بازی با ارتش و بازی ارتش در تحولات پاکستان
در کشور پاکستان، این تشکیلات ارتش و ISI (سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) هستند که معادلات قدرت را شکل میدهند؛ یعنی جدا از مواردی از کودتا که در این کشور رخ داده است و دولت نظامی بوده است (مانند کودتای پرویز مشرف)، حتی زمانی که دولت بر سر کار است، مهرهگردان اصلی ارتش و ISI هستند. این تحلیل بسیاری از تحلیلگران است که در سیستم قدرت در پاکستان در ابتدا ارتش و ISI و سپس دولت قرار دارد...
اوضاع کلی در پاکستان
در رابطه با اوضاع کلی پاکستان، باید آنچه را که در عملیات «ضرب عضب» در منطقه ی وزیرستان شمالی و تظاهراتهای ضد دولتی در سطح کشور و به خصوص در اسلام آباد صورت میگیرد، در یک پازل دید. برای کسانی که شرایط و اخبار پاکستان را بهطور مستمر مورد تعقیب قرار میدادهاند، اقدامات ارتش پاکستان و شکلگیری تظاهرات قابل پیشبینی بود. برای توجیه شرایط کنونی پاکستان لازم است که اشارهای به تاریخچهی پاکستان داشتهباشیم.
شکلگیری کشور پاکستان از آنجا بود که مسلمانان شبهقاره هند خود را پاک و طرف مقابل را نجس میپنداشت و بنابراین تأسیس این کشور بر سر مخالفت با هندوهاست. در ادامه با شکلگیری کشور پاکستان، کشوری به وجود میآید که هویت جمعی مناسبی در آن مشاهده نمیگردد. وقتی که در شهرهای پاکستان حرکت میکنید، میبینید که مردم ابدا به وطن و پرچم خود علاقهمند نیستند و بنابراین هویت جمعی مناسبی ندارند. هویت یک فرد پاکستانی نخست دربرگیرندهی قومیت او (بلوچ، پشتون و...)، در درجه دوم مذهب او و در درجهی سوم پاکستانی بودن است.. بر این اساس از میان تمام دولتهایی که در کشور پاکستان از زمان شکلگیری پاکستان (67 سال پیش) روی کار آمدهاند، تنها دولت «زرداری» به سلامت به پایان رسیده است، وگرنه سایر دولتها در این کشور پایان مسالمتآمیز به خود ندیدهاند. در کشور پاکستان، این تشکیلات ارتش و ISI(سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) هستند که معادلات قدرت را شکل میدهند؛ یعنی جدا از مواردی از کودتا که در این کشور رخ داده است و دولت نظامی بوده است (مانند کودتای پرویز مشرف)، حتی زمانی که دولت بر سر کار است، مهرهگردان اصلی ارتش و ISI هستند. این تحلیل بسیاری از تحلیلگران است که در سیستم قدرت در پاکستان در ابتدا ارتش و ISI و سپس دولت قرار دارد.
در کودتایی که پرویز مشرف انجام داد، وی به دنبال اعدام نواز شریف بود، اما با پادرمیانی عربستان او از مرگ رهایی یافت و مدت 12-10 سال را در عربستان گذراند. پس از این حضور طولانیمدت در عربستان، وی به پاکستان برگشت و در انتخابات سال گذشته، رای آورد. پیروزی وی در انتخابات نیز دارای چند ویژگی بود. اول آنکه دولت قبل بهطور مسالمتآمیز به پایان رسید و وی به شکلی مردمسالارانه جای دولت پیشین را گرفت. دیگر این که وی بهتنهایی و بدون ائتلاف با دیگر احزاب اکثریت را بهدست آورد. دولتی را نیز که راهاندازی نمود، دولت «مسلملیگ نواز» نامیده شد.
نوازشریف تغییر می دهد!
