انگیزههای اردن در اخراج سفیر سوریه
اردن با اقدام خود در اخراج سفیر سوریه به دنبال ایفای نقش مزدوری برای سازمانهای جاسوسی خارجی و تکمیل حلقه تجاوز خارجی علیه ملت سوریه است...
ماهیت اقدامات دیپلماتیک به عنوان ویترینی برای خوب نشان دادن جبهه دولتها باعث میشود چالشهایی پیش روی تمام دولتها قرار بگیرد. این موضع باعث میشود وابستگی سیاسی به عنوان یکی از چالشهای فراروی تمام کشورها باشد، چرا که ارتباط تصمیمسازی های سیاسی با مراکز خارجی باعث میشود تا دولتها قدرت بهبود چهره خود را از دست بدهند.
یکی از مهمترین چالشهایی که در سیاست خارجی هر کشوری وجود دارد، فقدان امکان همگرایی بین رویکردهای عمومی اعلام شده از سوی دولت و اقدامات عملیاتی آن است، این موضوع بویژه در شرایط استثنائی که باعث جنگ فراگیر می شود، نمود بیشتری به خود میگیرد. نمونه این موضوع را در جنگی می توان دید که در سوریه بوجود آمده و این کشور در مقابله با بزرگترین ائتلاف جهانی قرار گرفته است که برای از بین بردن آن با هم متحد شدهاند.
این دولت البته بنا به برخی عوامل ذاتی و محتوایی بیش از سه سال در برابر این هجمه مقابله کرده و این موضوع باعث شده تا تمامی طرفهای خارجی پوشش خود را بردارند. اردن یکی از این طرفهاست که اخیرا در اقدامی مشکوک سفیر سوریه را به عنوان عنصر نامطلوب معرفی کرده و وی را از کشور اخراج کرده است.
این اقدام مشکوک البته در زمانی صورت گرفته که تمایل زیادی در برخی از کشورها برای براندازی دولت سوریه وجود دارد و به همین مقدار ناتوانی آنها از این اقدام نیز مشهود است. این موضوع باعث شده تا اربابان آمریکایی- صهیونیستی دستورات جدی را برای پادشاهی اردن صادر کرده و وی را به انجام این حماقت آشکار وادارند، حماقتی که قطعا نتایجی متضاد با اهدافشان در سوریه به بار خواهد آورد.
کسانی که تصور میکنند این اقدام وزارت خارجه اردن یک اقدام غافلگیر کننده بود، در اشتباه هستند، چرا که این اتفاق در راستای تکمیل طرفهای توطئه و تجاوز علیه سوریه بود که از سه سال پیش تاکنون جنگ فراگیر علیه سوریه را آغاز کرده اند. همچنین اگر کسی فکر کند که این اقدامات میتواند نتایج مبارزه کنونی را که تقریبا در تمامی ابعاد راهبردی و عملیاتی و تاکتیکی به نفع دولت و ملت و ارتش سوریه قطعی شده را تغییر دهد، اشتباه می کند.
اتفاقاتی که رخ داده و در روزهای آینده رخ خواهد داد، تنها مهرههای پیادهای از شطرنجی است که بازیگر سوری آن را از بازی خارج کرده است، البته آمریکا چندین بار این مهره ها را تعویض کرده تا شاید بتواند دستاوردی داشته باشد و از این طریق از بار شکستهای متوالی پروژههای تجزیه طلبانه خود در منطقه بکاهد. اما تمام این اقدامات ناکام مانده و نتیجه تغییری نخواهد کرد و تفکر بازگرداندن موازنه قدرت نیز تنها یک بازی است که جز به جنون طرف مقابل منجر نمیشود و در بهترین حالتها باعث انزوا و تردید طرفهایی میشود که آن را طراحی کردهاند. چرا که شتاب پیروزی سوریها را افزایش خواهد داد و آنها را در فرار از پیامد های این شکست ناکام خواهد گذاشت.
همه به یاد دارند که دولت اوباما چطور مجبور به قمار بر سر هیبت و شوکت خود در سوریه شد و خطوط قرمزی را برای ترساندن سوریها و ایجاد تردید در دل آنها ترسیم کرد، خطوطی که هرگز در قاموس سیاسی سوریه مورد توجه واقع نشد. گویا آمریکاییها فراموش کرده بودند که برخی از ابزار دستهایی که برای اجرای پروژه های خود در منطقه روی کار آورده بودند، علیه این کشور کودتا کردهاند و تلاش در توسعه نفوذ و هیمنه خود در منطقه دارند. این اتفاقی بود که برخی از گروهکهای تروریستی مسلح انجام دادند و با استفاده از سلاح شیمیایی سعی کردند اوباما و دولت وی را به دخالت مستقیم و تجاوز نظامی خارجی به سوریه وادار کنند.
