اردوگاه بلاطه: پناهگاهی همیشه موقت
شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۳۲ ق.ظ
آوارگان فلسطینی در سال 1950 در اردوگاه موقت بلاطه اسکان یافتند اما اقامت موقت آنها در این اردوگاه 63 سال به درازا کشیده و هنوز ادامه دارد!
جاناتان براون در الجزیره نوشت: یک اردوگاه آوارگان، ممکن است چگونه به نظر برسد؟ تصاویری که این روزها از میلیون ها آواره سوری می بینیم، بسیاری از ویژگی های این اردوگاه ها را برای ما روشن کرده است.
اردگاه زعتاری در شمال اردن، مثال مناسبی است. فقط به فاصله کمتر از یک سال پس از گشایش این اردوگاه در جولای 2012، تعداد ساکنان آن به بیش از 200 هزار نفر رسید. اکنون زعتاری به لطف میهمانان سوری اش به چهارمین شهر بزرگ اردن تبدیل شده است. یک سال و نیم از زمان باز شدن این اردوگاه گذشته است، اما هنوز باید آن را یک ساختار موقت، با چند چادر ساده دانست. این، ویژگی اردوگاه های موقت است. اما یک اردوگاه دائمی چه شکلی دارد؟
در یکصد کیلومتری غرب زعتاری، اردوگاه بلاطه واقع شده است: بزرگترین اردوگاه آوارگان در کرانه باختری. سازمان ملل این اردوگاه را در سال 1950 راه انداخت؛ در زمین هایی که آن موقع بخشی از پادشاهی اردن به شمار می رفت.
چیزی که نام بلاطه را مشهور کرده، بحران انسانی و شرایط وخیم زندگی در آن نیست. شهرت این اردوگاه، بیشتر ناشی از مرکزیت آن به عنوان هسته مقاومت مسلحانه علیه ارتش اسراییل و همچنین، پرورش استعدادهای ناب ورزش فوتبال است.
وابستگی های عاطفی
رامسس، پسر جوانی است بیست و دو، سه ساله و دانشجو. او به دقت توضیح می دهد که اهل یافاست و متولد بلاطه. اغلب آوارگان این اردوگاه، اهل یافا هستند؛ شهری در نزدیکی تل آویو.
رامسس می گوید: "بسیاری از ساکنان بلاطه، هنوز کلید خانه های خود را در یافا نگه داشته اند، به این امید که یک روز به خانه بازگردند." مرکز فرهنگی یافا در اردوگاه بلاطه، ساکنان اینجا را به حفظ علایق و وابستگی های عاطفی خود به شهر زادگاهشان تشویق می کند و به آنها یاد می دهد که "حق دارند به خانه های خود بازگردند."
اردوگاه بلاطه، به لحاظ جغرافیایی جدا افتاده و منزوی نیست. در واقع، این اردوگاه چسبیده به شهر نابلس است و محدوده آن را نمی توان از خیابان های حومه نابلس تمیز داد. دو مکان تاریخی، در نزدیکی اردوگاه واقع شده اند: چاه یعقوب، که به قول محلی ها، فقط به اندازه پرتاب یک سنگ، از اردوگاه فاصله دارد؛ و سایت باستانی "تل بلاطه" که مربوط به قرن دوم پیش از میلاد است.
در دهه 1950، سازمان ملل به هر یک از خانواده های ساکن بلاطه، یک چادر داد؛ بی آنکه تعداد افراد خانواده را در نظر بگیرد.
17 سال پس از گشایش اردوگاه، جمعیت آن 10776 نفر بود. این تعداد، امروز به حدود 28 هزار نفر رسیده است اما تعیین تعداد دقیق ساکنان اردوگاه، به هر حال کار دشواری است. در نهایت، سازمان ملل چادرها را با اتاقک های بتنی به ابعاد 4 در 3 متر عوض کرد. به تدریج، خود ساکنان روی سقف اتاقک های خود، فضاهای بیشتری را ایجاد کردند. رامسس می گوید: "وقتی تعداد اعضای خانواده بیشتر می شود، ما روی سقف، اتاقک جدید می سازیم."
وقتی از نزدیک به این اتاقک های امتداد یافته به صورت عمودی نگاه می کنید، احساس خلق تنگی و خفگی به شما دست می دهد. حرکت افراد در بین کوچه های تنگ و هزار توی اردوگاه، واقعا معضلی به شمار می آید. ساکنان اردوگاه برای جابجا کردن وسایل، افراد معلول و ناتوان، و انجام کارهای ساخت و ساز، چاره ای به جز تردد و استفاده از فضای روی سقف ها ندارند.
