از صلح سرد تا جنگ سرد ایران و عربستان
بازی نفتی عربستان را میتوان جدیدترین قطعهی پازل حرکات خصمانهی این کشور علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. سیاستی که تازگی ندارد و از آغاز پیروزی انقلاب توسط سردمداران حکومت آل سعود بر ضد انقلاب اسلامی در پیش گرفته شده است...
ایران و عربستان را میتوان از مهمترین بازیگران منطقهی جنوب غرب آسیا در طول تاریخ معاصر دانست. بازیگرانی که دورهای را هر چند با نظارت قدرت سوم ولی باز در یک راستا و یک جهت طی کردند و پس از مدتی با تغییر در ساختار ایران، تقابلی جدی و آشکار را در عرصههای مختلف آغاز نمودند. بازیگرانی که هر دو به دنبال نقش قدرت منطقهای بوده و هستند و رقابت بین این دو به جایی رسیده است که هم اکنون باید گونهای از جنگ سرد را بین این دو در جریان دانست.
ریشهی اختلافات این دو کشور را شاید بتوان در رویکرد عربستان به مسائل منطقه جستجو کرد. نگاه امنیتی حاکم بر ساختار عربستان را میتوان نگاه رئالیستی دانست. در این نگاه بدبینی و نگاه امنیت محور و تهدید محور جو حاکم بر روابط خارجی را تشکیل میدهد. بر خلاف ایران که بر اساس مشی ایده آلیستی به دنبال گشترش همکاری و روابط خود با کشورهای منطقه بوده است. تضاد این دو دیدگاه در روابط بین این دو کشور به وضوح مشهود است.
از طرفی دیگر بحث دینی نیز یکی دیگر از عوامل موثر بر روابط ایران و عربستان بوده است. عربستان به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای اسلامی و داعیهدار امالقرای جهان اسلام بودن، خود را به عنوان محور کشورهای سنی مذهب در مقابل ایرانی می بیند که با مذهب شیعه در همسایگی آن قرار دارد. دیدگاه امنیت محور عربستان باعث شده است تا این نزدیکی را نه تنها به عنوان پتانسیل تقریب بلکه به عنوان زمینهی تهدید به حساب آورده و رویکردی تقابلی نسبت به آن بگیرد.
۱۸ مارس ۱۹۵۷ میلادی
سفر شاه به عربستان؛ گفتوگوی پادشاه عربستان و محمد رضا پهلوی در مقابل خبرنگاران رادیو
اتحاد استراتژیک
ایران و عربستان روابط کاملا متفاوتی را در دوران سلطنت پهلوی تجربه کردهاند. این دو در آن دوران دو مهره کلیدی غرب و دو هم پیمان استراتژیک به شمار می رفتند. بر اساس دکترین دو ستونی نیکسون، ایران به عنوان جزیره ثبات آمریکا در منطقه و مانعی بر سر راه گسترش کمونیست شوروی، نقش ژاندارم منطقه را عهدهدار بود و عربستان نیز به عنوان پدرخواندهی کشورهای عربی و یکی از بزرگترین صادر کنندههای نفت خام پشتیبان مالی غرب و همپیمانان آن در منطقه بود. این دو کشور در سایهی سیاستهای آمریکا در منطقه، از سطح بالایی از همکاریهای منطقهای برخوردار بودند.
انقلاب اسلامی و تغییر معادلات
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب که مهم ترین مهرهی خود در منطقه را از دست داده بود، در پی جایگزینی برای آن برآمد. عراق به رهبری حزب بعث و در راس آن صدام یکی از بهترین گزینههای جایگزین شاه در منطقه بود. با وجود تغییرات گسترده در منطقه، عربستان باز هم نقش پشتیبانی از ژاندارم منطقه را حفظ کرده بود گرچه سودای نقش آفرینی پررنگ تر را همواره در سر خود می پروراند.
شروع جنگ تحمیلی علیه ایران اسلامی آزمون دیگری برای متحدین غرب در منطقه بود تا بار دیگر خوش خدمتی خود را ثابت کنند. با آغاز تهاجم عراق، عربستان با کمک 25 میلیارد دلاری و فروش روزانه 300 هزار بشکه نفت به نفع عراق جایگاه خود را در نقش حامی سیاستهای منطقهای کشورهای غربی بار دیگر تثبیت کرد. عربستان از این تغییر موازنه در منطقه استقبال میکرد چرا که دیگر مجبور نبود ایران شیعی را تحمل کرده و نکتهی مهمتر جایگزینی یک کشور عربی به جای آن بود. از این رو بود که در طول دوران دفاع مقدس، رژیم آل سعود از هیج کمکی به رژیم بعث دریغ نکرد و تا آخرین روزهای جنگ تحمیلی مهمترین پشتیبان عراق به شمار می آمد.
