انتفاضهی سوم؛ چرایی، زمینهها و پیامدها
انتفاضهی سوم معلول تحرکات و انباشت ستمهایی است که اسرائیل و حامیان منطقهای آن در پیش گرفتهاند. علاوه بر آن، ضدیت افکار عموم جهانیان و منطقه با اسرائیل و تجاوزگریهای این رژیم در این انتفاضه به حدی زیاد است که شکافهای داخلی در اسرائیل را نیز تشدید نموده است. چندان که گویای این حقیقت است که بدون توسل به مبارزهی مشروع نمیتوان جلوی توطئهها و نیرنگهای رژیم صهیونیستی را گرفت...
انتفاضهی سوم در شرایطی شروع شد که رژیم صهیونیستی طی شکست در جنگ 51 روزهی غزه، ضربات مهلکی خورده بود. در جنگ 51 روزه، ابتکارات حماس در آرایش نیروهای مقاومت و دفاع جانانه از غزه، شوکی را بر رژیم صهیونیستی وارد نمود که سبب شد مقامات این رژیم؛ بهویژه جناح راستگرایان در موضع تدافعی قرار گیرند. تحرکات افکار جهانی علیه سیاست نسلکشی در جنگ غزه، بیتوجهی رژیم صهیونیستی به کنوانسیونهای بینالمللی، شروع مقدمات ساخت شهرکهای جدید در کرانهی باختری رود اردن و سپس بستن بیت المقدس (قبلهی اول مسلمین جهان) به روی فلسطینیها شرایطی را به وجود آورد تا معادلات سیاسی در خاورمیانه به سمت یارگیریهای جدیدی حرکت کند.
این یارگیریها عمدتا در چهارچوب تلاشهای جبههی مقاومت و متحدان آن و تلاشهای جبههی صهیونیستی برای اعمال نفوذ بیشتر در کشورهای منطقه قابل تحلیل است. در این خصوص سؤالات بسیاری مطرح است؛ از جمله اینکه چرا رژیم صهیونیستی در چنین موقعیتی بیت المقدس را به روی مسلمانان بست؟ نتایج جنگ غزه چه تاثیری بر رویکرد تازهی رژیم صهیونیستی و شروع انتفاضهی سوم داشته است؟ پیامدهای انتفاضهی سوم با توجه به بحرانهای منطقهای چه خواهد بود؟ نوشتار حاضر با بررسی عوامل داخلی، منطقهای و بین المللی درصدد پاسخ به سوالات فوق است.
تحلیل رویداد
قبل از پرداختن به انتفاضهی سوم باید به پارامترهای شروع آن توجه نمود. محرز است که رژیم صهیونیستی بهای سنگینی را برای شروع جنگ غزه و شکست در آن پرداخت نموده است. از طرف دیگر سمت و سوی تحولات خاورمیانه و بازنمایی قدرت جناح مقاومت، نشانههای آشکاری برای رژیم صهیونیستی است تا در پرتوی این تحولات، به فکر تجدید تواناییهای اسرائیل در بازی جدید باشد. فلسطینیها نیز با الهامگیری از پیروزی محور مقاومت در منطقه و الگوی غزه درصدد تسری مقاومت به کرانهی باختری هستند. در چنین شرایطی، احتمال بروز یک مناقشه متأثر از مجموعهای از واقعیات داخلی، منطقهای و بینالمللی، تمامی زوایای انتفاضهی سوم را در برمیگیرد.
اوضاع سرزمینهای اشغالی و انتفاضهی سوم:
ورود نظامیان صهیونیست به قدس به مثابه صهیونیستی نمودن این مکان مقدس است و از طرفی، بستهشدن بیتالمقدس مقدمهای برای شعلهور نمودن احساسات مسلمین میباشد. در این راستا حضور فلسطینیها در این شهر و مواجهشدن با این تعرض به معنای آغاز تنشهای نوین اسلامی–صهیونیستی و شروع انتفاضهی جدید است. در تمامی جنگهای اخیر میان فلسطینیان و اسرائیل، همواره اسرائیل برای شروع جنگ بهانهجویی میکرده است و از این رو، روند کنونی انتفاضهی سوم در سرزمینهای اشغالی از اهمیت فراوانی برخوردار است. اسرائیل درصدد انجام نوعی زورآزمایی است تا خاطرات شکست جنگ 51 روزه را به فراموشی بسپارد، چرا که این جنگ هزینههای فراوان و بدون دستاوردی را برای دولت نتانیاهو به همراه داشت.