رامسس می گوید: "وقتی یک نفر می میرد، ما برای خارج کردن جنازه او از روی سقف رد می شویم. همین طور برای جابجا کردن وسایل خانه، روی سقف تردد می کنیم."
نشانه های "معماری بدون معمار" را در همه جای اردوگاه می توان مشاهده کرد. روند و کیفیت ساخت و سازها نشان دهنده ماهیت زندگی "موقت دائمی" ساکنان اردوگاه است. آنها این سرپناه ها را به طور موقت می سازند به این امید که یک روز به خانه های دائمی خود در یافا بازگردند.
رامسس می گوید: "یکی از مشکلات اصلی ساخت و سازها در این اردوگاه، فونداسیون است. ساخت 4 یا حتی 5 طبقه اضافی روی یک اتاقک ساده بتنی، می تواند خطرهای زیادی را به همراه داشته باشد."
با مشاهده تنها مدرسه اردوگاه که توسط آژانس امداد و کار سازمان ملل برای فلسطین (UNRWA) اداره می شود، این پرسش قوت می گیرد: اگر قرار بوده اینجا یک اردوگاه موقت باشد، چه شده است که در آن یک زیر ساخت بلندمدت احداث کرده اند؟
رامسس می گوید: "وقتی قرار نبوده مردم در اینجا بمانند، چرا سازمان ملل دست به احداث یک زیرساخت ماندگار زده است؟ مردم اینجا یا اهل یافا هستند یا اهل قدس اما بلاطه تنها جایی است که در آن زندگی می کنند. البته، اصلاح و بهبود شرایط به صورت کوتاه مدت، مطلوب و مفید است، اما مردم به خاطر دارند که از کجا آمده اند و به کجا تعلق دارند. آنها می خواهند بازگردند."
برای آنها که در ماز هزار توی بلاطه زندگی می کنند، حس شنوایی از دیگر حس ها، قوی تر شده است. معابر و راهروهای تنگ و باریک اردوگاه، حتی در وسط روز، تاریک است. تنها نوری که به دل تاریک این معابر رخنه می کند، نور لامپ های فلورسنت است که از پنجره های کوچک آشپزخانه ها و اتاق های همکف بیرون می زند. وقتی در این کوچه های تنگ پیش می روید، صدای همهمه و صحبت اهالی اتاقک ها، صدای به هم خوردن ظرف و ظروف آشپزخانه و بوی تند و تیز غذا و قهوه، شما را در سیاهی کوچه همراهی می کنند.
وقتی از رامسس درباره نحوه رفتار ساکنان اردوگاه با بازدیدکنندگان خارجی می پرسم، جواب می دهد: "وقتی مردم اینجا، خارجی ها را می بینند، تصور می کنند که به زودی کمکی از راه می رسد."
وضعیت کودکان
در سال 2009، 40 درصد از جمعیت بلاطه را کودکان زیر 14 سال تشکیل می دادند. بیشتر این بچه ها، یکی دو جمله انگلیسی را حفظ کرده اند و تا شما را می بینند، این جملات را به زبان می آورند: "اسم شما چیست؟"، "اهل کجا هستید؟"
به عنوان یک خارجی، مخصوصا وقتی ضبط صوت و دوربین به دست دارید، خیلی زود انگشت نما می شوید. مردم، به محض دیدن شما جمع می شوند و شروع به صحبت های در گوشی می کنند. رامسس یکی دو سوال آنها را برایم ترجمه کرد: "عکس خانه های ما را کجا می برید؟"
فوتبال در اردوگاه بلاطه محبوبیت ویژه ای دارد.
خالد یکی از فوتبالیست های مشهور بلاطه است. او قبل از این که وارد دانشگاه النجاح شود، هافبک میانی تیم فوتبال جوانان فلسطین بوده است. نقطه عطف زندگی ورزشی او، حضور در رقابت های جام نروژ در اسلو بوده است. او تعریف می کند زمانی که ملبس به پیراهن های ورزشی فلسطین به همراه اعضای تیم در خیابان های نزدیک استادیوم اسلو می دویده اند، چگونه مورد تشویق و استقبال مردم قرار گرفته اند.
خالد می گوید: "هیچ وقت در خود فلسطین، ما اجازه نداشته ایم که این طور شادی خود را ابراز کنیم. در نروژ، با ما مثل قهرمان ها رفتار شد."