در همهی دنیا، زمانی که کسی بیش از آنچه که فکر میکند رأی میآورد، سرمست و مغرور میگردد و سعی میکند که معادلات قدرت را تغییر دهد. در اینجا نیز همین امر رخ داد. زمانی که نواز شریف به پاکستان آمد، ملاحظاتی را مد نظر داشت. وی طی کودتای پرویز مشرف ضربهی سختی خورده و تا آستانهی اعدام نیز پیش رفته بود. بنابراین وی با ملاحظهی بیشتری فرماندهی ارتش را انتخاب کرد. وی در دور قبلی حکومت خود در پاکستان نیز همین کار را کرده بود و پرویز مشرف را نیز با در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی بر سر کار آورده بود. بر این اساس نواز شریف بالاترین مقام ارتش را بهعنوان فرماندهی ارتش انتخاب و معرفی نکرد، بلکه فرماندهی ارتش را از ردههای میانی انتخاب نمود. در گذشته نیز وی سرهنگ پرویز مشرف را برای این سمت برگزیده بود. دلیل این کار وی، این بود که اگر یک نظامی بلندپایه را بهعنوان فرماندهی ارتش منصوب میکرد، وی ممکن بود که قدرت پیدا کرده و علیه وی کودتا کند. بنابراین وی یک نظامی با ردهی میانی را آورد تا او را بهگونهای بزرگ کند که علیه خودش نایستد. «نواز شریف» در این دوره از حکومت خود نیز وسواس زیادی در انتخاب فرماندهی ارتش به خرج داد و در شرایطی که گمانهزنیهای رسانهای فرد دیگری را بهعنوان فرماندهی آیندهی ارتش پیشبینی میکرد، اما به ناگهان «راحیل شریف» برای این منسب معرفی گردید. مشهور است که رابطهی راحیل شریف با نواز شریف خوب است و مشکلی با یکدیگر ندارند. هدف نواز شریف از این انتخاب این بود که دیگر او باشد که فرماندهی ارتش را به بازی میگیرد و نه فرماندهی ارتش او را. با این حال در ادامه، نواز شریف اقداماتی را انجام داد که چندان مورد خوشایند و تحمل ارتش نبود. نواز شریف هنگام به قدرت رسیدن خود تصمیم گرفت که اقداماتی اساسی را در پاکستان پیش بگیرد.
چالش های پیشروی نواز شریف
پاکستان دچار مشکلات اقتصادی و امنیتی بسیار جدی است. مهمترین مشکل اقتصادی این کشور، بحث انرژی است. در رابطه با مسائل امنیتی، این کشور تنها مرزهای تقریبا امنی با ایران و چین دارد و الا مرز این کشور با هند و افغانستان دچار مسائلی است. امنیت داخلی این کشور نیز به موجب فعالیتهای گروههای تندروی داخلی، طالبان پاکستان، جداییطلبان و... دچار مشکلاتی است. اگرچه طالبان توسط ارتش پاکستان و ISI راهاندازی شده است ولی اکنون این گروه بلای جان پاکستان گردیده است. در اینجا لازم است که میان طالبان افغانستان و پاکستان تفاوتهایی را قائل گردیم. اکنون پاکستان به طالبان نگاهی دوگانه دارد؛ طالبان افغانستان را مطلوب ولی طالبان پاکستان را نامطلوب میداند. حتی آمریکا نیز به این رفتار ارتش پاکستان معترض است که چرا پاکستان گروه «حقانی» را مورد هدف قرار نمیدهد. رفتار دوگانهی پاکستان نسبت به طالبان پاکستان دلیل دارد؛ آن هم اینکه ارتش خود را مسئول امنیت پاکستان میداند و چنانچه که طالبان درصدد آسیبزدن به پاکستان باشد، لازم است که ارتش اقداماتی را علیه این گروه انجام دهد.
ورود به مسئله ی طالبان، ورود به خط قرمز ارتش
با روی کار آمدن مجدد نواز شریف، وی تلاش کرد تا در بحث طالبان دخالت نماید. بنابراین نواز شریف وارد یکی از حوزههای غیرقابل ورود توسط ارتش، آن هم با رویکردی متفاوت شد که آن بحث مذاکره با طالبان بود. با آغاز مذاکرات دولت پاکستان و طالبان، طالبان دست بالا را گرفت و درخواست کرد که چند زندانی این گروه آزاد شوند. دولت نواز شریف هم چند زندانی را آزاد نمود و به مسائل دیگری نیز پرداخت. از این رو نواز شریف با ارتش وارد چالش گردید.
