دلیل پیشبینی توزیع قدرت سیاسی در مصر در ماههای آینده، کاری به غایت دشوار خواهد بود. تنها یک چیز را میتوان به روشنی دریافت و آن این که مصری که زمانی به عنوان الگویی برای همسازی گروههای مختلف قومی، مذهبی و سیاسی در خاورمیانه محسوب میشد، امروز با شکافهای عمیق مذهبی، قومی و سیاسی روبروست و سایهی سنگین جنگ داخلی را بر سر خود میبیند.
منبع : اندیشکده ی تبیین