اهداف روسیه از حمله به داعش چیست؟
منافع روسیه از حمله نظامی به تکفیری ها چیست؟ چرا صهیونیست ها موضع سکوت گرفته اند؟ راهبردهای جبهه مقاومت در همکاری با روسیه باید چگونه باشد؟ این حملات تا کی ادامه خواهد داشت؟ این سوالات و چندین سوال دیگر از سری سوالات مطرح پیرامون حملات با شدت روسیه به تکفیری های داعش است...
با ورود نظامی روسیه به معرکه سوریه منطقه آسیای غربی وارد مرحله جدیدی شده است. مرحله ای که ائتلاف 4+1 متشکل از ایران، روسیه، سوریه و عراق به همراه حزب الله لبنان جزو بازیگران اصلی آن خواهند بود. پوتین تا قبل از تثبیت بشار اسد در قدرت سعی می کرد کج دار و مریز رفتار کند و در مواجهه با بحران سوریه اهتمامش بر این بود که همه تخم مرغ هایش را در یک سبد نگذارد چون سرنوشت بشار اسد و نظام سوریه در پرده ای از ابهام بود؛ در واقع روسیه نمی خواست همه پل های پشت سرش را خراب کند. پس از مقاومت ارتش سوریه و حزب الله لبنان در برابر شورشیان تکفیری روسیه و حتی کشورهای اروپایی مطمئن شدند که اسد رفتنی نیست یا حداقل حل بحران سوریه بدون اسد غیر ممکن خواهد بود؛ برای همین پوتین به دخالت نظامی روی آورد تا گامی جدی در راستای رسیدن به منافع خود در منطقه بردارد.
ایستادگی جبهه مقاومت برای رسیدن به راه حل سیاسی
پیش از هر چیزی باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که ایران و حزب الله هیچ گاه به دنبال نفوذ و دخالت در سرنوشت مردم سوریه نبوده اند و برخلاف آن چه که رسانه های غربی – عربی ادعا می کنند ایران به دنبال تشکیل امپراطوری در منطقه نیست. ایران هر آنچه که انجام می دهد به خواست سران سوریه و از آن مهم تر ملت مقاوم و مجاهد سوریه است. سید حسن نصرالله در این مورد می گوید: " اصلا چیزی به نام نفوذ ایرانی در سوریه وجود ندارد. اصلا ایران در سوریه چه میخواهد که حالا بگوییم حضور روسیه مزاحم یا رقیب آن است؟ همه خواسته ایران درباره سوریه این است که سوریه در خط مقاومت بماند و این نظام بایستد و تکفیری ها بر سوریه سلطه نیابند. قاعدتا ایران بدون هیچ بحثی از اصلاحات، تحول سیاسی و اجتماعی در سوریه حمایت میکند ... رهبری و مدیریت در سوریه ۱۰۰٪ سوری است. تمام هم و غم ایران در سوریه این است که اجازه ندهد سوریه به دست جریانهای تکفیری که همه را تهدید میکنند بیافتد. رقابتی وجود ندارد".
برای مشخص شدن هدف همکاری ایران و حزب الله با روسیه و راهبرد جبهه مقاومت در آینده باید یک شمای کلی از اوضاع میدانی سوریه داشته باشیم:
1. گرچه توان بشار اسد در حدی بود که در قدرت بماند ولی در مدت اخیر اوضاع سوریه تا حدودی وخیم شده بود به طوری که داعشی ها تا حومه دمشق پیش آمده بودند و بسیاری از مناطق را در دست داشتند.
2. برآوردهای نظامی هم نشان می دهد که بحران سوریه به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده است به گونه ای که هیچ طرفی توانایی غلبه کامل بر دیگری را ندارد. ایران نیز بدلیل مصالحی نمی تواند حضور نظامی مستقیمی داشته باشد بر همین اساس به نظر می رسد معضل سوریه راه حل نظامی ندارد و دست آخر باید به صورت سیاسی حل و فصل شود.
با در نظر گرفتن این شرایط ضروری می نمود که مقاومت دست به کار شود و اقدامی در جهت عقب راندن تروریست ها در خاک سوریه بنماید تا اگر در آینده مذاکره یا گفتگویی برای پایان درگیری ها صورت بگیرد با دست پر بر سر میز بنشیند و به اصطلاح چنته اش پر باشد.