از او می پرسم زندگی در بلاطه چگونه است. پاسخ می دهد: "شما این اردوگاه را دیده اید و می دانید چگونه است: کثیف، پر سر و صدا، پر از جمعیت. زندگی در آنجا واقعا وحشتناک است."
زندگی در بلاطه، دور از تنش و اصطکاک نیست. نبرد قدرت، حتی در بین اهالی اردوگاه نمود دارد. رامسس یکی از برخوردهای اخیر بین ساکنان اردوگاه را تعریف می کند: متوجه شدیم اعضای یک خانواده، چند اسلحه را نگهداری می کنند. اعضای خانواده دیگر، بر آن شدند تا این سلاح ها را از آنها بگیرند. در پی درگیری بین دو خانواده، یک نفر کشته شد. اکنون حس انتقام تمام وجود خانواده آن قربانی را پر کرده است.
در نابلس، اردوگاه بلاطه به عنوان نزدیک ترین و قابل اتکا ترین منبع اسلحه و مواد مخدر شناخته می شود. رامسس می گوید: "اینها، مسایلی است که هر جامعه کوچک و بزرگی با آن دست به گریبان است. نسل جوانتر، پای مواد مخدر را به اردوگاه باز کرده است، اما من، شخصا تا به حال چیزی از تن فروشی و فاحشگی در اردوگاه نشنیده ام."
آژانس امداد و کار سازمان ملل برای فلسطین، بزرگترین معضلات اردوگاه بلاطه را نرخ بالای بیکاری، کیفیت پایین آب آشامیدنی و شبکه فاضلاب، تراکم بالای جمعیت و تعداد بیش از حد دانش آموزان در تنها مدرسه اردوگاه عنوان کرده است.
رامسس تمام این مشکلات را در یک جمله خلاصه می کند: "مردم بلاطه، به کار و غذا احتیاج دارند."
اما یک مساله اساسی این است که اندک اندک، حس ناکامی و ناامیدی در میان ساکنان بلاطه شایع شده است. پس از 63 سال تجربه آوارگی، امید به بازگشت به یافا رو به افول گذاشته است. گویی نسل های جوان تر بلاطه، به شیوه ای اجتناب ناپذیر، باور و ایمان به "حق بازگشت" را از بزرگترهای خود به ارث نبرده اند.
وقتی از یکی از همسایه های جوان رامسس می پرسم که آیا او خود را اهل یافا می داند، چنین پاسخی می گیرم: "نه، من اهل بلاطه ام."
اردگاه زعتاری در شمال اردن، مثال مناسبی است. فقط به فاصله کمتر از یک سال پس از گشایش این اردوگاه در جولای 2012، تعداد ساکنان آن به بیش از 200 هزار نفر رسید. اکنون زعتاری به لطف میهمانان سوری اش به چهارمین شهر بزرگ اردن تبدیل شده است. یک سال و نیم از زمان باز شدن این اردوگاه گذشته است، اما هنوز باید آن را یک ساختار موقت، با چند چادر ساده دانست. این، ویژگی اردوگاه های موقت است. اما یک اردوگاه دائمی چه شکلی دارد؟
در یکصد کیلومتری غرب زعتاری، اردوگاه بلاطه واقع شده است: بزرگترین اردوگاه آوارگان در کرانه باختری. سازمان ملل این اردوگاه را در سال 1950 راه انداخت؛ در زمین هایی که آن موقع بخشی از پادشاهی اردن به شمار می رفت.
چیزی که نام بلاطه را مشهور کرده، بحران انسانی و شرایط وخیم زندگی در آن نیست. شهرت این اردوگاه، بیشتر ناشی از مرکزیت آن به عنوان هسته مقاومت مسلحانه علیه ارتش اسراییل و همچنین، پرورش استعدادهای ناب ورزش فوتبال است.
وابستگی های عاطفی
رامسس، پسر جوانی است بیست و دو، سه ساله و دانشجو. او به دقت توضیح می دهد که اهل یافاست و متولد بلاطه. اغلب آوارگان این اردوگاه، اهل یافا هستند؛ شهری در نزدیکی تل آویو.
رامسس می گوید: "بسیاری از ساکنان بلاطه، هنوز کلید خانه های خود را در یافا نگه داشته اند، به این امید که یک روز به خانه بازگردند." مرکز فرهنگی یافا در اردوگاه بلاطه، ساکنان اینجا را به حفظ علایق و وابستگی های عاطفی خود به شهر زادگاهشان تشویق می کند و به آنها یاد می دهد که "حق دارند به خانه های خود بازگردند."