روابط با هند؛ از چالشی خارجی تا بحرانی داخلی
دیگر مورد اختلاف ارتش با دولت پاکستان، مسائل دو کشور هند و پاکستان بود. در این رابطه، نواز شریف سعی کرد که با هند با مسالمت برخورد کند. حتی وی برای مراسم تحلیف «مودی» به هند رفت؛ اگرچه رفتار هندیها در آنجا با ایشان مناسب نبود.
افغانستان؛ بودن یا نبودن مسئله این است!
ارتش پاکستان، افغانستان را جزئی از ملک خود میداند و بدین سبب هر از گاهی به آنجا نیرو میفرستد، حملهی موشکی مینماید یا انواع موارد دخالت را مرتکب میشود. سیاست نواز شریف در رابطه با افغانستان این بود که در این کشور خیلی دخالت ننماید. این امر نیز به شکلگیری اختلاف میان دولت پاکستان و ارتش این کشور دامن زد.
در هر سهی موارد فوق، علمکرد نواز شریف مورد پسند ارتش نبود و نظامیان آن را به نوعی تحقیر ارتش میدانستند. اگرچه فرماندهی ارتش «راحیل شریف» بود، اما وی هم تا حدی میتوانست دستاندازیهای نواز شریف را به حوزهی ارتش بپذیرد. بنابراین ارتش در مقابل دولت دست به اقداماتی زد.
ارتش پاسخ می دهد
در رابطه با طالبان، ارتش عملیات ضرب عضب را در وزیرستان شمالی شروع کرد تا مثلا جلوی پروبال گرفتن طالبان را بگیرد. در رابطه با هند نیز میان ارتش پاکستان و هند چندین مرتبه تبادل آتش اتفاق افتاد. در رابطه با افغانستان نیز همین امر روی داد. سران ارتش با این اقدامات خود درصدد وادار کردن نواز شریف برای صرف نظر از اقدامات خود بودند. فشاری که از سوی سران ارتش به نواز شریف وارد گردید موجب شد که وی بودجهی ارتش را افزایش داده و به نوعی شروع به امتیاز دادن کند، اما دیگر برای این کار دیر شده بود. حال مسئلهی سیاست داخلی را در پاکستان در نظر بگیرید. در پاکستان باوری وجود دارد مبنی بر اینکه اگر کاری قرار است که در سطح کلان انجام گیرد، باید ارتش حامی آن باشد و اگر ارتش حامی آن نباشد، امکان وقوع آن وجود ندارد. اعتقاد عمومی این است که اساسا ارتش، ISI و تشکیلات وابسته به آنها همهکارهی پاکستان هستند. مردم پاکستان به ارتش خود خیلی بیشتر از پرچم و دولت خود افتخار مینمایند.
عمران خان وارد می شود
در ادامهی جو حاکم در پاکستان، «عمرانخان» نسبت به دولت نواز شریف دست به اعتراضاتی زد. وی یک ورزشکار کریکتباز و کاپیتان تیم ملی پاکستان بوده است. او به نوعی علی دایی پاکستان میباشد.
او در اواخر قرن بیست وارد سیاست شد و حزب «تحریک انصاف» را به راه انداخت. حزب وی در سال 2013م در ائتلاف با حزب «جماعت اسلامی» توانست در ایالت خیبر پختون خواه پاکستان تشکیل دولت دهد. لازم به ذکر است که حکومت پاکستان تقریباً یک حکومت فدرال است. در عین حال وی در مجلس پاکستان حضور دارد. با اعلام نتایج انتخابات اخیر پاکستان، وی مدعی شد که در انتخابات تقلب صورت گرفته است، اما به پیگیری آن نپرداخت. در کنار وی «حزب مردم» (حزب بینظیر بوتو) نیز گفت که تقلب شده است اما دست به اعتراض نزد. با گذشت زمان، عمرانخان مجددا تحریک شد و بحث تقلب را مطرح نمود. وی درخواست کرد که تعدادی از صندوقهای رای مورد بازشماری قرار گیرند و برخی درخواستهای حداقلی دیگر را نیز مطرح نمود. در آن زمان، نواز شریف که سرمست پیروزی خود بود، حرفهای وی را جدی تلقی نکرد و این رفتار وی، عمرانخان را جریتر نمود.