البته محاسبات اشتباه در مقابله با واقعیتهای میدانی و مشخص شدن نتایج مصیبتبار هر نوع حماقت جدید باعث شد تا اوباما دست گدایی به سوری روسیه دراز کند و البته مسکو نیز سعی کرد راه نجات از درخت بزرگی که اوباما از آن بالا رفته بود را نشان دهد.
فرقی نمی کند که گروه های تروریستی خود از تسلیحات شیمیایی استفاده کرده باشند یا اینکه با درخواست و نظارت دستگاههای جاسوسی وابسته به کشورهای مداخله جو در سوریه این کار را انجام داده باشند، بلکه چیزی که در این میان مسلم است، این است که هر اقدام نظامی خارجی باعث شعلهور شدن تمام منطقه خواهد شد و پیامدهای این زلزله بزرگ و پس لرزههای آن تا حدی است که تمام طرفهای منطقه ای و جهانی از تحمل مسئولیت آن عاجز هستند.
این بدان معناست که سناریو سازی های جدید مشابه نیز تاثیری در واقعیتهای میدانی نخواهد داشت،همانطور که تمرکز بر مانورهای نظامی و افزایش دایره دشمنان فرضی در این مانورها نیز نتوانست قواعد جدید را به این بازی تحمیل کند. بازی که البته تنها مختص به سوریه نیست، بلکه جغرافیای این اقدامات از سوریه و حتی منطقه فراتر می رود و این چیزی است که همه طرفهای منطقه ای و بین المللی مداخله جو در سوریه به آن آگاهی دارند و میدانند که هر تنشزایی جدید سیاسی یا نظامی یا دیپلماتیک و اقتصادی قطعا محکوم به شکست خواهد بود.
این موضوع ما را می دارد تا از انگیزههای واقعی تنش دیپلماتیک اردن با سوریه سوال کنیم و بپرسیم که اهداف واقعی این تصمیم که به هیچ وجه به نفع اردن نبوده، چیست؟ تصمیمی که حتی میتوان گفت امنیت ملی این کشور را در معرض خطرات بیشتر قرار میدهد. همچنین این سوال مطرح است که راز همزمانی این اقدام با انتخابات ریاست جمهوری سوریه و تنشهای ایجاد شده از سوی گروههای مسلح برای ممانعت از روند دموکراتیک در این کشور چیست؟
شکی نیست که دادن پاسخ قطعی به این سوالات غیر ممکن است، اما مشخص است که طرف سوری و سایر اعضای محور مقاومت هرگز در چنین اتفاقاتی گزینهها را کنار نمی گذارند و پیامدهای آن را بررسی می کنند. قطعا بر اساس راهبرد نظامی که کشورها برای خود در نظر میگیرند، تصمیمات باید بر اساس بدبینانه ترین سناریوهای احتمالی دشمن اتخاذ شود، این بدان معنی است که قدرت طرفهای توطئه گر در بهره برداری از تصمیم وزارت خارجه اردن از عدد صفر تجاوز نمی کند.
چرا که در این زمینه تنها دو احتمال وجود دارد، اول اینکه این یک تصمیم محض اردنی است - که البته این احتمال بعید است- دوم اینکه این تصمیم تحت فشار سعودی ها یا دستور آمریکاییها اتخاذ شده باشد. اگر این تصمیم از سوی اردن باشد، نشان میدهد که این کشور از عرف معمول بین ملتها و تعاملات متمایز بویژه با ملت سوریه که گویا یک ملت واحد تحت لوای دو دولت هستند، خارج شده است.
در علم سیاست بی صبری و از دست دادن کنترل نشان دهنده ضعف و کمبود اعتماد به نفس است. این موضوع اگر از سطح افراد به دولت ها ارتقا یابد، نتایج مصیبت باری به بار خواهد آورد، بویژه اینکه واقعیتها نشان می دهد توجیهاتی که وزارت خارجه سوریه در قبال این تصمیم آورده، ساختگی است. حال اگر این اقدام تحت فشار غرب و دستورات خارجی باشد، این اتفاق دلالتها و نشانه های منفی زیادی دارد که عبارتست از:
1- این کشور هیچ شاخصی مبتنی بر رویکردهای تمامیت داخلی خود را ندارد، رویکردهایی که هیچ کشوری به خود اجازه نمیدهد از آنها عدول شود. هنگامی دولتی بر اساس دستورات خارجی و برای دور شدن از خشم آنها اقدام به انجام کاری می کند، این یعنی اینکه حال و آینده خود را به اراده طرف دستور دهنده گره می زند. حال باید دید آیا ضمانت برای اردن وجود دارد که اجرای این دیکتهها، مداخله جویان را از بالا رفتن سقف مطالبات طرف مقابل بازدارد، مطالباتی که ممکن است تا جایی پیش برود که اردن از انجام آن ناتوان بماند.