اقدامات عربستان در قبال ایران تنها به حمایت از عراق در جنگ محدود نشد. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس به محوریت ریاض در سال 1981 حرکتی دیگر در جهت منزوی کردن ایران در منطقه و همراهی هر چه بیشتر کشورهای حاشیه ی خلیج فارس با سیاستهای ضد ایرانی ریاض بود. کشتار حجاج ایرانی نیز در سال 67 اوج خصومت رژیم آل سعود با قیام اسلامی مردم ایران بود.
گردش به سمت ایران
با پایان جنگ تحمیلی، عراق که بزرگترین بازندهی این میدان بود، در حالی که حجم قابل توجهی از بدهیهای ناشی از هزینهی جنگ هشت ساله را متحمل شده بود، با این دلیل که مجری این جنگ از سوی کشورهای عربی بوده است از پرداخت بدهیهای خود به کشور کویت که بالغ بر30 میلیارد دلار بود سر باز زد. اعتراض کویت به این اقدام بغداد، موجب لشکرکشی عراق به کویت و اشغال این کشور شد. این لجام گسیختگی و اَعمال بیمارگونهی رژیم بعث و در مقابل عدم همراهی ایران با این اقدامات موجب نزدیکی بین کشورهای عربی منطقه و جمهوری اسلامی ایران شد. این وقایع که همزمان بود با دولت هاشمی رفسنجانی، دولت وقت را به سوی ترمیم روابط و سطح همکاریها با کشور عربستان سوق داد. ارتقاء سطح همکاریها و مبادلات بین دو کشور از ویژگیهای این دوره بود. دولت اصلاحات نیز سیاست تنشزدایی را در پیش گرفت و این سیاست نیز موجب افزایش تعاملات سیاسی و دیپلماتیک و امضای پیمان امنیتی شد. اما آنچه قابل ذکر است این است که، در طول این دوران این همیشه دولت ایران بوده است که برای ایجاد تفاهم و مناسبات پیش قدم شده بود و حتی در اوج این همکاریها مقامات ریاض از سیاستهای خود پیرامون ایران دست نکشیدند و گرچه در ظاهر روابط حسنهای را ترتیب داده بودند ولی در پس این تعاملات، به تضعیف جایگاه ایران و به ویژه گفتمان مقاومت در منطقه مشغول بودهاند که از آن جمله میتوان به نقش سرویسهای امنیتی عربستان در برخی وقایع شرق کشور و ایجاد گروههای تروریستی و حمایت از تندروی های فرقه ای در کشورهای همسایه اشاره کرد. و همین عوامل بود که باعث شد این دو کشور هیچگاه به همگرایی نرسند.
بازگشت دوران پر تنش
وقایع چند سال اخیر بویژه مسائل منطقهای، بار دیگر روابط تهران و ریاض را گام به گام به سوی تیرگی بیشتر سوق داده است. شروع این تیرگی روابط را می توان مطرح شدن بحث هستهای ایران و در پی آن تبلیغات گستردهی کشورهای غربی مبنی بر نظامی بودن این فعالیت ها دانست. در پی این تبلیغات بود که موج ایران هراسی در منطقه به راه افتاد و به دنبال آن تفاوت نظر در زمینههای گوناگون فرصت بروز و ظهور بیشتری یافت. بعد از این اتفاقات، پیشرفت ایران در زمینههای فضایی و موشکی زمینهی ایجاد تنش در مناسبات فی مابین دو کشور و ایجاد رقابت تسلیحاتی از سوی عربستان شد. با گذشت زمان رویکرد عربستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران، به رویکردی خصومت آمیز و منفی بدل شد. در حالیکه به طور میانگین 2.8 در صد از تولید ناخالص هر کشور صرف خرید سلاح می شود، عربستان با رشد 35 درصدی نسبت به سال 2001 در سال 2010 اقدام به صرف 45.2 میلیارد دلار سلاح کرد که معادل 10.4 درصد از تولید ناخالص داخلی خود بود. این اقدام عربستان و اصرار بر حضور نیروهای فرامنطقهای در خلیج فارس برای مهار ایران، از جملهی اقدامات عربستان در پاسخ به افزایش امنیت منطقه از سوی ایران بوده است که معتقد به حفظ امنیت منطقه از طریق حضور نیروهای بومی و منطقه ای است.