طاهرالقادری، تحول و انقلاب می خواهد
در سوی دیگر میدان، «طاهر القادری» حضور دارد. وی «بریلوی » است و رویکردی انقلابی و نگاه مثبتی به اهل بیت دارد و رابطهاش با جمهوری اسلامی و شیعیان خوب است. البته اینکه آیا وی در فضای تبعیت از امام قرار دارد یا خیر را مشخص نیست ولی به معنای اعم کلمه به انقلاب اسلامی (نه لزوما انقلاب اسلامی ایران) گرایش دارد. طاهر القادری یک پاکستانی است که در کانادا زندگی میکند. او 3-2 سال پیش قصد داشت که در پاکستان انقلاب کند اما زرداری رئیس جمهوری وقت با وی کنار آمد و او را آرام نمود. با این وجود پس از چند مدت او دوباره اعلام کرد که قصد انجام انقلاب دارد.
آغاز اعتراضات؛ نواز باید استعفا دهد
در هنگام شروع اعتراضات علیه دولت پاکستان، طاهر القادری در لاهور و عمرانخان در ایالت خیبر قرار داشتند و هر دو تصمیم گرفتند که اعتراضات خود را به شکل یک تظاهرات گسترده به اسلامآباد بکشانند. البته آنها در اینکه میگویند که نواز و شهباز شریف هر دو باید کنارهگیری کنند، متوهم به نظر میرسند. در چنین شرایطی واکنش ارتش مهم است، بهویژه اینکه قرار باشد از یک طرف، حمایت کند. تا این لحظه اگر نخواهیم بپذیریم که ارتش طرف مخالفان را گرفتهاست، باید بپذیریم که طرف نواز شریف را نیز نگرفته است. در چنین اوضاعی نواز شریف به دستوپا زدن میافتد؛ چند بار با ارتش تشکیل جلسه میدهد، کمک 150 میلیون دلاری برای کمک به ارتش تصویب مینماید و از عملیات ارتش علیه طالبان اعلام حمایت میکند. بازدیدهای نواز شریف از پادگانهای ارتش و... همگی بعد از این این امر اتفاق افتاد. با این حال موضع ارتش در قبال تحولات، این بود که اصلا وارد مسائل نشود. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که تحرکات عمرانخان و طاهرالقادری زیر نظر ارتش و ISI صورت گرفته است.
انتظار از یک ارتش این است که زمانی که دولتی بر مسند کار است، پشت سر آن قرار گیرد. اینجاست که گفته میشود که چینش قدرت در پاکستان به شکلی است که ارتش فراتر از دولت قرار دارد و ارتش خود تصمیم میگیرد که از چه کسی حمایت کند و از چه کسی حمایت نکند. در پاکستان این که دولت در دست چه کسی است برای ارتش اهمیت ندارد و واقعا باید گفت که دموکراسی در پاکستان به نظر یک زائده است و به ساختار کشور پاکستان نمیآید. مثلاً ارتش در رابطه با تحولات پاکستان یک بیانیهی جالب می دهد و در آن از طرفین درگیری می خواهد تا با مسالمت و آرامش کار را به پیش ببرند. دولت نواز شریف چندی پیش مسئولیت امنیت اسلامآباد را به ارتش داد و از طرف دیگر، زمانی که مخالفان برای تظاهرات و راهپیمایی درخواست مجوز نمودند، دولت با آن مخالفت نکرد. با این وجود صحبت راجع به اینکه دولت نواز شریف باید خلع گردد، مضحک به نظر میرسد.
منطقه ی قرمز در پاکستان کجاست؟
در پاکستان، منطقهی قرمز، منطقهای است که همهی نهادهای اصلی دولت و مراکز دیپلماتیک کشور پاکستان در آن قرار دارند. نواز شریف از معترضان خواستهبود که به مناطق قرمز وارد نشوند و آنها نیز پذیرفته بودند. با این وجود وارد منطقهی قرمز شدند و از سوی دیگر ساختمان تلویزیون ملی را نیز مدتی تصرف نمودند و در چنین شرایطی بود که ارتش ضمن دادن بیانیه، طرفین درگیری را به آرامش دعوت نمود.
