آیا کشته شدن انسانها در عملیات استشهادی با مشروعیت آن در تضاد نیست؟
با فرض اینکه بپذیریم عملیات استشهادی با پدیده تروریسم متفاوت است، آیا ازدست دادن جان زنان و کودکان در چنین عملیاتی مشروعیت آن را زیر سوال نمیبرد؟
آیا تحت تأثیر قرار گرفتن جان زنان و کودکان در چنین عملیاتی با مشروعیت این قبیل اقدامها منافاتی ندارد؟
در پاسخ به این سؤال چند نکته را متذکر میشویم:
اول، گاهی تمامی افراد دشمن اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ در تجاوز شرکت دارند؛ مثل اینکه دشمن با اهل، زن و فرزندش به مملکت اسلامی هجوم آورده و آنجا را اشغال کرده و در آنجا ساکن شده و راهی برای بیرون راندن آنان از این سرزمین جز سلب امنیت ایشان وجود ندارد. در این حالت چون تنها راه باقیمانده برای سلب امنیت آنان عملیات شهادت طلبانه است، این عملیات تحت چنین شرایطی جایز خواهد بود.
دوم، ممکن است زنان دشمن نیز در کنار مردان آموزشهایی ببینند و دوشادوش مردان بجنگند، بنابراین آنان جزو سربازان دشمن هستند و کشتن آنان، کشتن نیروهای دشمن است نه شهروندان بیگناه. این مطلب را فقها با صراحت ابراز داشتهاند که اگر زنان، کودکان و سالخوردگان به نحوی از انحا دشمن را یاری رسانند، در حکم دشمناند و کشتن آنان مجاز و بلکه لازم است.
سوم، ممکن است وقتی رزمندگان مسلمان اقدام به چنین عملیاتی میکنند، کشته شدن دیگران از باب ناچاری و ضرورت باشد؛ بدون این که امری مقصود نظر ایشان باشد.
چهارم، حتی اگر با علم به کشته شدن شهروندان عادی اقدام به عملیات کنند، از باب «مقابله به مثل در حد ضرورت» مجاز و مشروع است.
در پاسخ به این سؤال مناسب است به متن یکی از استفتائاتی که از حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره) در این باره بیان شده نیز توجه نماییم:
س 294: مدتى قبل یک فلسطینى در یک پاساژ اسراییلى با انفجار خود دست به انتحار زد. آیا طبق قوانین جهاد در اسلام، جایز است فردى دانسته زنان و کودکان را بکشد؟
ج 294: «اگر دزدى به حریم خانهی کسى تجاوز کرد، با او مقابله مىکنند، اگر چه با زن و بچه خود آمده باشد. اما در مورد سؤال شما، باید توجه داشته باشیم که این اشغالگران صهیونیست هستند که کودکان فلسطین را در آغوش مادرانشان شهید مىکنند و خانهی آنها را بر سرشان خراب مىکنند ... لکن از نظر اسلامى، لازم است مجاهدین فلسطین با نظامیان اسراییلى و با غیرنظامیانى که پشتیبانى و حمایت از صهیونیستها مىکنند، مبارزه و جهاد کنند.»
نکتهای که در پاسخ به استفتاى اشاره شده قابل توجه است این است که این پاسخ با تکیه بر ادلّهی فقهى شیعه در باب «دزد متجاوز» (لصّ محارب) صورت گرفته است.
تفسیری که نگارنده از این پاسخ داشته (و به ظن قوی در واقع نیز همین گونه باشد) آن است که بر اساس این ادله، چنان چه دزدی به حریم خانه، اهل و عیال فردی تجاوز کند خون او هدر بوده و فرد می تواند در مقام دفاع از خود و خانواده حتی او را به قتل برساند؛ اعم از این که به تنهایی به حریم آن خانه تجاوز نموده باشد و یا همراه زن و فرزندان خود. در واقع در حال حاضر وضعیت اشغالگران صهیونیست در سرزمینهای اشغالی نیز تحت همین عنوان قرار دارد.
بر اساس آموزههای اسلامی چه ضوابط و مقرراتی بر این قبیل عملیات حاکم است؟
از مجموع دیدگاههای فقهای شیعه در رابطه با فتاوا و نظریاتى که در مورد عملیات شهادت طلبانه بیان کردهاند به دست میآید که ایشان وجود شرایط متعددی را برای اینگونه اقدامها در نظر گرفتهاند که در این جا تعدادى از مهمترین موارد را بیان مىکنیم:
1ـ دفاع از اسلام و مسلمین متوقف بر انجام این نوع عملیات باشد. پس اگر مىتوان با روشهاى دفاعى معمول و متعارف دفع تجاوز نمود و سرزمینهاى اسلامى را از چنگال متجاوزان و اشغالگران بیرون آورد، دیگر نیازى به انجام عملیات استشهادى نمىباشد.
2ـ این گونه اقدامها لازم است با اجازهی حاکم شرع انجام شود؛ یعنى کسى به طور خود سرانه و بدون برنامهریزى قبلى و اخذ مجوز شرعى حق ندارد دست به چنین عملیاتى بزند. بعضى از فقها مىگویند ضرورت تشخیص انجام چنین عملیاتى باید با اذن ولى فقیه، حاکم شرع، مجتهد جامع الشرایط و رهبرى شرعى باشد. در جهان امروز مسایل سیاسى، اجتماعى و نظامى خیلى پیچیده است و انجام چنین عملیاتى باید بسیار حساب شده و با توجه به مقتضیات زمان، مکان و با کارشناسى اهل خبره و متخصصین امر تحت اشراف رهبرى شرعى انجام شود. در غیر این صورت ممکن است آثار نامطلوبى به دنبال داشته باشد و مورد سوء استفاده دشمنان اسلام قرار گیرد.