اردوگاه بلاطه، به لحاظ جغرافیایی جدا افتاده و منزوی نیست. در واقع، این اردوگاه چسبیده به شهر نابلس است و محدوده آن را نمی توان از خیابان های حومه نابلس تمیز داد. دو مکان تاریخی، در نزدیکی اردوگاه واقع شده اند: چاه یعقوب، که به قول محلی ها، فقط به اندازه پرتاب یک سنگ، از اردوگاه فاصله دارد؛ و سایت باستانی "تل بلاطه" که مربوط به قرن دوم پیش از میلاد است.
در دهه 1950، سازمان ملل به هر یک از خانواده های ساکن بلاطه، یک چادر داد؛ بی آنکه تعداد افراد خانواده را در نظر بگیرد.
17 سال پس از گشایش اردوگاه، جمعیت آن 10776 نفر بود. این تعداد، امروز به حدود 28 هزار نفر رسیده است اما تعیین تعداد دقیق ساکنان اردوگاه، به هر حال کار دشواری است. در نهایت، سازمان ملل چادرها را با اتاقک های بتنی به ابعاد 4 در 3 متر عوض کرد. به تدریج، خود ساکنان روی سقف اتاقک های خود، فضاهای بیشتری را ایجاد کردند. رامسس می گوید: "وقتی تعداد اعضای خانواده بیشتر می شود، ما روی سقف، اتاقک جدید می سازیم."
وقتی از نزدیک به این اتاقک های امتداد یافته به صورت عمودی نگاه می کنید، احساس خلق تنگی و خفگی به شما دست می دهد. حرکت افراد در بین کوچه های تنگ و هزار توی اردوگاه، واقعا معضلی به شمار می آید. ساکنان اردوگاه برای جابجا کردن وسایل، افراد معلول و ناتوان، و انجام کارهای ساخت و ساز، چاره ای به جز تردد و استفاده از فضای روی سقف ها ندارند.
رامسس می گوید: "وقتی یک نفر می میرد، ما برای خارج کردن جنازه او از روی سقف رد می شویم. همین طور برای جابجا کردن وسایل خانه، روی سقف تردد می کنیم."
نشانه های "معماری بدون معمار" را در همه جای اردوگاه می توان مشاهده کرد. روند و کیفیت ساخت و سازها نشان دهنده ماهیت زندگی "موقت دائمی" ساکنان اردوگاه است. آنها این سرپناه ها را به طور موقت می سازند به این امید که یک روز به خانه های دائمی خود در یافا بازگردند.
رامسس می گوید: "یکی از مشکلات اصلی ساخت و سازها در این اردوگاه، فونداسیون است. ساخت 4 یا حتی 5 طبقه اضافی روی یک اتاقک ساده بتنی، می تواند خطرهای زیادی را به همراه داشته باشد."
با مشاهده تنها مدرسه اردوگاه که توسط آژانس امداد و کار سازمان ملل برای فلسطین (UNRWA) اداره می شود، این پرسش قوت می گیرد: اگر قرار بوده اینجا یک اردوگاه موقت باشد، چه شده است که در آن یک زیر ساخت بلندمدت احداث کرده اند؟
رامسس می گوید: "وقتی قرار نبوده مردم در اینجا بمانند، چرا سازمان ملل دست به احداث یک زیرساخت ماندگار زده است؟ مردم اینجا یا اهل یافا هستند یا اهل قدس اما بلاطه تنها جایی است که در آن زندگی می کنند. البته، اصلاح و بهبود شرایط به صورت کوتاه مدت، مطلوب و مفید است، اما مردم به خاطر دارند که از کجا آمده اند و به کجا تعلق دارند. آنها می خواهند بازگردند."
برای آنها که در ماز هزار توی بلاطه زندگی می کنند، حس شنوایی از دیگر حس ها، قوی تر شده است. معابر و راهروهای تنگ و باریک اردوگاه، حتی در وسط روز، تاریک است. تنها نوری که به دل تاریک این معابر رخنه می کند، نور لامپ های فلورسنت است که از پنجره های کوچک آشپزخانه ها و اتاق های همکف بیرون می زند. وقتی در این کوچه های تنگ پیش می روید، صدای همهمه و صحبت اهالی اتاقک ها، صدای به هم خوردن ظرف و ظروف آشپزخانه و بوی تند و تیز غذا و قهوه، شما را در سیاهی کوچه همراهی می کنند.