کشته شدن حامیان قادری محرکی برای او بود
- در حادثهی «مادل تاون» زمانی که هنوز طاهرالقادری به پاکستان نیامده بود، طرفداران وی تجمعی را برگزار کرده بودند. در هنگام تظاهرات، پلیس مانند وحشیها به جان آنها افتاد و منجر به کشته شدن چند نفر گردید. این امر طاهر القادری را برای ورود به پاکستان و طرفداران وی را برای انجام اقدامات خود جسورتر نمود. طرفداران طاهرالقادری بیشتر طرفدار مذهبی هستند تا طرفدار سیاسی، اما طرفداران عمرانخان اینگونه نیستند. بر این اساس هر کدام از این دو گروه با یک روش قابلیت تحریکشدن و مذاکره دارند.
عمران خان یک پوپولیست است
- همسر عمرانخان یک یهودی بود که بعد از ازدواج با عمرانخان مسلمان گردید. بر اساس این امر، عدهای وی را متهم به ارتباط با اسرائیل و یهودیان میکنند. با این وجود عمرانخان مواضع زیادی علیه آمریکاییها اتخاذ کرده است. وی حتی زمانی مسیر تردد کامیونهای ناتو را بست. او به واقع یک انسان پوپولیست است، البته منظور این نیست که وی یک پوپولیست به معنای بد کلمه است. او زمانی یک بازیکن کریکت بوده است و نباید انتظار داشت که تمام رفتارهای یک چنین انسانی عقلایی باشد. در حال حاضر دولت نواز شریف در برابر اقدامات این گروه واقعا مستأصل گردیده است. او پس از انتخابات ابدا حاضر به مذاکره با مخالفان نبود و به هیچ وجه فکر نمیکرد که کار به اینجا بکشد. جالب است بدانید که دولت نواز شریف به هیچ عنوان تمایل به مذاکره و چانهزنی با طاهر القادری را نداشت و هر جا که صحبت از مذاکرهی دولت با مخالفان می شد عمدتا متوجه عمرانخان است و نه طاهر القادری. شاید یکی از دلایل این امر، این باشد که عمرانخان، حزب درست و حسابیتر نسبت به حزب طاهر القادری دارد. همچنین عمرانخان هماکنون در ایالت خیبر پاکستان دولت دارد. این رویکرد دولت نواز شریف در حالی است که مطابق اخباری که رسیده است، تعداد طرفداران طاهر القادری بیشتر از عمرانخان است که علت این امر نیز گرایشات مذهبی طاهر القادری است. طرفداران طاهر القادری بیشترند، اما حزب عمرانخان سازمانیافتهتر میباشد.
پاکستان به کجا خواهد رفت؟
- در رابطه با آیندهی تحولات پاکستان چند سناریو را میتوان متصور گردید. تحلیل اینجانب این است که ارتش پاکستان تمایل دارد که نواز شریف به حکومت خود ادامه دهد، اما یک دولت ضعیف باشد. لازم به ذکر است که ضعیف بودن دولت نواز شریف برای جمهوری اسلامی ایران نیز بد نیست. اینکه ارتش در پاکستان روی کار باشد برای جمهوری اسلامی دارای مزایایی در حوزهی امنیت مرزهای مشترک دو کشور است. در زمان پرویز مشرف، درگیریهای مرزی در مرز ما و پاکستان خیلی کمتر بود و ما برای مذاکره با پاکستان با یک نفر طرف هستیم!