علامه سید محمد حسین فضل اللّه دربارهی این شرط مىگوید: «مسؤول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى به طور قطع دستگاه رهبرى شرعى است. این نهاد است که ضرورت چنین کارى را تشخیص مىدهد و مجاهدان را به انجام آن توجه مىدهد و یا به استفاده از هر ابزار جهادى دیگر فرا مىخواند. دستگاه رهبرى شرعى هم براى تشخیص این وضع باید به اهل خبره رجوع کند. زمانى که برنامه روشن شد و ابعاد موضوع بررسى شد و رهبرى به این نتیجه رسید که عملیات استشهادى ضرورت دارد، دستور اقدام به آن را صادر مىکند.»
3ـ افراد بىگناه کشته نشوند. البته منظور از افراد بىگناه کودکان، زنان، سالخوردگان و کسانى هستند که در تجاوز، اشغالگرى و مساعدت به متجاوزین و اشغالگران هیچ نقشى نداشته باشند و اگر این افراد به نحوى از انحا دشمن متجاوز و اشغالگر را یارى و کمک نمایند در حکم دشمن بوده و کشتن ایشان جایز است.
در اسراییل وضع از نوع دوم است، زیرا جامعهی اسراییل اساساً یک جامعهی نظامى به حساب مىآید. در این جامعه زنان و مردان همگى تکالیف و مأموریتهاى نظامى بر عهده دارند و افراد به دو گروه در حال خدمت و ذخیرهی احتیاطی تقسیم مىشوند؛ از این رو افراد به دلیل پیوند سیستماتیک خود با ارتش، نظامى محسوب مىشوند.
«حامد الگار» در این رابطه مىگوید: «در اسراییل بیشتر افراد یا نظامى بودهاند یا هستند و یا این که خواهند شد و حق امنیت در آن سرزمین اشغالى ندارند، البته تا به حال کوشش شده که به طور مستقیم مثلاً به کودکستانها، مدارس و حتى به کنیسهها حمله نشود.»
4ـ انجام این عملیات به منظور اعتلای کلمهی حق و به قصد ضربه زدن به دشمن و دفع تجاوز باشد و خواستههاى شخصى و هواهاى نفسانى در آن دخالتى نداشته باشد و مجرى عملیات نیت کشتن خود را نکند.
5ـ این عملیات باید برضد کفارى انجام شود که کشورهاى اسلامى را اشغال کرده و یا اعلام جنگ با مسلمین کردهاند و با مسلمین در حال جنگ هستند نه تمامی کفار و صرف کفر موجب اباحهی قتل آنها نمىشود. از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) روایت شده است که ایشان فرمود: «مَنْ قَتَلَ مُعاهَداً لم یَرَحْ رائحةَ الجنه وَ اِن ریحها تُوجَدُ مِن مَیسرةِ اَربعینَ عاماَ» (هر کس کافر معاهدى را بکشد بوى بهشت به او نمىرسد، اگر چه بوى بهشت از مسیر چهل سال یافت مىشود.)
6ـ مجرى عملیات باید قطع و یا ظن غالب به این داشته باشد که انجام عملیات موجب کشته یا زخمى شدن و یا شکست دشمن مىشود و یا جرأت به مسلمانان برضد کفار و اشغالگران مىدهد و یا موجب تضعیف دشمنان متجاوز مىگردد.
بررسى و ارزشیابى ضربه زدن به دشمن، نباید به مردم عادى واگذار شود، بلکه لازم است این مسأله توسط مسلمانانى که اهل خبره و اهل نظر و متولیان امرند و آشناى به اوضاع و احوال سیاسى و نظامى مىباشند، انجام شود و رعایت شرایط زمانى و ابعاد مختلف سیاسى از عواملی است که نباید مورد غفلت قرار گیرد.
7ـ مصلحت اسلام و مسلمین مقتضى چنین عملیاتى باشد. یعنى اگر شرایط و مقتضیات زمان و مکان طورى است که انجام اینگونه عملیات به مصلحت نیست، باید از آن خوددارى شود. تشخیص این مصلحت هم بر عهدهی مسؤولین امر است نه مجرى عملیات.
افزون بر مطالب ذکر شده (استفاده از عموم و اطلاق آیات و روایات جهاد و دفاع، ضرورتهای موجد توسل به عملیات استشهادی و...) در این باره استفتائات متعددی نیز از مراجع عظام تقلید، پیرامون مشروعیت عملیات استشهادی صورت گرفته که اجوبهی ایشان به این استفتائات، خود دلیل محکمی بر مشروعیت عملیات استشهادی به شمار میرود که به جهت اختصار، از بیان آن صرف نظر مینماییم.
در مجموع، نظر به آن چه بیان شد از آن جایی که عملیات استشهادى ملاک جهاد و دفاع را دارد با انتحار و عملیات انتحارى برضد انسانهاى بىگناه که خودکشى بىجهت شرعى است، تفاوت اساسى دارد، از این رو ادلهی حرمت قتل نفس منصرف از آن بوده و میتوان آن را به عنوان یکی از مصادیق جنگ مشروع به شمار آورد.
این مقال را با ذکر بیان معروفی از بنیانگذار و رهبر فقید انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) در وصف حماسهی ماندگار نوجوان بسیجی، حسین فهمیده به پایان میبریم که در تجلیل از این رشادت (که مصداقی بارز از عملیات استشهادی به شمار میرود) فرمودند: «رهبر ما آن طفل دوازده سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
(*)حمید رضا قنبری نژاد اصفهانی، کارشناس ارشد حقوق بین الملل
منبع : برهان