وقتی از رامسس درباره نحوه رفتار ساکنان اردوگاه با بازدیدکنندگان خارجی می پرسم، جواب می دهد: "وقتی مردم اینجا، خارجی ها را می بینند، تصور می کنند که به زودی کمکی از راه می رسد."
وضعیت کودکان
در سال 2009، 40 درصد از جمعیت بلاطه را کودکان زیر 14 سال تشکیل می دادند. بیشتر این بچه ها، یکی دو جمله انگلیسی را حفظ کرده اند و تا شما را می بینند، این جملات را به زبان می آورند: "اسم شما چیست؟"، "اهل کجا هستید؟"
به عنوان یک خارجی، مخصوصا وقتی ضبط صوت و دوربین به دست دارید، خیلی زود انگشت نما می شوید. مردم، به محض دیدن شما جمع می شوند و شروع به صحبت های در گوشی می کنند. رامسس یکی دو سوال آنها را برایم ترجمه کرد: "عکس خانه های ما را کجا می برید؟"
فوتبال در اردوگاه بلاطه محبوبیت ویژه ای دارد.
خالد یکی از فوتبالیست های مشهور بلاطه است. او قبل از این که وارد دانشگاه النجاح شود، هافبک میانی تیم فوتبال جوانان فلسطین بوده است. نقطه عطف زندگی ورزشی او، حضور در رقابت های جام نروژ در اسلو بوده است. او تعریف می کند زمانی که ملبس به پیراهن های ورزشی فلسطین به همراه اعضای تیم در خیابان های نزدیک استادیوم اسلو می دویده اند، چگونه مورد تشویق و استقبال مردم قرار گرفته اند.
خالد می گوید: "هیچ وقت در خود فلسطین، ما اجازه نداشته ایم که این طور شادی خود را ابراز کنیم. در نروژ، با ما مثل قهرمان ها رفتار شد."
از او می پرسم زندگی در بلاطه چگونه است. پاسخ می دهد: "شما این اردوگاه را دیده اید و می دانید چگونه است: کثیف، پر سر و صدا، پر از جمعیت. زندگی در آنجا واقعا وحشتناک است."
زندگی در بلاطه، دور از تنش و اصطکاک نیست. نبرد قدرت، حتی در بین اهالی اردوگاه نمود دارد. رامسس یکی از برخوردهای اخیر بین ساکنان اردوگاه را تعریف می کند: متوجه شدیم اعضای یک خانواده، چند اسلحه را نگهداری می کنند. اعضای خانواده دیگر، بر آن شدند تا این سلاح ها را از آنها بگیرند. در پی درگیری بین دو خانواده، یک نفر کشته شد. اکنون حس انتقام تمام وجود خانواده آن قربانی را پر کرده است.
در نابلس، اردوگاه بلاطه به عنوان نزدیک ترین و قابل اتکا ترین منبع اسلحه و مواد مخدر شناخته می شود. رامسس می گوید: "اینها، مسایلی است که هر جامعه کوچک و بزرگی با آن دست به گریبان است. نسل جوانتر، پای مواد مخدر را به اردوگاه باز کرده است، اما من، شخصا تا به حال چیزی از تن فروشی و فاحشگی در اردوگاه نشنیده ام."
آژانس امداد و کار سازمان ملل برای فلسطین، بزرگترین معضلات اردوگاه بلاطه را نرخ بالای بیکاری، کیفیت پایین آب آشامیدنی و شبکه فاضلاب، تراکم بالای جمعیت و تعداد بیش از حد دانش آموزان در تنها مدرسه اردوگاه عنوان کرده است.
رامسس تمام این مشکلات را در یک جمله خلاصه می کند: "مردم بلاطه، به کار و غذا احتیاج دارند."
اما یک مساله اساسی این است که اندک اندک، حس ناکامی و ناامیدی در میان ساکنان بلاطه شایع شده است. پس از 63 سال تجربه آوارگی، امید به بازگشت به یافا رو به افول گذاشته است. گویی نسل های جوان تر بلاطه، به شیوه ای اجتناب ناپذیر، باور و ایمان به "حق بازگشت" را از بزرگترهای خود به ارث نبرده اند.
وقتی از یکی از همسایه های جوان رامسس می پرسم که آیا او خود را اهل یافا می داند، چنین پاسخی می گیرم: "نه، من اهل بلاطه ام."
منبع : بیداری اسلامی
۹۲/۱۱/۰۵