لذا راستگرایان هوادار نتانیاهو با آگاهی از این شکست و با اتخاذ سیاستهای تهاجمی، درصدد بحرانسازی جدیدی در قدس هستند. اقدامات اخیر آنان بیانگر شروع این بحرانسازی است. به طور نمونه، در گزارشی که هیئت اسلامی-مسیحی قدس اعلام نموده است: «از آغاز سال 2014م تاکنون 700 نفر از اهالی قدس بازداشت شدهاند، 1000 خانواده از قدس کوچ داده شدهاند، 3000 واحد جدید در شهرکهای اسرائیلی بنا شده است، مسجدالاقصی 150 بار مورد هتک حرمت قرار گرفته است، 150 مقبرهی تاریخی اسلامی تخریب شده است، برای اولین بار پس از سال 1967م، تمامی درهای مسجدالاقصی بسته شده و حفریات زیر مسجدالاقصی ادامه یافته است»[1]. همچنین حفاریهای جدید رژیم صهیونیستی بیانگر تلاشهای تازهی این رژیم برای شروع یک جنگ ایدئولوژیک نوین در بیت القدس میباشد.
سازمان اوقاف و میراث مسجدالاقصی اخیرا اعلام کرده است که رژیم صهیونیستی در تازهترین اقدام خود به دنبال حفر و افتتاح تونلهایی در پایینترین منطقهی «باب المطهرة» در فاصلهی 20 متری مسجدالاقصی میباشد[2]. در کنار این موارد باید به قانون نژادپرستانه و ضدانسانی «دولت- ملت یهود» اشاره نمود که به منظور فشار بر اعراب ساکن در اراضی 1948م و مهاجرت بیشتر یهودیان به فلسطین اشغالی در اواخر نوامبر 2014م تصویب شد. به این ترتیب میتوان گفت که انتفاضهی سوم در عمل با تلاشهای پنهان و پیدای اسرائیل شروع شده است. در رابطه با چگونگی واکنش فلسطینیها و تبعات آن، باید به شرایط فلسطینیها توجه کرد.
برخلاف انتفاضهی اول در 1987م و انتفاضهی دوم در 2001م، انتفاضهی سوم در بهترین شرایط ممکن قرار دارد. از نظر امنیتی، حماس با مقاومت 51 روزهی خود ثابت نمود که قدرت تهاجمی و تدافعی بالایی دارد. از نظر سیاسی هم تمامی جریانهای فلسطینی متفقالقولند که تلاشهای اسرائیل عملا در راستای شروع یک بحران دیگر است و از این رو تمامی جریانهای فلسطینی، تعرضات جدید اسرائیل را محکوم میکنند. اظهارات «زیاد النخالة»؛ معاون دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین بیانگر همین تعرضات اخیر است. او میگوید: «اسرائیل حتی یک روز از سیاست سرکوبگرانه خود دست برنمیدارد.
عملیات یهودیسازی قدس، شهرکسازی، هتک حرمت اخیر مسجدالاقصی و لغو تابعیت همچنان ادامه دارد»[3]. همچنین تغییر لحن عباس و موضعگیریهای جدی وی بیانگر همسویی در اردوگاه فلسطینیهاست. محمود عباس تحرکات اخیر اسرائیل در شهرکسازیها، بستن مسجد الاقصی و لایحهی جدید «دولت-ملت یهود» را به شدت محکوم نموده است. این در حالی است که وی دقیقا در نوامبر 2012م و در مصاحبه با شبکهی 2 اسرائیل اعلام نمود که از انتفاضهی سوم حمایت نمیکند. وی در آن سال اعلام کرده بود: «تا زمانی که در منصبش است، اجازهی شکلگیری انتفاضهی سوم به ویژه انتفاضهی نظامی علیه رژیم اسرائیل را نمیدهد»[4]، اما اکنون اوضاع در بیت المقدس به گونهای که انتفاضهی سوم با مسالهی دیگری گره خورده و آن سرایت روحیهی انقلابی نوار غزه به کرانهی باختری و تسلیح این منطقه است.