پس در جمع بندی این گونه می توان گفت که هدف جبهه مقاومت به اجرا در آوردن راه حل سیاسی است که از همه راه حل ها کارآمدتر و کم هزینه تر برای ملت سوریه خواهد بود. و راهبرد آن، داشتن دست برتر در آوردگاه نظامی برای نشاندن مخالفان پشت میز مذاکره است. زیرا تا هنگامی که تروریست ها در جبهه نظامی موقعیت خوبی داشته باشند و به پیروزی امیدوار باشند بر سر میز مذاکره نخواهند آمد و اگر هم بیایند دست برتر را خواهند داشت.
روسیه به دنبال کسب وجهه بین المللی
در یک نگاه کلی می توان گفت ناتو و آمریکا با استقرار سپرهای دفاع موشکی و تاسیس پایگاه های نظامی در اطراف روسیه تا حدودی این کشور را محاصره کرده اند. روسیه در تلاش است تا خود را از این محاصره رها کند. در این راستا اقدامات مختلفی انجام داد از جمله ماجرای اوکراین و الحاق کریمه به خاک خودش. دخالت نظامی در سوریه را نیز می توان در همین راستا تحلیل کرد.
البته مطمئنا منافع روسیه در همین یک مورد خلاصه نمی شود و موارد مهم دیگری را نیز شامل می شود:
1. از این جمله کسب وجهه بین المللی است. هنگامی که ائتلاف بین المللی آمریکایی به اصطلاح ضد تروریسم در منطقه با آن همه امکانات و پشتیبانی های مالی و لجستیکی نتیجه قابل توجهی در برنداشته است پوتین هم اوضاع را مناسب می بیند تا عرض اندامی کند و با جدیت خود در حمله واقعی به تروریسم برای خود در صحنه بین الملل و افکار عمومی کسب آبرو کند.
2. یکی دیگر از مشوق های روسیه برای حمله اخیر، تثبیت و گسترش حضور نظامی خود در منطقه است. روسیه غیر از یک پایگاه در سوریه هیچ پایگاه نظامی در منطقه نداشت اگر داعش بر اسد پیروز می شد این یک پایگاه را هم از دست می داد و در مرزهای خودش محصور می شد. در واقع روسیه با این کار یک کارت بازی برای خود ایجاد کرد تا در مواقع لزوم بتواند از آن در مقابل حریفانش استفاده کند و امتیازگیری کند.
3. به نظر می رسد جلوگیری از انتشار ویروس تروریسم تکفیری در خاک روسیه یکی دیگر از انگیزه های این کشور برای اقدام نظامی باشد. از آنجا که تعدادی از مسلمان نماهای تکفیری چچنی در خاک روسیه ساکن هستند و ممکن است پس از پیروزی علیه بشار اسد و یا به هر دلیل دیگری به روسیه برگردند و برای این کشور ایجاد مشکل کنند؛ حمله به تروریست ها خواهد توانست این چچنی ها را به هلاکت برساند. اقدام روسیه در جهت تبلیغ مذهبی غیر از مذهب سلفی های تکفیری هم نشان از هراس مسکو از خطر تروریسم دارد.
4. چهارمین دلیل اقدام نظامی مسکو را این گونه می توان تحلیل کرد: هنگامی که آمریکا ائتلاف بین المللی ظاهری ضد تروریسم را در منطقه ایجاد کرد به نحوی قصد دور زدن شورای امنیت و روسیه را داشت تا یکی از اهرم های فشار مسکو، یعنی حق وتوی آن را از او سلب کند و اگر توانست این را به یک رویه جدید بین المللی تبدیل کند تا در آینده چین و روسیه نتوانند مزاحمتی برای آمریکا ایجاد کنند. با این اقدام روسیه خواهد توانست پاسخی به سنت شکنی آمریکایی ها بدهد.
5. تا اینجای داستان تقریبا منافع روسیه با منافع ایران در تضاد نخواهد بود نگرانی اصلی در اینجا پیش می آید که این اقدام مسکو در جهت بدست آوردن اهرمی برای فشار به آمریکا و عقب راندن آن در ماجرای اوکراین باشد. در این صورت اگر آمریکا امتیازی در خور توجه به روسیه بدهد امکان آن هست که پوتین جبهه سوریه را رها کند. برای همین جبهه مقاومت باید هوشیاری خود را بیش از پیش به کار گیرد تا در آینده موجبات خسران فراهم نیاید. به این موارد می توان منافع اقتصادی مسکو در سوریه، رابطه تاریخی میان روسیه و روسیه از هنگام اتحاد جماهیر شوروی و ... را هم اضافه کرد.