2- این اقدام احمقانه روایت رسمی اردن از عدم دخالت در سوریه را زیر سوال برد و ثابت کرد که این کشور کاملا در خونریزیهای سوریه دست دارد و تمام مطالبی که در مورد عدم دخالت در تحولات سوریه مطرح می کند، کاملا دروغ است. بویژه اینکه تحولات میدانی نشان میدهد که اردن همچنان گذرگاه و مرکز استقرار گروهکهای تروریست مسلح است و آموزشهای قاتلان ملت سوریه و مزدوران غرب در این کشور انجام میشود و این کشور است که تسهیلات لازم برای تضمین عبور آنها از مرز به داخل سوریه را فراهم می کند تا باعث تخریب وکشتار در این کشور و ترساندن مردم شوند.
3- انجام مانورهای شیر در کمین در اردن و جنیفر کوبرا در اسرائیل و سفرهای نظامی مسئولان امنیتی و نظامی در این زمان حساس نشان می دهد که امکان انتقال از این مانورها به انجام حمله نظامی خارجی به سوریه وجود دارد. البته انجام این حماقت به معنی تهدید کردن امنیت منطقه ای و داخلی است و هیچ طرفی نمیتواند نتایج این اقدام جنون آمیز را تضمین کند. این موضوع به ما میفهماند که تمام هماهنگیها در سطح منطقهای و بینالمللی در راستای جنگ روانی است که برای تحقق چندین هدف آغاز شده که عبارتند از:
الف: تلاش برای بالا بردن روحیه گروه های تروریست که از فروپاشی روحیه رنج می برند.
ب: تلاش برای تاثیرگذاری بر سران میدانی مبارزان و عقب بردن یگانهای مبارزاتی سوریه از مناطقی که رهبران تروریستها را تحت تعقیب قرار دادهاند. به این ترتیب آنها می توانند تنشی را در کشور ایجاد کنند که نشان دهنده احتمال تجاوز نظامی خارجی باشد تا شاید بتوانند به صورت موقت مانع از ادامه پیروزی های میدانی و متوالی ارتش عربی سوریه در امتداد جغرافیای این کشور شوند.
ج: تلاش برای تاثیرگذاری منفی با تمام ابزارهای ممکن بر روحیه بالای ارتش عربی سوریه و بویژه شهروندان این کشور که قدرت بالای خود در مقابله با موج ارعاب و جنایتهای بی سابقه را نشان داده و به رویکردهای ملی خود پایبند هستند تا تروریسم را با انواع مختلف خود از کشور بیرون کنند.
د: تمام اقداماتی که الان دنبال می شود، در راستای تشویش انتخابات ریاست جمهوری و دور کردن سوریها از حق قانونی و دموکراتیک برای انتخاب رئیس جمهورشان است. چرا که پیروزی در این انتخابات به معنای از بین رفتن تمام توطئههایی است که در سه سال و اندی قبل دنبال شده است، بویژه اینکه تمام شاخصها نشان می دهد که مهم ترین محوری که در انتخابات وجود دارد، این است که "ملت بشار اسد را می خواهد". این به معنای شکست سیاسی و پایان نقش کاربردی شیخ نشین های منطقه و افکار جمودگرایانه ای است که این کشورها به دنبال تعمیم آن در منطقه بودهاند.
المنار نوشت: از تمام مسایلی که گفتیم مشخص شد که اردن با اقدام جدید خود به دنبال تقویت نقش سنتی خود است که از زمان تاسیس خود نتوانسته از آن عبور کند، این نقش همان مزدوری برای سازمانهای جاسوسی خارجی است که تنها به دنبال تسلط بر ملتهایی هستند که ثابت کردهاند قادرند معادله های موجود را تغییر دهند.
موج حضور مردمی شامل سوری ها و اردنی ها در سفارت سوریه در بیروت برای شرکت درانتخابات ریاست جمهوری در این کشور بهترین و شفافترین پاسخ در واکنش به این اقدامات بود. اختصاص صندوق ویژه برای شهروندان اردنی نیز نمادی بود که نشان داد ملتهای منطقه نسبت به گزینهای که نمایانگر اراده آنها است یعنی همان گزینه مقاومت مطمئن هستند و به ساختارها و تمامیت ارضی و کرامت و عزت خود پایبند هستند. این مقدمه ای برای پیروزی است که ملتهای منطقه منتظر آن هستند و می خواهند بر اساس آن آینده خود را با اراده مستقل خود بسازند، نه با اراده تجاوزطلبان و خائنان و مزدوران خارجی.
منبع : مشرق