ساکنان کرانهی باختری در معرض تغییر ترکیب جمعیتی و شهرکسازی قرار دارند و نتایج مطلوبی از مذاکرات سازش عاید آنان نشده است. تداوم شهرکسازیها و دستگیری ساکنان غزه به بهانههای پوچ و زندانی نمودن آنان، بخشی از تلاشهای رژیم صهیونیستی برای فشار بر فلسطینیان است. همین فشارها، ناامیدی از تشکیلات «رام الله» را به اوج رسانده است. تشکیلات رام الله نتوانسته است به وعدهی تشکیل دو دولت فلسطینی و یهودی بر اساس مرزهای 1967م جامهی عمل بپوشاند. در مقابل، حماس با وعدهی آزادی تمامی سرزمینهای فلسطینی، بسترهای استراتژیکی را برای قیام عمومی علیه اسرائیل هموار نموده است. پیش از این «ریاض الاشقر»؛ سخنگوی رسانهای مرکز اسرا و آزادگان فلسطینی اعلام نموده بود که اسرای حاضر در زندانهای رژیم صهیونیستی7000 نفر هستند که مورد هجمهای وحشیانه در تمامی جوانب زندگیشان قرار میگیرند.[5]
با این رفتار وحشیانه، احساسات ضدصهیونیستی فلسطینیها در کرانهی باختری شدت گرفت، به طوری که مقام معظم رهبری در دیدار با «رمضان عبدالله»، دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین، برنامهریزی برای همراه شدن فلسطینیان ساحل غربی رود اردن در رویارویی با رژیم اشغالگر را یک پروژهی اساسی برشمردند و تأکید کردند: «جنگ با رژیم صهیونیستی، یک جنگِ سرنوشت است که باید تکلیف را نهایی کند و باید کاری کرد که دشمن همان نگرانیهایی را که از ناحیهی غزه دارد، از طرف ساحل غربی نیز احساس کند»[6]. ایشان همچنین با قطعیت کامل در رابطه با سرایت مقاومت به کرانهی باختری در کنفرانس بینالمللی جریانهای تکفیری فرمودند: «کرانهی باختری باید مسلح و آمادهی دفاع شود و این کار قطعاً انجام خواهد شد». [7] همچنین خیزشهای اخیر در کرانهی باختری و اشتیاق جوانان فلسطینی برای آزادسازی قدس شریف و مسجدالاقصی بیانگر خیزش انتفاضهی سوم در نبرد میان اسلام و صهیونیسم است.
اوضاع منطقهای و انتفاضهی سوم: تحولات منطقهای گویای تفوق محور مقاومت و ناکامی طرحهای صهیونیستی است. خیزش بیداری اسلامی در تونس و مصر، مقدمات بیداری اسلامی را در کرانهی باختری فراهم نمود. این مساله گرچه با تاخیر روی داد، اما چون بهتدریج و مرحلهای بود، بازدهی آن به مراتب بهتر بود. حتی بسیاری از رهبران تشکیلات رام الله این واقعیت را پذیرفتهاند که در صورت بیتوجهی به آرمان ملت فلسطین و آزادی قدس شریف، بازی را به حماس واگذار خواهند نمود.
برحسب همین تلاشها اردوگاه سازش و محور غربی–عبری سعی نمود تا به سناریوسازی بپردازد . این سناریوسازی در سوریه شروع شد که با حمایت از جریانهای افراطی به اوج رسید. سوریه، خط مقدم نبرد عربی- اسلامی علیه اسرائیل بود و شکاف در این کشور، توانایی بیداری اسلامی و محور مقاومت را کاهش میداد. با توجه به همین تاثیرات، محور غربی-عبری-عربی، نیروهای رادیکال را روانهی سوریه نمود تا مسالهی قدس که مسالهی اصلی جهان اسلام بود به فراموشی سپرده شده و جای آن را تضاد و رویارویی مسلمین بگیرد. داعش یا دولت اسلامی عراق و شام ابزار این سناریو بود.
داعش نه دولت بود و نه اسلامی، بلکه محصول دستگاههای اسرائیلی و موساد بود که با هدف ایجاد و تشدید اختلافات در منطقه توسط آنان به وجود آمد. همچنانکه در عراق و سوریه چالشها بیشتر میشد، فلسطینیها با گزینهی دولت وحدت ملی و حمایت منطقهای، درصدد حل مشکلات داخلی و منطقهای برآمدند. اوج این نزدیکی، تفوق ایدئولوژی مقاومت در فلسطین بهخصوص در کرانهی باختری بود. این همسویی نقش مهمی در منطقه داشت، چرا که با برجسته نمودن مسالهی وحدت و قدس شریف، خطرات جریانهای رادیکال را شناسایی و مسألهی قدس شریف را پررنگتر می نمود. واکنش رژیم صهیونیستی به این اقدام فلسطینیها، به طور مشهود جنگ 51 روزه بود.
برخلاف پیشبینی اسرائیلیها، جنگ غزه نه تنها نتوانست ریشههای مقاومت را تضعیف نماید، بلکه حماس و غزه را به کانون مقاومت تبدیل نمود. حملهی حماس و پاسخ موشکی این جنبش تا جایی بود که اسرائیل را غافلگیر کرد. از نظر اقتصادی، رژیم صهیونیستی میلیاردها شیکل (واحد پول اسرائیل) هزینه نمود، اما به نتیجهی مطلوب خود؛ یعنی اشغال غزه دست نیافت و در مقابل توان موشکی مقاومت ارتقا یافت و مهمتر از همه، ائتلافی میان مسلمین علیه اسرائیل در منطقه و نوعی خودآگاهی اسلامی به وجود آمد. این خودآگاهی تا جایی بود که هاآرتص ، روزنامه پرتیتراژ اسرائیلی نوشت: «جنگ غزه باعث فروپاشی درونی اسرائیل شد و نقش مقاومت فلسطین را برجستهتر کرد»[8].