اسرائیل در جستجوی امنیت
یک سوال مهمی که در بررسی این تحولات اذهان را مشغول خود می کند این است که با توجه به هم مرز بودن سوریه و اسرائیل و اشغال بخش هایی از سوریه توسط رژیم صهیونیستی، آیا حملات هوایی روسیه آسیبی به منافع رژیم نحس صهیونیستی وارد خواهد کرد و امنیت آن را به خطر نمی اندازد؟ جواب این سوال را باید در نوع رابطه مسکو و تل آویو جستجو کرد. روسیه و اسرائیل از نظر ایدئولوژیک مشکل و تضادی با هم ندارند و به نظر می رسد همکاری های زیادی در همه زمینه ها با یکدیگر داشته باشند. پس از انتشار اخبار آماده شدن مسکو برای حمله به معاندان نظام سوریه و تشکیل ائتلاف 4+1 نتانیاهو همراه با تیم امنیتی اش به مسکو سفر کرد تا با مقامات نظامی روسیه دیدار کند. برخی از تحلیلگران معتقدند در این دیدارها هماهنگی هایی صورت گرفته که طبق آن مسکو مناطقی را که امنیت اسرائیل را به خطر می اندازد مورد هدف موشک ها و جنگنده های خود قرار ندهد. به گزارش شبکه المیادین یکی از درخواست های نتانیاهو کمک مسکو به جلوگیری از حملات گروه های وابسته به ایران به مرزهای شمالی فلسطین اشغالی بود. در همین راستا ارتش اسرائیل اعلام کرد رئیس ستاد ارتش این رژیم و روسیه در مسکو توافق کردند که کمیته ای بین دو طرف برای هماهنگی در زمینه های هوایی، دریایی و الکترومغناطیسی در سوریه تشکیل شود. روزنامه یدیعوت آحارونوت نیز به نقل از نتانیاهو اعلام کرد این سفر سازوکاری را برای جلوگیری از سوء تفاهم بین ارتش اسرائیل و نیروهای روسی در سوریه تعیین کرد.با این حساب اسرائیل مثل همیشه در پی تامین امنیت خود است و به نظر می رسد با همکاری روسیه در این راه موفق شده است.
سردرگمی آمریکا
آن چه که مشخص است آمریکا با این اقدام مسکو مخالف است زیرا حیثیت و ابهت او زیر سوال رفته که چرا بعد از این همه مدت نتوانسته با این همه لشگرکشی بین المللی اقدامی چشمگیر در از بین بردن تروریست ها انجام دهد، برای همین جنگ روانی علیه او راه انداخته و مسکو را از گرفتار شدن در باتلاق سوریه می ترساند. یک بار از سقوط موشک های روسیه در خاک ایران می گوید و یک بار از موفق نبودن عملیات های ارتش روسیه. با این که واشنگتن از این اقدام مسکو خشمگین شده است ولی هنوز سردرگم است و راهبرد مشخصی برای واکنش به این اقدام روسیه ندارد این را از واکنش های متفاوت اوباما، کری و اشتون کارتر می توان فهمید.
نتیجه گیری
همان طور که اشاره شد در این تحولات گرچه معادلات به نفع جبهه مقاومت پیش می رود ولی نباید به این حملات دل بست و تمام برنامه ریزی ها را بر اساس آن انجام داد. به نظر در بدبینانه ترین حالت فرماندهان میدانی مقاومت باید سناریوهایی را هم برای موقعی که احیانا مسکو به سمت آمریکا گرایش پیدا کند در دستور کار داشته باشند چرا که مسکو به دنبال رسیدن به منافع خود است و ممکن است صحنه سوریه را به امید گرفتن امتیازی دندان گیر از سوی آمریکا و اروپایی ها رها کند. پوتین تا حدودی هم دست به عصا رفتار می کند بدین معنا که از نیروی زمینی برای حمله به سلفی ها استفاده نمی کند چرا که اولا قصد نابودی کامل تروریست ها را ندارد دوما از گرفتار شدن در باتلاق جنگ هراسان است. در کل همانطور که روسیه نگاه ابزاری به این صحنه دارد ما نیز باید هوشیار باشیم و در این مرحله که با روسیه به اشتراک منافع رسیده ایم حداکثر استفاده را ببریم و منافع خود را دنبال کنیم.
منبع:دیدبان