سیاست خصمانه
مانع تراشی ریاض بر سر راه هستهای شدن ایران نیز از ابتدای شروع بحث هستهای به وضوح نمایان بوده است. از جملهی این اقدامات نیز می توان به مانع تراشی بین المللی و دعوت از آمریکا برای حمله به ایران نام برد که توسط پادشاه این کشور صورت گرفت.
از جمله سیاستهای خصمانهی عربستان، اتخاذ رویکردی منفی به متحدین ایران از جمله عراق و سوریه و حزبالله لبنان بوده است. بحث فلسطین نیز یکی از زمینه های رقابت این دو بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بوده است. گفتمان مقاومتی که ایران و برخی از کشورهای منطقه حامی آن بوده و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی و سیاستهای آمریکا در منطقه، نقطهی مقابل هدف سیاست خارجی عربستان برای ایجاد تفاهم و صلح با رژیم صهیونیستی و تاکید بر نقش آمریکا در معادلات منطقهای می باشد. از این رو عربستان همواره به دنبال حمایت از گروههای سازشگر و میانه رو در فلسطین بوده است. بر خلاف خواست مردم فلسطین و محور مقاومت که همواره بر مقاومت در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی تکیه داشته اند.
وقوع انقلابهای مردمی و بیداری اسلامی نیز به اوج گیری اختلافات این دو منجر شد. عربستان که صدور تفکر انقلاب اسلامی و الگو برداری از ایران را در کشورهای عربی در تضاد با منافع خود می دید، و با وجود شکلگیری نهضت مردمی علیه رژیم آل سعود در این کشور به مقابله با این حرکت پرداخت.
در پی وقوع بحران در سوریه، این بحران به جدی ترین چالش بین دو کشور ایران و عربستان بدل شد. عربستان که مخالف سرسخت رژیم بشار اسد بود با حمایت علنی از مخالفین شعلهی جنگ داخلی در این کشور را برافروخت. در پی این بحران، زمینه برای ورود نیروهای تکفیری و جریانهای تندروی اسلامی به این باز شد که عربستان نیز در این بین نقش خود را در واسطهی تجهیز و ساماندهی این نیروها به خوبی ایفا کرد. با بالاگرفتن کار در سوریه، عربستان در پی درگیر کردن تمام کشورهای محور مقاومت در منطقه، به ایجاد ناامنی در لبنان و عراق همت گماشت. بمب گذاریهای لبنان و حضور پر رنگ عناصر سازمان اطلاعات عربستان از جمله ماجد الماجد و بمبگذاری در سفارت ایران در لبنان را میتوان در همین راستا تحلیل کرد. بعد از سوریه و لبنان، این عراق بود که به صحنهی جدید بازی منطقهای بدل شد. عراقی که بعد از اشغال آمریکا بر خلاف تمامی برنامه ریزیها و تحلیلها، دارای دولتی مخالف آنچه انتظار میرفت شد.گرچه نمی توان نقش پر رنگ قطر و ترکیه در کمک به تروریستهای سوریه و عراق را نادیده انگاشت، اما آنچه بیش از هر چیز دیگر نگاه ها را معطوف می کند دستان پشت پرده ایست که بیشترین سود را از ایجاد ناامنی در این کشورها کسب می کند.
نتیجه گیری
گرچه تجربهی تاریخی نشان داده است که اتخاذ سیاستهای تنش زدایی و ایجاد تفاهم منطقهای و بین المللی میتواند راهکار مناسبی برای ایجاد روابط دوستانه با عربستان سعودی باشد، اما آنچه قابل توجه است این است که این کشور هیچگاه خصومت خود با ایران را کنار نگذاشته است. به نظر دیدبان با نگاهی عمیقتر میتوان دریافت که ریشهی این خصومتها از تفسیر مختلف این دو از اسلام سیاسی و حکومت اسلامی نشات میگیرد. با توجه به اقدامات عربستان در قبال ایران و مسلمانان منطقه در ایجاد ناامنی و جنگ و کشتار به سود منافع غرب، و با توجه به اختلاف ایدئولوژیک بین تهران و ریاض و همچنین روند تحولات منطقه، گرچه مرگ ملک عبدالله را باید شروع فصل جدیدی در تعاملات داخلی و خارجی عربستان دانست، اما بعید به نظر می رسد که این تحولات به قدری باشد که بتواند پاسخگوی فاصلهی بوجود آمده بین این دو کشور باشد و نباید منتظر تغییری عمیق و چشمگیر در روابط بین این دو کشور حداقل در بازه ی زمانی کوتاه باشیم.
منبع : دیدبان