اوضاع بینالمللی و انتفاضهی سوم : عمدهترین دلیلی که باید در سطح بینالمللی و فرامنطقهای مورد توجه قرار گیرد، ناتوانی اوباما در تحقق شعار صلح بود. عمدهترین هدف اوباما در چهارچوب سفرهای متعدد «هیلاری کلینتون» و «جان کری» این بود که در راستای منافع غرب، طرح صلح خاورمیانه انجام گیرد، اما جنگ غزه و همسویی آمریکا با اسرائیل، تمامی معادلات را بر هم زد.
اگر چه جنایات ارتکابی طی جنگ، از سوی صهیونیستها صورت میگرفت، اما با توجه به حمایت کنگرهی آمریکا و دولتمردان این رژیم از اسرائیل، وجههی آمریکا نیز به شدت آسیب دید. تلاشهای اوباما و جان کری برای رهایی از بحران غزه در اواسط جنگ، دال بر همین واقعیت بود.
سران آمریکایی از عواقب بحران آگاه بودند، چون میدانستند که در صورت عدم موفقیت در مذاکرات صلح، موقعیت جمهوریخواهان بهتر خواهد شد. بازتاب این جریان در پیروزی رادیکالها و نئومحافظهکاران در انتخابات کنگرهی آمریکا در نوامبر 2014م انعکاس یافت. با این حال، سیاست آمریکا در حمایت از صهیونیستها منحصر به جنگ غزه نبود و طی حملات اخیر صهیونیستها به مسجد الاقصی و قدس شریف این حمایتها همچنان ادامه داشت. نکتهی مهمتر، حمایت آمریکا از طرحهای رژیم صهیونیستی از جمله ادامهی شهرکسازیها است. این حمایتها عموماً خود یکی از عوامل شکلگیری انتفاضهی سوم و بیاعتمادی به جناح سازش است.
چشمانداز رویداد
انتفاضهی سوم برخلاف انتفاضهی 1987م و انتفاضهی 2001م، تدریجی و معقولانهتر به پیش میرود. انتفاضهی سوم معلول تحرکات و انباشت ستمهایی است که اسرائیل و حامیان منطقهای آن در پیش گرفتهاند. علاوه بر آن، ضدیت افکار عموم جهانیان و منطقه با اسرائیل و تجاوزگریهای این رژیم در این انتفاضه به حدی زیاد است که شکافهای داخلی در اسرائیل را نیز تشدید نموده است.
انتفاضهی سوم با اهانت به مسجدالاقصی، بیحرمتی به زندانیان فلسطینی و نیز سیاستهای نژادپرستانهی رژیم صهیونیستی گره خورده است که با تداوم شهرکسازیها، ادامهی زندانی نمودن ساکنان کرانهی باختری، اتخاذ سیاستهای نژادپرستانه در قانون دولت- ملت یهود و اتخاذ سیاست دوقطبی نمودن مسجدالاقصی وارد فاز جدیدی شده است و در صورت تسلیح کرانهی باختری، موج جدیدی از مبارزه علیه اسرائیل شکل خواهد گرفت. این موج جدید همسو با انتفاضهی سوم است که به مراتب دقیقتر، پایدارتر و طولانیتر خواهد بود. تفوق محور مقاومت در سوریه، غزه و اجماع ملتهای اسلامی علیه اسرائیل، ضریب موفقیت انتفاضهی سوم را افزایش داده است. در این راستا تلاشهای دیپلماتیک نمایندگی ایران در سازمان همکاری اسلامی، جنبش عدم تعهد و مهمتر از همه همسویی اعراب با ملتهایشان علیه اسرائیل در اتحادیهی عرب نقشی کلیدی در انزوای اسرائیل خواهد داشت.
انتفاضهی سوم گویای این حقیقت است که بدون توسل به مبارزهی مشروع نمیتوان جلوی توطئهها و نیرنگهای رژیم صهیونیستی را گرفت؛ رژیمی که نه درصدد حمایت ایدئولوژیک یهودیها، بلکه به دنبال صهیونیزمگرایی با ابزار یهود است.
[1] به نقل از تابناک 5 /8/93 در: http://www.tabnak.ir/fa/news/445227
[2] به نقل از خبرگزاری فارس 3/9/93 در : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930903000860
[3] مصاحبه «زیاد النخاله» معاون دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین – با خبرگزاری فارس در: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930905000862
[4] به نقل از وب سایت شفقنا 5/8/91 در: http://shafaqna.com/persian/component/k2/item/26493
[5] به نقل از خبرگزاری فارس 8/9/93 در: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930908001360
[6] دیدار دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین با رهبر انقلاب 24/7/93 در: http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27914
[7] دیدار شرکتکنندگان در کنگرهی جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام با رهبر انقلاب4/9/93 در: http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=28249