اما امر مهمتر این است که هدف ارتش ایجاد امنیت است. در زمان حکومت ارتشیان پاکستان امنیت بیشتر و درگیریها کمتر بود. امثال حادثهی کراچی در فضاهای ناامنی رخ میدهد. نبض اقتصاد پاکستان در کراچی میزند و این شهر عملا پایتخت اقتصادی این کشور میباشد. در این شرایط، یک گروه 10 نفره در طی یک عملیات، امنیت این شهر را و همانا اقتصاد کشور پاکستان را به هم میریزد. چنانچه ارتش قصد مقابله با چنین تحرکی را داشت، میتوانست اما در پاکستان چیزی به نام منافع ملی وجود ندارد. وقتی که عمرانخان طرفداران خویش را به خیابانها میآورد، خودش قرار نیست که بمیرد و حال 100 نفر از طرفدارانش که کشته شوند، برایش اصلا اهمیتی ندارد. البته این امر ممکن است برای طاهر القادری مهم باشد. منافع ملی و اقتصادی پاکستان حکم میکند که کراچی محل هجوم و منازعه نباشد. با این وجود شاهد هستیم که خیلی از پروازهای خارجی در این شهر لغو شد و برخی از صنایع دچار مشکل گردیدند. وقوع چنین حوادثی در کراچی، به نوعی یک گوشمالی برای نواز شریف است.
حوادث پاکستان و تاثیر آن بر ایران
در زمانی که ارتش بر مسند حکومت پاکستان بود، برای ما از لحاظ امنیت مرزها خیلی بهتر بود، چرا که انتظار نمیرود که خیر چندانی از کشور پاکستان به ما برسد. البته این امر خیلی بد است. ما دو کشور مسلمان و همسایه هستیم. در مذاکرهای که اینجانب در آن حضور داشتم، هر گاه که طرف پاکستانی میخواست از ما امتیاز بگیرد میگفت که ما برادر و مسلمانیم، اما هر موقع که ما میخواستیم از آنها کمک بگیریم، میگفتند که شما تحریم هستید. کسی نبود که به آنها بگوید که چرا ما در اینجا با هم دوست و برادر نیستیم. کشور پاکستان مشکلات زیادی دارد و انتظار ما این است که در ایام تحریم، رابطهمان با این کشورها بهتر باشد. در اینجا چندان به اشتباهاتی که دولت در چیدن همهی تخممرغهای خود در مسئلهی هستهای مرتکب شد، پرداخته نمی شود ولی چرا مرزهای تحریم علیه ایران باید با مرزهای کشور منطبق باشد؟ ما باید بتوانیم که مرزهای استراتژیک خود را گسترش دهیم؛ یک مرز ما آن سوی عراق و مرز دیگر ما آن سوی پاکستان و افغانستان باشد تا طی فرایند تحریم فشار کمتری علیه مردم وارد گردد. سناریویی که در فوق به آن اشاره شد از به نظر محتملترین سناریو است.
کودتا، سناریویی تکراری برای آینده ی پاکستان
اما سناریوی دیگر، کودتای ارتش و روی کار آمدن یک دولت نظامی است که البته این امر بسیار بعید به نظر میرسد، چرا که زمانی که پرویز مشرف در پاکستان کودتا کرد، این کشور با تحریمهای جهانی روبرو شد. که البته حوادث یازده سپتامبر و همراهی پاکستان با آمریکا در حمله به افغانستان، جو تحریم را برای پاکستان شکست. آمریکاییها با پاکستان تماس گرفته بودند که میخواهند به افغانستان حمله کنند و از آنها جواب فوری خواستند. پاکستانیها نیز برای دستیابی به منافع خود پاسخ مثبت دادند. اما بهطور کلی جامعهی جهانی وقوع کودتا را خیلی نمیپسندد.
به هر حال پاکستانیها انسانهای واقعا عجیبی هستند. در شرایط کنونی پاکستان، تا حدودی احتمال اینکه ارتش کودتا کند وجود دارد اما بعید است که ارتش حاضر باشد که خسارات بعدی آن را بپذیرد، چرا که علاوه بر فشارهای بینالمللی، خود نیز دیگر کششِ انجام این قبیل کارها را ندارند. در حال حاضر ارتش پاکستان در سطح منافع خود و نه در سطح منافع ملی، هوشمندانه عمل مینماید.
دیگر احتمال ممکن برای آینده پاکستان، تشکیل یک دولت موقت و برگزاری انتخابات پس از آن است. با این حال تصور بنده این است که ارتش تلاش خواهد کرد که نواز شریف بهصورت ضعیفشده بر مسند قدرت باقی بماند، اما خود تبدیل به بازیگران اصلی گردد.
منبع : تبیین